SMS عاشقانه برگرفته از فریدون مشیری
از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد
غمهای زمانه را فراموشم کرد
ای داد دوباره کار دل مشکل شد
نتوان ز حال دل غافل شد
عشقی که به چند خون دل حاصل شد
پامال سبکسران سنگین دل شد
عشق تو به تار و پود جانم بسته است
بی روی تو درهای جهانم بسته است
دانی که ز عشق تو چه شد حاصل من
یک جان و هزار گونه فریاد از تو
با غم سر کن که شادی از کوی تو رفت
با شب بنشین که آفتاب از تو گریخت
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشیدوار
گلی را که دیروز
به دیدار من هدیه آوردی ای دوست
دور از رخ نازنین تو
امروز پژمرد