مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

نقش معلم در شکوفایى خلاقیت

نقش معلم در شکوفایى خلاقیت



محمدرضا مطهرى

مفهوم خلاقیت

خلاقیت و نوآورى محرک اصلى تمدن‏هاست. تلفن، اتومبیل، هواپیما، رادیو، تلویزیون، رایانه، اتوماتیک، الکترونیک، قدرت اتمى و مسافرت‏هاى فضایى و خلق ادبیات و انواع هنرها و ... نقاط عطفى از اختراعات و اکتشافات و نمودى ارزشمند از تفکر و ذهن خلاق بشر است. بنابراین، براى پیشرفت در صنعت، اقتصاد، سیاست و همه علوم، نیازمند تفکرى خلاق و نوآور مى‏باشیم؛ خلاقیتى که در ضمیر همه ما نهفته و در نحوه زندگى ما تأثیر دارد.

تحولات سریع عصر کنونى ما، نیازمند حل مسائل و مشکلات به گونه‏اى خلاق است. هرچند علم و توسعه و پیشرفت نیاز اولیه بشر امروزى است، ولى باید دانست که علم به خودى خود، ضامن حل بسیارى از مسائل و مشکلات آینده‏اى که ما با آن‏ها مواجه خواهیم شد نیست، تنها نیروى فوق‏العاده و قدرتمند خلاقیت است که مى‏تواند مسائل و مشکلات را به طرز خارق‏العاده‏اى از سر راه بشر بردارد.(1)

روان‏شناسان در تعریف خلاقیت متفق‏القول نیستند و به خلاقیت از زوایاى گوناگونى مى‏نگرند؛ در گذشته محور بحث روان‏شناسان از خلاقیت «شخص خلاق یا فرایند خلاق» بود. امروزه نیز اگرچه بسیارى از اندیشمندان به خلاقیت به عنوان یک فرایند مى‏نگرند، اما تعریف آنان از خلاقیت، مبتنى بر ویژگى «مولد بودن» است.

مک کینان در تعریف خلاقیت مى‏نویسد: «خلاقیت عبارت است از حل مسأله به نحوى که ماهیتى بدیع و نو داشته باشد.»

ویلیامز مى‏نویسد: «خلاقیت مهارتى است که مى‏تواند اطلاعات پراکنده را به هم پیوند دهد، عوامل جدید اطلاعاتى را در شکل تازه‏اى ترکیب کند و تجارب گذشته را با اطلاعات جدید براى ایجاد پاسخ‏هاى منحصر به فرد و غیرمتعارف مرتبط سازد.»(2)

ادامه مطلب ...

نظام تعلیم و تربیت

نظام تعلیم و تربیت




دکتر سید على‏اکبر حسینى

مقدّمه

تعلیم و تربیت همانند بسیارى از دانش‏ها به مثابه یک نظام است؛ بدین معنا که اجزا و عناصرى خاص و متناسب با خود دارد که باید شناسایى و بررسى دقیق شوند. در این نوشتار، پس از بحث از روش‏ها و پرداختن به برخى از سؤال‏هاى مقدّماتى، از چند تعریف متداول سخن به میان آمده است. پس از آن، به مفاهیم کلیدى نظام تربیتى توجه شده است، بدین امید که چنین موضوع با اهمیتى ذهن عالمان و اندیشمندان را به خود معطوف دارد و بر غناى آن افزوده شود.

روش‏ها

1. فهرست کردن مسائل عارى از هرگونه طبقه‏بندى قبلى؛ در این روش، از اصل «فیضان ذهنى» پى‏روى مى‏شود و همه آنچه به ذهن مى‏آید یادداشت مى‏گردد. پس از تکمیل و انجام کار، طبقه‏بندى صورت مى‏گیرد.

2. شناسایى مفاهیم کلیدى در مرحله اول و تعیین و تشخیص مسائل برحسب آن در مرحله دوم؛ در این روش و روش‏هاى دیگر که در ذیل مى‏آیند، به نوعى طبقه‏بندى اقدام شده است.

3. تعیین و بیان مسائل با توجه به شیوه‏هاى متناسب در پاسخ‏گویى بدان‏ها؛ از آن‏رو که در تعلیم و تربیت سؤال‏هایى مطرح مى‏شوند که از نظر ماهوى بایکدیگر فرق دارند و روش پاسخ‏گویى به آن‏ها تابعى از سؤال‏ها خواهد بود. در این صورت، مى‏توان مسائل را برحسب این روش طبقه‏بندى نمود. در یک جمع‏بندى کلى، این شیوه‏ها را مى‏توان در سه مقوله فلسفى، مذهبى و علمى ـ تجربى خلاصه نمود.

4. تشخیص مسائل طبق آن دسته از دروس اختصاصى که در برنامه‏هاى دانشکده‏هاى علوم تربیتى گنجانده شده‏اند.

5. بررسى و تحلیل کتب و مقالاتى که تحت همین عنوان و یا عناوین مشابه چاپ و نشر یافته‏اند.

ادامه مطلب ...

نظریه هویت اجتماعی

نظریه هویت اجتماعی




مت جریس و جولیا روسو

ترجمه عبدالرضا ضرابی

طرح اندیشه

نخستین تلاش هایی که روابط بین گروه ها را تبیین می کند، تأکید دارند گروه هایی که افراد آن، خود دارای تفاوت های شخصیتی هستند، نسبت به افراد سایر گروه های متفاوت با گروه خود، به گونه ای افراطی می نگرند. با آغاز دهه 1970 تکیه بر مطالعه فرایندهای اجتماعی مانند تعامل بین اعضای گروه ها دستخوش دگرگونی شده بود. پیش از انتشار اثر تجفل، 2 روان شناسان اجتماعی تضاد بین گروه ها را رقابت برای دست یابی به منابع می پنداشتند. کمک بزرگ تجفل این بود که نشان داد مسائل موجود در روابط بین گروه ها را می توان با مراجعه به مجموعه ای از فرایندهای اجتماعی درک کرد; زیرا این گروه ها در صورت عدم رقابت مستقیم با یکدیگر نیز به کار خود ادامه می دهند. دیدگاه تجفل بهترین معرّف برای کمک به ماست که تعصب های منفی را درک کنیم;

تعصب هایی که بر اساس آن، اعضای یک گروه (مثلا، گروه قومی، دینی، سیاسی، یا جنسیتی) نگرش های افراطی و ناخوشایندی که هم سو با نگرش های سایر اعضای گروه است، به جای دیدگاه های ]شخصی[ خود پذیرفته و اختیار می کنند.

اما، نظریه هویت اجتماعی جامع تر از این است که صرفاً تعصب را بیان کند، بلکه برای بیان تعامل بین گروه ها در زمینه های گوناگون به کار رفته است. مثلا، بیانگر این امر است که چگونه دسته های مختلف در یک کارخانه یا اداره با یکدیگر همکاری می کنند.

ادامه مطلب ...

سیر تکوین انسان‏مدارى در فلسفه غرب

سیر تکوین انسان‏مدارى در فلسفه غرب



یارعلى کرد فیروزجایى

انسان‏مدارى (Humanism) در طول تاریخ فلسفه غرب، به شکل‏هاى گوناگون ظهور یافته است. بیان مصادیق و جلوه‏هاى گوناگون آن در طول تاریخ حیات فلسفى غرب و بررسى جوانب مختلف آن نیازمند مجال وسیع دیگرى است. اما در این مقال، فقط به خطوط برجسته انسان‏مدارى در سیر تکوین فلسفه غرب اشاره مى‏کنیم.

انسان‏مدارى در یونان باستان؛ سوفسطاییان

اگر بخواهیم در تاریخ اندیشه بشرى به تعقیب و نشانه‏یابى انسان‏مدارى بپردازیم، پیش از هر چیز باید از سوفسطاییان شروع کنیم. سوفسطاییان، دانشمندان و فرهیختگان دوران یونان باستان بودند که در علوم رایج زمان خود، به ویژه دستور زبان و فن معانى و بیان (Humanitatis) مهارت داشته و در مباحثات و مناظرات و وکالت در دعاوى حقوقى تخصص کافى داشتند. در نظر سوفسطاییان مبدأ اصلى و مهم معرفت انسان، «حس» است. روشن است که ادراک حسّى در افراد متفاوت، زمان‏هاى متفاوت، مکان‏هاى متفاوت و به طور کلى، در شرایط متفاوت در نوسان است و حقیقت ثابت و یکنواختى را نشان نمى‏دهد. به همین دلیل، آن‏ها به حقیقت ثابت و لایتغیرى پاى‏بند نبودند و انسان را تابع حقیقت نمى‏دانستند، بلکه حقیقت را تابع انسان مى‏دانستند.(1) این ادّعا که انسان معیار حقیقت است، مبناى فلسفى مناسبى براى اثبات حقانیّت ادعاى هرچند باطلى بود که موکّل در دعاوى حقوقى در دادگاه اقامه مى‏کرد. یکى از معروف‏ترین چهره‏هاى سوفسطایى پروتاگوراس است. پروتاگوراس کتابى نوشته است به نام حقیقت، که از محتواى آن چندان چیزى باقى نمانده است. آنچه از آن باقى مانده، این است که «آدمى مقیاس همه چیز است؛ مقیاس هستى آنچه هست و چگونه است و مقیاس نیستى آنچه نیست و چگونه نیست.»(2)

این عبارت، آشکارا محوریت انسان را در حوزه معرفت و شناخت نشان مى‏دهد و جایى براى چون و چرا باقى نمى‏گذارد. البته، مى‏توان در این نکته بحث کرد که آیا منظور پروتاگوراس از انسان، انسان شخصى است یا نوعى؟ یعنى آیا او انسان شخصى و فرد را محور حقیقت مى‏داند و از این‏رو، قایل به نسبیت معرفت مى‏شود و یا انسان نوعى را محور حقیقت قرار مى‏دهد و از این‏رو، به نحوى معتقد به ثبات معرفت است؟ صرف‏نظر از هر پاسخى، به هر حال، لازمه محتوم آن انسان‏مدارى خواهد بود. شواهد و قراین، به ویژه سخنان مخالفان و منتقدان آن‏ها، مانند افلاطون، نشان مى‏دهد که انسان شخصى مدّنظر پروتاگوراس بوده است، نه انسان نوعى.

ادامه مطلب ...

نگاهی تاریخ‏مند به عرفان و مکاشفه

نگاهی تاریخ‏مند به عرفان و مکاشفه



دکتر محمدتقی فعالی

ماحصل و مرور

1. ریشه قرآنی

مسئله «لقاء الله» در قرآن ریشه دارد؛ چنانکه دیدیم، در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که هر یک به گونه‏ای به مسئله رؤیت خدا اشاره داشت. این دسته از آیات، مسئله رؤیت را برای اذهان حساس مسلمانان صدر اسلام مطرح کرد. احادیث متعدد این باب، به ویژه حدیث رؤیت ماه که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است، مسئله رؤیت خدا را وارد مرحله تازه‏ای کرد.

در ادامه ما با دو جریان کلام و تصوف مواجه می‏شویم؛ در میان متکلمین، عمدتا معتزله و جهمیّه، امکان رؤیت خدا را منتفی دانسته و برای اثبات این ادعا ادله‏ای ارائه داده‏اند. اهل حدیث و اشاعره، با حمله به اهل اعتزال، به جواز رؤیت خدا فتوا دادند و هر یک به گونه‏ای خاص استدلال ورزیدند. براین اساس می‏توان گفت که بیشتر متکلمان به رؤیت خدا معتقد بودند.

صوفیه بیش از دیگر فرق اسلامی رؤیت خدا را جدی گرفته و هریک به نحوی به مسئله نظر و لقا پرداختند. می‏دانیم که در همان قرون دوم، در عالم تصوف دو مکتب زهد و عشق پدیدار شد. موضوع دیدار دوست هرچند با تصوف عاشقانه و مذاق صوفیان اهل سکر و خراباتیان سازگارتر است، اما کم و بیش در میان عارفان اهل محو و مناجاتیان مطرح بوده است که به نمونه‏هایی از آنها اشاره شد.

حقیقت آن است که عرفان در دوره‏های اولیه، بیشتر به صورت عملی بوده است. ریاضت، سیر و سلوک، طی طریق، منازل و مقامات بیشترین دغدغه صوفیان بوده است و از این رو است که برخی تصوف را که از قرن دوم آغاز شد، به معنای عرفان عملی دانسته‏اند.

آنکه در معنویت و روحانیت هجرت می‏کند، «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله»، و مراتب توحید را یک به یک می‏پیماید، حالات و وارداتی خواهد داشت که به صورت مکاشفات، مشاهدات و معاینات می‏باشد؛ لذا کشف و شهود عرفانی حاصل تجلیات الوهی است که در پی تخلیه باطن و همراهی انسان کامل رخ می‏دهد.

ادامه مطلب ...

تقلید از الگوها

تقلید از الگوها



آسیب‏شناسى و راه‏کارهاى آسیب‏زدایى

حسین مهدیزاده

مقاله حاضر مى‏کوشد به دو پرسش پاسخ دهد: اوّل این‏که، مهم‏ترین اشتباهات و آفات تقلید از الگوها چه چیزهایى هستند؟ و دوم این‏که، مهم‏ترین راه‏کارهاى پیش‏گیرى و حذف این اشتباهات و آفات کدامند؟

مبحث اول. اشتباهات و آفات تقلید از الگوها

از نظر آموزه‏هاى اسلامى، هدف اصلى تقلید و پى‏روى از الگوها (1) دست‏یابى به حق و حقیقت از طریق رشد و تعالى فکرى و معرفتى است. متون متعددى از قرآن و حدیث اثبات کننده مدعاى مزبور است که برخى از آن‏ها عبارتند از:

«أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهدی إِلاّ أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» (یونس: 35)؛ آیا آن‏که خلق را به راه حق رهبرى مى‏کند به پى‏روى سزاوارتر است یا آن‏که هدایت نمى‏کند، مگر آن‏که خود هدایت شود؟ پس شما مشرکان را چه شده است؛ چگونه چنین قضاوت مى‏کنید؟

در روایتى نیز این‏گونه نقل شده است: «انسان کامل و خوب کسى است که هواى نفس خود را تابع امر خداوند قرار دهد و نیروهایش را در راه رضایت خدا صرف کند، ذلّت و خوارى همراه با حق را از عزّت در راه باطل، به دست‏یابى عزّت ابدى نزدیک‏تر بداند. پس چنین انسانى بهترین انسان است. پس به او تمسّک جویید و به راه و روش او اقتدا کنید.» (2)

حضرت موسى علیه‏السلام نیز در مواجهه با حضرت خضر علیه‏السلام هدف از پى‏روى خود از خضر را برخوردار شدن از آموزش و تعلیم همراه با رشد و تعالى ذکر مى‏کند: «قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْدا» (کهف: 66)

حال که آشکار گشت هدف اصلى تقلید مطلوب از دیدگاه آموزه‏هاى اسلامى، دست‏یابى به حق و حقیقت است، مى‏توان گفت: حق‏محورى در تمام تقلیدها پیش‏فرضى اساسى است، ولى گاهى در اثر ارتکاب اشتباهاتى تقلیدها از مسیر حق‏محورى خارج مى‏گردند؛ زیرا هر انسانى طبق نظام ارزشى خود، کمالات را در چیزى مى‏بیند و طبق فطرت کمالجوى خویش، در پى کسانى که واجد آن چیزند، به راه مى‏افتد تا با اقتدا به ایشان، ره به سوى کمال بپیماید. با این حال، چون انتخاب یک الگوى جامع و راستین در گرو سه شناخت و آگاهى است، ممکن است سه اشتباه در فرایند اقتدا و تقلید ذیل پیش آیند: شناخت مصداق کمال، شناخت مصداق کامل، شناخت محدوده شایستگى‏هاى الگو. اشتباه در هر یک از سه نوع شناخت یاد شده، ممکن است ما را به اسوه‏هایى نالایق و الگوهایى دروغین رهنمون شود و موجب خسارات عظیم مادى و معنوى گردد. (3)

ادامه مطلب ...

تعلیم و تربیت(3)

تعلیم و تربیت(3)



نویسنده: سودابه بیوس

دوران شیرخوارگی

نوزادی که ماهها در رحم مادر از طریق جفت و عوامل مادری بخوبی محافظت شده، در پایان مدت بارداری بی‏دفاع پا به دنیای آلوده خارج می‏نهد. در این موقعیت، تنها آغوش گرم و شیرمادر او را در مقابل عوامل مهاجم، میکروبی، ویروسی، قارچی، انگلی،... محافظت می‏کند.

شیر مادر دارای سه دسته عوامل محافظت کننده است. این عوامل نه تنها نوزاد را در روزها و ماههای آغاز عمر از گزند عوامل بیماری زا دور می‏دارد، بلکه تا پایان زندگی از بیماریهای چون دیابت و فشار خون مصون می‏سازد.(1)

در دوران بیست و چهار ماهه شیردهی، مسؤولیت پرورش طفل از نظر جسمی و روانی به عهده مادر است. علی علیه‏السلام می‏فرماید: بنگر کدام زن فرزندانت را شیر می‏دهد؛ زیرا کودک با اخلاق او رشد می‏کند.(2)

چرا شیر مادر؟

شیر مادر برای بچه غذایی فوق العاده کامل است. از آنجا که دوران تکرار نشدنی کودکی در تأمین سلامت انسان در بزرگسالی اهمیت بسیار دارد، دوران شیرخواری از حساس‏ترین مراحل رشد و تکامل انسان است. پس باید در این مرحله از زندگی به تغذیه و سلامت کودک توجه مخصوص داشت. در چنین موقعیتی، نیازهای غذایی، روانی و ایمنی کودک تنها از طریق شیرمادر تأمین می‏شود؛ و این ویژگیها به طور یک جااز طُرُق دیگر قابل دسترسی نیست.(3) علی علیه‏السلام می‏فرماید: «ما من لبن رضع به الصبی اعظم برکة علیه من لبن امه»

برای طفل شیرخوار هیچ شیری مبارک‏تر از شیر مادرش نیست.(4)

شیر مادر چون خون ماده‏ای زنده است این ماده، علاوه بر مواد معدنی لازم برای تمام نوزادان، از مواد حفاظت کننده در برابر بیماریها نیز برخوردار است. ترکیب و میزان مواد مغذّی در شیرمادر باتوجه به روزهای تولد، سن شیرخوار، سن مادر، سن باروری، طول مدت شیردهی، دفعات شیردهی و تقاضای کودک متفاوت است؛ و بهترین شیر برای هر نوزاد، شیر مادر اوست.(5)

ادامه مطلب ...