مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

آستانِ بلند و دستِ تهی

لطفا ابتدا کمی در باره خود و آثارتان، به خصوص آثاری که برای جوانان و نوجوانان نوشته اید، صحبت کنید.

معلمی هستم در آستانه پنجاه سالگی. سالها در مدارس ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان، هنرستان و مراکز تربیت معلم، دخترانه و پسرانه، در شهر و روستا و داخل و خارج کشور درس داده ام. سیزده سالی سردبیر ماهنامه رشد معلم بودم و یک سالی است که سردبیری رشد نوجوان را بر عهده دارم. در ضمن با بیش از پنجاه روزنامه، هفته نامه، ماهنامه، فصلنامه و سالنامه هم همکاری داشته و دارم. مجموع آثار چاپ شده ام در قالب کتاب به بیست جلد می رسد که بخش اعظم آن در حوزه فرهنگ و ادب دینی است. از جمله مجموعه شعر به نامهای ای آفریدگار، با آخرین رسول، آواز انتظار و ... که محصول دوندگیهای سالهای جوانی و نوجوانی است برای گردآوری مجموعه شعرهای مذهبی معاصر. این کتابها عموما در فاصله سالهای 1350 تا 1356 به صورت موضوعی تهیه و تنظیم شدند که بعضی از آنها در همان ایام به ناشر سپرده شده و به تناوب در سالهای بعد از پنجاه و هفت چاپ شد و بعضی دیگر محفوظ ماند تا امروز. چون دیگر نه حال و حوصله اش بود و نه ضرورتش را حس می کردم. بعد از انقلاب هم چند مجموعه شعر چاپ کردم که بعضی هایش، اگرچه اثر دینی، به معنای خاص آن به حساب نمی آید؛ اما چون مربوط به وقایع و شخصیتهای یک انقلاب دینی است، از همین نوع به شمار می رود. از این گروه کتابهایم می توانم به مجموعه شعرهای ای فاتح همیشه تاریخ، پاسدار خورشید، مثلِ من به انتظار، تاوان عشق، آن بهار مهربان اشاره کنم که به ترتیب در باره حضرت امام، سبزپوشان دلاور دفاع مقدس، استاد شهید مطهری ، امام علی و حضرت فاطمه (س) است. کتابی هم به نام علم و ایمان در گفتگو با دانشمندان دارم که چاپ سوم آن اخیرا منتشر شده و جلدهای بعدی هم دارد. این کتاب هم در شمار کتابهای دینی من قرار می گیرد. بقیه کتابهایم در حوزه شعر، گفت وگو و مصاحبه و خاطره برای سه گروه سنی کودک، نوجوان و بزرگسال هم اگرچه نام و نشان دینی ندارند، اما درنهایت تبلور همین ایمان و عقیده است.

اولین و آخرین اثر مذهبی شما چه کتابهایی بوده است؟

در سالهای تحصیل، بیشترین وقت من صرف دو کار شد. یکی مطالعه آثاری که مستشرقان اروپایی در باره ایران و اسلام نوشته بودند و دیگری تهیه و تدوین شعرهای مذهبی معاصر. اگر بگویم تمام توان جوانی ام صرف این دو کار شد، اغراق نکرده ام. محصول اولی چند مجموعه موضوعی درباره اسلام، قرآن، پیامبر و تمدن اسلامی شد که متأسفانه تا امروز موفق به تنظیم نهایی و چاپ آنها نشده ام. محصول دومی هم چند مجموعه شعر مذهبی بود با محوریت «خداوند»، «محمد و خدیجه»، «علی و فاطمه»، «حسین و زینب»، «مهدی و انتظار»، «نماز و نیایش» که همان طوری که قبلاً گفتم، بعضی هایش را در همان سالها به ناشر سپردم و چاپ شد و بقیه هنوز هم منتشر نشده است، یکی دوتایش هم با دست به دست گشتن بین چند ناشر، سرنوشتی شنیدنی پیدا کرد که جای نقلش اینجا نیست. آخرین کتاب مذهبی ام هم در سال 1380 به نام آن بهار مهربان چاپ شد که مجموعه ای از شعرهای شاعران کودکان و نوجوانان در مدح و منقبت و رثای امام علی (ع) و همسر بزرگوارشان حضرت زهرا (س) بود.

کدام اثر مذهبی دیگران بیشترین تأثیر را در شما داشت؟

در سالهای نوجوانی از مطالعه دو کتاب مذهبی در دریایی از لذت غوطه خوردم. یکی کتاب پیامبر نوشته مرحوم زین العابدین رهنما، نویسنده و سیاستمدار ایرانی در باره پیامبر اسلام (ص) بود و دیگری کتابی باز به همین نام، از جبران خلیل جبران نویسنده مسیحی عرب که در باره حضرت عیسی (ع) نوشته است. در درجه ای پائین تر، دو کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن نوشته «جان دیون پورت» انگلیسی، با ترجمه زنده یاد غلامرضا سعیدی و کتاب مرحوم «سلیمان کتانی» نویسنده لبنانی در باره امام علی (ع) نیز، که دو سه ترجمه از آن در بازار هست، تأثیر خوبی در من داشت. در سالهای جوانی البته آثار بیشتری برایم لذت بخش بود که در صدر نوشته های نویسندگان داخلی، به ترتیب کتابهای مرحوم دکتر شریعتی، استاد محمدرضا حکیمی و شهید مطهری را باید نام ببرم. نوشته های دکتر شریعتی، وسعت دید می داد و آثار شهید مطهری به آنها عمق می بخشید و کتابهای استاد حکیمی هم ظرافت زبان و لطافت بیان را بادقت و آگاهی همراه می کرد. در این سالها البته کتابهای مذهبی فراوان دیگری هم از دیگر نویسندگان داخلی می خواندم که در میان آنها بعضی از آثار دکتر صبور اردوبادی و حجة الاسلام سیدهادی خسروشاهی از جهات مختلف ذهن جستجوگر و کنجکاو مرا سیراب می کرد. اینها غیر از مجموعه آثار یا تک نوشته هایی بود که از این و آن می خواندم و لذت می بردم.

از آثار مذهبی نویسندگان خارجی هم علاوه بر کتابهای اسلام شناسان غربی که اشاره کردم، بیشتر چند کتاب در یادم مانده است که اثبات وجود خدا به قلم چهل نفر از دانشمندان ترجمه مرحوم احمد آرام و دیگران و کتابهای «الکسیس کارل» و نیز کتاب دوهزار دانشمند در جست وجوی خدای بزرگ، اثر «ریموند روایه»، که البته ترجمه خوبی نداشت. همچنین کتاب دین و روان ویلیام جیمز، به ترجمه مهدی قائنی و روانشناسی و دین گوستاو یونگ، ترجمه فؤاد روحانی و کتاب فتوحات اسلامی در اروپا اثر محققانه مرحوم شکیب ارسلان نویسنده معاصر با ترجمه علی دوانی و کتابهای دیگری مثل تمدن اسلام و عرب گوستاو لوبون فرانسوی که به قلم مرحوم فخر داعی گیلانی به فارسی درآمده و تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان نویسنده مسیحی عرب که مرحوم جواهرکلام ترجمه کرده در کنار مجموعه هایی مثل دوره هشت جلدی امام علی (ع) نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود و دوره شش جلدی امام علی، صدای عدالت انسان اثر نویسنده مسیحی عرب جرج جرداق که هنوز هم زنده است و هر دو کتاب توسط مترجمان گوناگون به فارسی درآمده است به علاوه صلح امام حسن یا قهرمانانه ترین نرمش تاریخ، اثر شیخ راضی آل یاسین با ترجمه رهبر انقلاب و ... اینها مجموعه ای از اهم مطالعات دینی و مذهبی من در سالهای تحصیل در دبیرستان و بعد از آن بود که از آنها لذت برده و بسیار آموخته ام. متأسفانه یادم رفت از آثار مرحومان احمد آرام، علامه جعفری و به خصوص علامه امینی به ویژه کتاب گرانسنگ الغدیر یاد کنم که هر کدام منبع یا منابعی ارزشمند و سرشار از معارف بلند شیعی بودند و من روزان و شبان بسیاری را با آنها به صبح رساندم. البته کسان دیگری هم هستند اما ممکن است که نام بردن از همه آنها باعث خستگی و ملال خوانندگانتان بشود.

از درگذشتگان صاحب نام دیگر فقط به دو کس اشاره می کنم. مرحوم استاد «مصطفی زمانی» و زنده یاد «علی صفایی حایری» معروف به «عین ـ صاد» که با هر دو ارتباط حضوری هم داشتم و خاطرات فراوانی از آنها دارم که باید روزی در جایی بگویم یا بنویسم.

شاید این گفت وگو بهانه ای بشود تا به صورتی مفصل، خاطراتم را از شاعران، نویسندگان و عالمان و استادانی که از آنها ادب درس و نفس را با هم آموخته ام، بنویسم. ان شاءالله

چه تعریفی از جوانی یا نوجوانی دارید؟

جوانی و نوجوانی در کتابهای روان شناسی هر کدام تعریفی دارند و محدوده ای. اگرچه آنچه را ما، در تعریفهای رایج در عرصه نشر کتاب، جوان می نامیم، در بعضی تعریفها، نوجوانی دوم خوانده می شود. با این همه اینها دو دوره از زندگی ماست که جوانی تقریبا از 25 سالگی آغاز و تا 35 سالگی ادامه پیدا می کند و بیشترین تأثیرپذیری شخص از محیط و اطرافیان و گاه تأثیرگذاری او بر جامعه در این دوران اتفاق می افتد.

به نظر شما قیمت یک جوان چند است؟

بستگی به این دارد که در چنته اش چه داشته باشد. اگر تنها دارایی او، سن جوانی باشد، شاید هیچ. اما اگر ایمان و آرمان خدایی با همت و پشتکار و علم آموزی و تخصص در این سن و سال عجین شده باشد، دیگر اصلاً فروشی نیست تا بتوان قیمتی روی آن گذاشت!

اگر خودتان حالا جوان بودید، چه آرزویی داشتید و از آقا چه می خواستید؟

همین آرزویی که الان دارم. عاقبت به خیری برای خودم، خانواده ام و خانواده ملی و جهانی ام. از ایشان هم چیزی نمی خواستم جز تعجیلشان در ظهور و حضور مرئی در میان مردم.

چه کسی، در میان آثاری که خوانده اید، الگوی شما شده است؟

انسان ممکن است در هر دوره زندگی اش الگوهای متفاوتی داشته باشد، با این همه در سالهای نوجوانی کتابی خواندم به نام داستانهای اسلامی که آقای دوانی نوشته بود. یکی از این داستانها در باره «سعیدبن جبیر» بود. مردی که در آخرین دقایق عمرش در برابر حاکم ستمگر روزگارش ایستاده بود و با استدلالهای شگفت قرآنی، پوزه او را به خاک می مالید. این داستان تأثیری شگفت بر من داشت. بارها آن را خواندم و اشک ریختم و از این که پیرو مکتب چنین مردانی هستم، سرشار از غرور و افتخار شدم. شهیدان صدر اسلام، به ویژه شهدای کربلا و در رأس آنها حضرت سیدالشهدا (ع) هم که الگوی هماره و همیشه ما شیعیان بوده و هست. اصلاً اسلام دین الگوهای بی شمار است. براستی در کدام دین، چهارده اسوه و الگوی معصوم و صدها ستاره نزدیک به خورشید، برای پیروی و الگو گرفتن هست؟!

برای امام زمان (ع) چه آثاری نوشته یا سروده اید؟

فعالیتهای شفاهی من درباره آن وجود مقدس بیشتر از آثار مکتوب است. یعنی در جلسات دینی و کلاسهای درس و معدود سخنرانیهایم در جاهای مختلف از او و درباره او فراوان گفته ام. با اینهمه، در میان شعرهایم کم نیستد آثاری که با یاد و نام آن حضرت متبرک است.

در مجموعه کتابهای شعر مذهبی معاصر هم که قبلاً در باره اش توضیح دادم، کتابی هست به نام آواز انتظار که مشخصا در باره آن عزیز آل رسول(ص) است. این مجموعه ها اگرچه امروز ممکن است تُنُک مایه بنمایند، ولی با توجه به زمان گردآوری ارجمندند. متن تکمیل شده آنها هم البته آماده نشر است. علاوه بر آن گاهی اینجا و آنجا هم چیزهایی به صورت مقاله یا نثر ادبی در باره ایشان نوشته و چاپ کرده ام. شاید آخرین کاری که در این زمینه کردم، همان خاطره یا گزارش سفری باشد که با نام شب برات چاپ شد. ابتدا در مجله رشد معلم، بعد در روزنامه ابرار، سپس در مجله موعود و آخرین بار هم در ویژه نامه رشد نوجوان. این نوشته، گزارشی بود از مراسم شیعیان پاکستانی در شب نیمه شعبان در شهر کراچی که من در سال 1366 توفیق شرکت در آن را داشتم. جالب این که یکی دو سال پیش، همین گزارش در «دومین جشنواره آثار مهدوی در مطبوعات بیست و چند سال اخیر» رتبه اول را کسب کرد.

در هر حال، شرمنده ام که با این سرمایه اندک، در صف خریداران یوسف آل محمد درآیم، اما به قول شاعر؛ «چه کند بینوا همین دارد» امیدوارم به زودی فرصت کنم و مجموعه ای از نوشته ها و سروده هایم در باره آن حاضر غایب را برای چاپ، تقدیم انتشارات موعود کنم.

چرا برای کودکان و نوجوانان می نویسید؟

من یک معلمم و بچه ها اولین و طبیعی ترین مخاطبان من هستند. گذشته از آن، بچه ها زلال تر و تأثیرپذیریرند. در ضمن بخشی از فعالیتهای فرهنگی و مطبوعاتی من هم در همین زمینه است. داوری مسابقات فرهنگی، ادبی دانش آموزان، تدریس در کلاسهای رسمی و غیررسمی آنها، عضویت در شورای شعر و شورای مذهبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مسئولیت صفحات شعر مجله کیهان بچه ها، سردبیری ماهنامه رشد نوجوان و ... همه و همه بهانه هایی برای حضور در این عرصه است.

در میان آثاری که مشخصا در باره امام زمان (ع) است، کدام یک بیشتر در خاطر شما مانده است؟

بی اغراق، اغلب کتابهای مربوط به این موضوع را تا حدود سالهای 1365 دیده، خوانده یا لااقل تورق کرده ام. در میان این آثار، بعضی از آنها به دلایل مختلف، بیشتر در خاطرم مانده اند که آنچه به یادم می آید کتاب حجیم مهدی موعود که ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار علامه مجلسی است و آقای دوانی آن را ترجمه کرده اند. دوره سه جلدی نوائب الدهور فی علائم الظهور مرحوم میرجهانی که در روزگار دانش آموزی شخصا به تهران آمدم و به منزلشان رفتم و آن را از خودشان تهیه کردم و ماهها با آن مأنوس بودم. دیگر کتاب منتخب الاثرفی الامام الثانی عشر و نوید امن و امان آیة الله صافی گلپایگانی که کتابهایی تقریبا مختصر و تحقیقا مفیدند. همچنین کتابهای اخوان حکیمی مثل در فجر ساحل و خورشید مغرب که بسیار خواندنی هستند و نیز کتابهای گرانسنگ کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق و یوم الخلاص و دهها کتاب خواندنی دیگر مثل قیام و انقلاب مهدی شهید مطهری، انتظار مکتب اعتراض دکتر شریعتی و آینده بشریت از دیدگاه مکتب ما اثر آیة الله طالقانی که هر سه کتاب اخیر بیشتر نگاهی سیاسی اجتماعی به مسئله انتظار دارند و ...

فکر می کنید چرا تا به حال ظهور آقا اتفاق نیفتاده است؟

آنچه در باره شرایط ظهور حضرت در کتابهای شیعه ذکر شده است، تماما موجود نیست. اگرچه نمونه هایی از آنها در بعضی زمانها و مکانها دیده شده است و می شود. به نظر من ظهور زمانی اتفاق می افتد که مردم از هر ایده و عقیده، و ایمان و آرمانی سرخورده شده و به مرز ناامیدی رسیده باشند. هنوز بارقه هایی از امید در دل مردم جهان هست و هر دسته و گروه و مجموعه ای دل به یک راه و بی راهه ای خوش کرده اند و کودکانه تصور می کنند این ایسم و آن شیوه زندگی آنان را سعادتمند می کند. وقتی همه دلها و سرها فهمیدند و یقین کردند که دیگر راهی به سوی حق ندارند، عده ای از روی یأس و ناامیدی دست به هر کاری می زنند و عده ای هم سر به سوی آسمان و دل به سوی حق می گردانند و در اوج فساد و ناامیدی از یک سو و عشق به حق و حقیقت از سوی دیگر، زمینه های ظهور حضرت فراهم می شود. هنوز انسان به علم و عمل و اندیشه های دست ساز خودش امیدوار است و مکتبهای گوناگون می سازد و به هر خار و خسی چنگ می زند.

به هر حال اینها تدبیرهای انسان است، تا خداوند چه تقدیر کند!

می دانید که جوانان جزء یاران حضرت اند، از نظر شما کدام جوان و با چه مشخصه ای مورد تأیید ایشان است؟

در یکی از کتابهایی که در سالهای تحصیل در دبیرستان خواندم، جمله ای از استاد حکیمی بود که شاید پاسخ سؤال شما هم باشد. جمله ای به این مضمون: «کسی که در انتظار مصلح به سر می برد، خود باید صالح باشد.» پس جوانی که به کسب صلاحیتهای علمی، اخلاقی، دینی و تربیتی و ... بپردازد و منتظر حضرت باشد از یاران اوست. چه در عصر غیبت باشد و چه در زمان ظهور.

از شما چه پنهان، در زمان نوجوانی همیشه فکر می کردم؛ اگر آقا بیاید، من چه کاری می توانم برای ایشان بکنم؟ یعنی کدام توان در من هست که به درد حکومت مهدوی بخورد؟ درست است که حضرت با علم به باطن عمل می کنند و مثل معصومان پیشین، مجبور به «حکم به ظاهر» نیستند، اما به هر حال باز هم در بستر طبیعت عمل می کنند و باز هم امور با اسباب طبیعی خود محقق می شوند. با خودم فکر می کردم اگر آقا بخواهند کاری به من محول کنند، از عهده اش برمی آیم!؟ حالا این کار ممکن است فنی باشد، کشاورزی باشد، خلبانی یا تدریس باشد. بالاخره در زمان امام زمان هم مردم به خوراک و پوشاک و مسکن و ایاب و ذهاب احتیاج دارند و یاران حضرت باید توان اداره امور را داشته باشند. همه مطالعات و آموزشهای ما باید در این جهت و با این نگاه آرمانی صورت بگیرد، تا برای ظهور مصلح، چشم انتظارانی صالح باشیم. ان شاءالله

می توانید همین الان یک یا دو جمله خطاب به آقا بگویید.

یا صاحب الزمان! به ظهورت شتاب کن.

سوتیترها:

آنچه را ما، در تعریفهای رایج در عرصه نشر کتاب، جوان می نامیم، در بعضی تعریفها، نوجوانی دوم خوانده می شود.

اصلاً اسلام دین الگوهای بی شمار است. براستی در کدام دین، چهارده اسوه و الگوی معصوم و صدها ستاره نزدیک به خورشید، برای پیروی و الگو گرفتن هست؟!

شرمنده ام که با این سرمایه اندک، در صف خریداران یوسف آل محمد درآیم، اما به قول شاعر: «چه کند بینوا همین دارد»

به نظر من ظهور زمانی اتفاق می افتد که مردم از هر ایده و عقیده، و ایمان و آرمانی سرخورده شده و به مرز ناامیدی رسیده باشند.

وقتی همه دلها و سرها فهمیدند و یقین کردند که دیگر راهی به سوی حق ندارند، عده ای از روی یأس و ناامیدی دست به هر کاری می زنند و عده ای هم سر به سوی آسمان و دل به سوی حق می گردانند و در اوج فساد و ناامیدی از یک سو و عشق به حق و حقیقت از سوی دیگر، زمینه های ظهور حضرت فراهم می شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد