دکتر سیدحسین حسینى
اگر «انسان» از «انسان» سخن مىگوید از آنروست که بیش از همگان در اندیشه هستى انسان است؛ ولى در این رهاورد امّا، به چیستى او نقش مىزند: نگار مىبرد و پرده مىدرد؛ بت رنگین مىتند و خداى چوبین مىشکند... و در یک کلام، پرسشها دارد و پیاپى، پاسخ مىطلبد؛ «... که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را.» (1)
اما انسان در این همه، به «سیماى انسانى» از انسانیّت خویش پرده برمىدارد و این نما، اگرچه او را به فهم نفس انسانى راهبر است: «بل الإنسان على نفسه بصیرةً» (قیامت: 114)؛ ولى بى رهزن هم نیست: «... و یعلّمکم مالم تکونوا تعلمون.» (بقره: 151)
و در این میان، رسم «سیماى الهى» نیز برگ دیگرى است که این دفتر ناگشوده، به حتمیّت، مىطلبد؛ چه اینکه: «... او راست روحى زیکتا خدا»، (2) یعنى: «... و نَفَخْتُ فیه من روحى.» (حجر: 29) رسمى که، پرده از فطرت الهى برمىدارد: «فأقم وجهکَ للدّین حنیفا فطرت اللّه الّتى فطرالنّاس علیها.» (روم: 30) او را جانشین خداى سبحان مىگرداند: «.. انّى جاعلٌ فى الارض خلیفةً.» (بقره: 30)؛ نیز بر حکمت خلقت هدفمند گواهى دارد: «أفحسبتُم أنّما خلقنکم عبثا و أنّکم الینا لا ترجعون.» (مؤمنون: 115)؛ و آن حکمت را با عبادت پیوند مىدهد که: «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون.» (ذاریات: 56)
و البته در این میدان، حقیقت هستىِ هستى عهدهدار نقشبندى صورت اتمّ و اکمل جهان انسانیّت است؛ یعنى قرار دادن «انسان در میزان قرآن»؛ چه اینکه: «... و نزّلنا علیکَ الکتاب تبیانا لکلّ شىءٍ و هدىً و رحمةً و بشرى للمسلمین.» (نحل: 89) (3)
ادامه مطلب ...بدانچه در این کارها است بنگرید:
اولین جنگ در تاریخ، جنگ کبر و خودپسندی بود با سجده در مقابل آدم.
امام خمینی ـ رحمة الله علیه ـ در وصیتنامه الهی سیاسی فرمودند:
«با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم.»[2]
این سخن، قاعده بزرگ زندگی عارفان واقعی است و برای رسیدن به قلّه بلند انسانیت، این سخن آشنایی امام خمینی ـ رحمة الله علیه ـ ، معیار و محک زیبایی است که انسانهای موحد عموماً و شیعیان خصوصاً، خود را در معرض امتحان الهی ببینند و اعمال خود را مورد سنجش قرار دهند.
بهترین راه آزمایش و امتحان این است که: هر کس، پیش وجدان خویش، ببیند به این آرامش و اطمینان قلبی رسیده است یا خیر؟! اگر نرسیده است چه باید بکند؟
سجدهگاه، نردبان صعود است به سوی انسانیت. برای دست یازیدن به این آمادگی و آوازه بلند، باید از قرارگاه و بندرگاه «سجدهگاه» گذر کرد.
تا زمانی که در سجدهگاه، به تمرین آرامش الهی دست نزند، آمادگی و به دنبال آن آوازه آرمانی به دست نخواهد آمد.
راه تمام آرمانها و ارزشها، از سجدهگاه میگذرد.
ادامه مطلب ...حساسیت یا بى تفاوتى؟
سیدمحمّدصادق موسوى
مقدمه
مدتى است جوامع غربى، از سنّت قدیم در تربیت دینى و سیاست هاى کلى و راهبردهاى آموزشى آن به شدت انتقاد کرده، روشى را که در آن از یک دین خاص جانب دارى مى شود، رد مى کنند. مسأله این است که آیا معلم یا نظام آموزشى مى تواند و حق دارد در فرایند تعلیم و تربیت دینى، اصول دین خاصى را به عنوان دین برتر و حق معرفى کند یا نه؟
مخالفان ضمن آن که شیوه مذکور را تحت عنوان «روش تلقینى» تقبیح و رد مى کنند، پیشنهاد دیگرى دارند. آنان معتقدند وظیفه مربیان فقط آن است که ادیان را عرضه کنند; انتخاب یکى از آن ها بر عهده دانش آموزان و مخاطبان است. گاهى هم ادعا مى کنند که راه موفقیت در تربیت دینى همین روش است و مى گویند: در جوامع پیشرفته، اتخاذ موضع بى طرفى پسندیده تر است. نوشتار حاضر به نقد و بررسى این سیاست، که طرفداران کمى هم ندارد، مى پردازد.
تعلیم و تربیت لیبرالى
1. جان استوارت میل (John Stuart Mill) در کتاب رساله اى درباره آزادى مى نویسد: «... اما در تدریس مواد مربوط به مذهب، سیاست و سایر موضوعات متنازع فیه، آموزگار نباید کارى به بطلان یا صحت عقاید مورد بحث داشته باشد، بلکه باید به ذکر این حقایق بپردازد که چنین و چنان عقیده اى در دنیا هست که روى چنین و چنان دلایلى، از طرف یک عده از نویسندگان، مکتب هاى فکرى یا فرقه هاى مذهبى پذیرفته شده است.» 1
نیز مى گوید: «تمام کوشش هاى دولت در این باره، که معتقدات نهایى اتباع کشور را پیشاپیش به نفع خود تحکیم کند، زیان دارد.»
این نظر با ظاهر جذّابى که دارد و به ویژه، به سبب نفوذ فکرى کسانى مثل نویسنده مذکور، حتى در میان افراد معتقد و متدین، طرف داران کمى ندارد و همه مکاتب تربیتى را به بحث و تأمل فرا مى خواند. آیا بهتر نیست متصدیان امر تربیت و در رأس آن ها، حکومت، از دخالت مستقیم در تربیت دینى خوددارى کرده و به قولى، فقط زمینه و بستر مناسبى براى زندگى همراه با اعتقاد براى مؤمنان فراهم کنند؟ به عبارت دیگر، آیا اگر حکومت از موضع بى طرفى و خنثا برخورد کند و نسبت به این که مردم بر چه دینى هستند حساسیت نداشته باشد، به مصالح جامعه نزدیک تر نیست؟
ادامه مطلب ...محمدرضا احمدى
انسان در دیدگاه دانشمندان علوم انسانى همچون روانشناسان اجتماعى و جامعهشناسان، موجودى سه بعدى است، و او را موجودى زیستى ـ روانى ـ اجتماعى ( Biopsychosocial ) معرفى کردهاند. در عین حال، بر بعد اجتماعى انسان تأکید بیشترى مىشود. به همین دلیل، بسیارى از دانشمندان اساس رشد انسان را در روابط اجتماعى او جستوجو مىکنند. شاید به همین جهت باشد که واژه «فرد» ( Individual ) در مقایسه با لفظ «شخص» ( Person )، به کسى اطلاق مىشود که با انسان همنوع دیگرى یا با اجتماع در ارتباط نزدیکى باشد. (1) اساسا مبحث شخصیت ( Personality ) نیز برخاسته از همین تعامل بین فردى است؛ چه اینکه درصد زیادى از انسانیت انسان به این است که با انسانهاى دیگر در ارتباط کمالجویانه باشد. در تعامل اجتماعى است که انسان یاد مىگیرد، تجربه مىکند، دانش مىآموزد، سخن مىگوید، تفکر مىکند، پژوهشهاى علمى صورت مىدهد و... . اصولاً روابط انسانى براى ارضاى نیازهاى اساسى ما ضرورىاند. داشتن روابط مثبت و سالم با دیگران کلید رشد و کمال است. آنچه که امروز هستیم و آنچه در آینده خواهیم بود، هر دو معلول روابط ما با دیگران است. روابط ما رفتار ما را به صورت یک انسان اجتماعى شکل مىدهد، همچنین در منحصر به فرد بودن شخصیت، هویت و مفهوم خویشتن ما نقش عمده دارند. دیگران براى ما هم جنبه آینه دارند؛ یعنى ما را به خودمان نشان مىدهند و هم الگوى تقلید ما هستند. همین روابط هسته مرکزى اکثر مشکلات، اختلالات و ناراحتىهاى روانى ما را نیز شکل مىدهد. مىتوان گفت: همه مشکلات انسانى عمدتا اجتماعى و ناشى از ارتباط با دیگران است.
ادامه مطلب ...مبانی و اصول فلسفه آموزش و پرورش از یک چشم انداز دینی
نوآوریهای استاد علّامه مصباح یزدی در فلسفه آموزش و پرورش
دکتر عباسعلی شاملی
پیش درآمد
امروزه هنگامی که از مبانی فلسفی آموزش و پرورش سخن می گوییم گروهی از بینش ها و نگرش ها در دنیای فکر و ذهنمان رخ می نماید. این بینش ها و نگرش ها دستاورد تلاش هر فیلسوف برای یافتن پاسخ به چند پرسش کلیدی است. یک فیلسوف آموزش و پرورش پیش از هر چیز باید برای دیگران روشن کند که دریافت و نگرش او از آدمی چیست؟ این دریافت و بینش درباره چگونه دیدن حقیقت انسان، قابلیت ها و توانایی های او، هدف گذاری های آموزشی و پرورشی، راهبردها و راه کارهای دست یابی و رسیدن به این هدف ها، چگونگی بستر رشد و حرکت انسان به سوی هدف یا اهداف آموزشی و پرورشی است. این دیدن و توصیف می تواند با رویکردی درون دینی یا برون دینی انجام شود. ترسیم یک نظام آموزشی و پرورشی در کنار دیگر مؤلفه ها دست کم بر این پیش نیازهای بینشی یا نگرشی استوار است. اما چه بسا اثرگذاری یا دخالت دادن این پیش نیازها از سوی بنیان گذاران یک نظام آگاهانه نباشد و یا اینکه کسی آشکارا از آن ها حرفی نزند!
در این نوشتار من کوشیده ام با مشورت با نوشته ها، گفته ها، موضع گیری ها و یا پاسخ هایی که استاد فرزانه ما حضرت آیة اللّه مصباح یزدی (زید عزه العالی) به پرسش های رودر رو یا پرسش های اینجا و آنجا داشته اند، به یک نظریه پردازی فرضیهوار در فلسفه آموزش و پرورش برسم. تلاش من این بوده که ببینم استاد در ابراز دیدگاه های خود کجاها از دیگران فاصله گرفته اند و کجاهای حرفشان با دیگر فیلسوفان آموزش و پرورش یکی است یا هم پوشی دارد.
کاوش های نظری من نشان داد که در بیشتر جاها ایشان کوشیده اند دریافت و برداشت خود از مبانی و اصول فلسفی یک نظام اسلامی آموزش و پرورش را به دست دهند. این برداشت ها بر برخی از کریمه های قرآنی، گفته های پیشوایان معصوم و یافته های فلسفی ایشان در باب انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی تکیه دارد.
ادامه مطلب ...مبانی انگیزش از دیدگاه اسلام
علی اکبر بخشی
مقدمه
«انگیزه»(1) یک مفهوم روانشناختى است که در شاخههاى گوناگون علوم از قبیل «علوم رفتارى»، «مدیریت» و «اخلاق»، از زوایاى گوناگون درباره آن بحث مىشود و جهتگیرىهاى علوم گوناگون از هر طرف، این مفهوم را به سویى مىکشاند و این خود موجب مىگردد بررسى ماهیت و ابعاد آن در عرصهاى خاص از عرصههاى مختلف حیات انسان ـ مثل «مدیریت» ـ به سادگى امکانپذیر نباشد. علاوه بر این، اگر چنین مطالعهاى بخواهد با رویکرد اسلامى انجام پذیرد، بر دشوارى آن خواهد افزود.
آنچه در این جا مىتوان به آن اشاره کرد این که بخش مهم بحث درباره انگیزش از دیدگاه اسلام به مجموعهاى از حقایق و مفاهیم روحى و روانى و فعل و انفعالات درونى و فرایند ایجاد و نقش و تأثیر آنها مىپردازد که در قرآن کریم و روایات معصومین علیهمالسلام ، ادعیه و بیان صاحب نظران مسلمان آمده و در این میان، نیازهاى گوناگون ابعاد روحى و جسمى انسان، چگونگى ارضا، و نقش آنها، بر اساس مبانى اندیشه دینى تبیین شده است. بر اساس این نگرش، گفته مىشود:
براى شناسایى فرایندهاى تکوین و تغییر شخصیت و شکلگیرى رفتار و عملکرد انسانها و عوامل مؤثر بر آن، و اینکه با تکیه بر منابع مذکور به چه راهکارهایى واقع و روشنى مىتوان دست یافت و این جریان به نوبه خود، موجب رشد و توسعه مطالعات و تحقیقات جدید روانشناسى و برخى علوم رفتارى از دیدگاه اسلام خواهد شد و راه را براى بررسىهاى مدیریتى در حوزه رفتار کارکنان و مدیران در سطوح سازمانى و چارهجویى براى حل مشکلات و معضلات مدیریتى در این حوزه هموار خواهد کرد و موفق خواهد شد ـ مثلاً ـ نظامها و ساز و کارهاى نظارتى را در سازمان به کار گیرد که با قوانین فطرى و حقایق و مفاهیم قرآنى هماهنگى داشته، از آنها الهام گیرد و در عین حال، از کارایى و اثربخشى لازم برخوردار باشد. روشن است که نیل به اهداف یاد شده در گرو انجام تحقیقات وسیعى فراتر از حد یک یا چند مقاله است. ولى از سوى دیگر، باید اذعان نمود که برداشتن حتى یک گام در این مسیر لازم است. بر این اساس، در این مقاله سعى شده است بخشى از مباحثى که نقش مبنایى و پیش نیاز در مطالعات و پژوهشهاى مربوط به انگیزش در مدیریت رفتار سازمانى دارد، با رویکرد اسلامى ارائه گردد.
ادامه مطلب ...ماهیت و ملاکهاى بهنجارى و نابهنجارى از نظر اسلام
على ابوترابى
چکیده
مکتبهاى مختلف روانشناسى و نظریهپردازان روانشناس، رفتارهایى را به عنوان رفتار بهنجار و نابهنجار معرفى کرده و تعریف خاصى را براى شخصیت سالم و غیرسالم ارائه نمودهاند.
در واقع هرگونه تعریف از شخصیت و رفتار بهنجار و نابهنجار برخاسته از نحوه نگرش آن مکتبها و نظریهپردازان به انسان و ساختار وجودى اوست.
دین اسلام با توجه به نگاه خاصّ و مترقى آن نسبت به انسان در تعریف بهنجارى دیدگاه ویژهاى دارد. از اینرو، براى دریافت ماهیت بهنجارى و نابهنجارى و تعریف آنها باید انسان را از منظر اسلام بررسى نمود. شناخت فطرت و حقیقت وجودى وى، گرایش و انگیزشهاى سرشتى و راه سعادت و کمال بشر دستیابى به کمال و خودشکوفایى از مواردى است که براى شناخت انسان و طبیعت وى از نظر اسلام و در نتیجه ارائه مفهوم سلامتى و بهنجارى در این مقاله مورد بررسى قرار گرفته است. در زمینه شناخت انسان، نمىتوان از هدف آفرینش و گستره زندگى وى غفلت نمود. بنابراین، با بررسى و تعریف تمامى موارد فوق، مىتوان در ماهیت و تعریف بهنجارى و ملاکهاى آن از نظر اسلام ارائه نمود.
پس از تعریف بهنجارى باید جایگاه ملاکهاى مهمى همچون لذتطلبى، سازگارى ایمان و کفر تبیین شده و نقش آنها در سلامت و بیمارى روانى روشن گردد.
ادامه مطلب ...