گر خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد او بگویید .............!!! مسیحای جوانمرد من ! صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
هیچ بادی نتوانست پیغام مرا پشت دل او ببرد لااقل اگر روزی پرسید
در مورد عشق پس بگویید به او عشق همان بود که من به او می ورزیدم
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو
تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو
عاشق
شدن مثل دست زدن به آتیش می مونه . پس سعی کن تا وقتی که جراتش رو پیدا
نکردی هیچ وقت بهش دست نزنی اما اگه بهش دست زدی سعی کن طاقتش رو داشته
باشی که تو دستهات نگهش داری دوست خوب داشتن بهتر از تنهایی و تنهایی بهتر از با هر کس بودن است
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
اگر بدانم که خواب تو را بیشتر خواهم دید برای همیشه دیدن تو هرگز بیدار نمی شوم
اگر بدانم که مردگان تو را بیشتر خواهند دید برای همیشه دیدن تو قید زنده بودن راخواهم زد
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
آره زندگیم همینه !دیگه چاره ای ندارم !صبح تا شب این شده کارم یا تو باشی و بخندم یا نباشی و ببارم
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
باغبان ز من آزرده مشو غنچه نچیدم ……پاره های جگر است اینکه به دامن دارم
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
قلب
من به اندازه ی دست مشت کرده ام است….من در عجبم که تو با این همه عظمتت
چگونه در آن جای گرفتی؟…چنان جای گرفتنی که تا ابد خیال رفتن نداری..
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
با تو دارد گفت و گو شوریده مستی…مستم و دانم که هستم من…ای همه هستی ز تو…آیا تو هم هستی...؟؟!
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
عشق چیزه عجیبیه در اوج خودش{عشق} به نفرت و دشمنی تبدیل میشه
واسه هر کسی که میگم قصه شو آتیش میگیره
از تو برای تو میگم که لحظه هام به پای توست
خونه ی قلبم کوچیکه
اما . . .
همش به نام توست
بگو ای بی وفا ای بی مروت
گریبانم ز دستت چاک چاک است
نخواهم دوخت تا روز قیامت