مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

اخلاق و سیاست

اخلاق و سیاست



نویسنده: داود الهامی

ارزیابی سیاست علی علیه‏السلام با توجه به معیارهای مکتبی

اگر ما سیاست علی علیه‏السلام را با معیارهای اسلامی ارزیابی کنیم، علی امیرمؤمنان علیه‏السلام در صف اول سیاستمداران راستین جلوه خواهد نمود به شرط اینکه متوجه بوده باشیم که پیروزی در زندگی چند روزه و بستن دست و پای زیردستان و ناتوانان غیر از پیروزی جاودانی بر تمامی مشاعر و دلهای فرزندان آدمی است.

جریانی که بیشتر به خاطر آن امام علیه‏السلام را به ضعف شمّ سیاسی، متهم می‏کنند، این است که وی پس از بیعت در آغاز خلافت تصمیم گرفت عاملان عثمان را معزول سازد و امتیازات اجتماعی و سیاسی آنان را سلب کند، بعضی‏ها از راه مصلحت‏اندیشی سیاسی به او توصیه کردند که در این تصمیم تجدید نظر کنند و عمّال سرشناس و با نفوذ را در مقام خود باقی بگذارد و در رأس این توصیه‏گران «مغیرة‏بن شعبه» و «ابن عباس» قرار داشتند.

طبق اظهار نظر «ابن خلدون» استدلال مغیره این چنین بود: تا مردم بر بیعت وی اجتماع کنند، و اتفاق کلمه و اتحاد حفظ شود و آنگاه پس از بیعت هرچه می‏خواهد بکند.

امام این پیشنهاد را نپذیرفت و بلافاصله دستور برکناری آنان را صادر کرد، آیا این کار خلاف سیاست بود؟ مگر یکی از علل قتل عثمان، همین نبود که عمّال و کارگزاران او فاسد بودند، مگر معاویه در رأس این فاسدان و دین‏تباهان قرار نداشت؟ آیا علی علیه‏السلام می‏توانست بدون عزل این عناصر فاسد بر حکومتی تسلّط یابد که عناصر شورشی آن را شکل داده بودند؟!

مهمترین اعتراضی که علی علیه‏السلام بارها بر عثمان و روش حکومت او داشت، ابقای معاویه در حکومت شام بود، این انتقاد شدید را کرارا مردم از زبان امام شنیده بودند و اگر خود با معاویه مماشات می‏کرد، سلاح برنده‏ای برای تضعیف موقعیت خود بین یارانش، به دست دشمنان می‏داد.

صرفنظر از این که در سیاست اسلام، هیچ‏گونه جائی برای درنگ و مجامله و به تعبیر خود امام، «پیروزی از راه ستم» وجود نداشت، پس سیاستمدار اسلامی، کسی است که بدون ذرّه‏ای انحراف از مرام و مکتب خویش، با کمال تسلّط حکومت کند نه با هر نیرنگ و دروغی.

ابن خلدون در دنباله سخنانش می‏افزاید:

«و این از سیاست پادشاهی بود، لیکن علی علیه‏السلام امتناع ورزید برای فرار از تزویر و زراندوزی که منافی اسلام است».

مغیره بامداد روز بعد نزد علی علیه‏السلام آمد و گفت: دیروز مطلبی را به عنوان مشورت با تو در میان نهادم ولی سپس درباره آن تجدید نظر کردم و دریافتم که نظر من مبتنی بر حق و خیرخواهی نبوده است و حق در همان است که تو اندیشیده‏ای.

علی علیه‏السلام گفت: نه به خدا سوگند، بلکه می‏دانم که تو دیروز مرا پندی خیرخواهانه دادی و امروز مرا برخلاف آنچه در دل داری، پند می‏دهی ولی دفاع و حمایت از حقیقت مرا از مشورت و خیرخواهی تو بازداشت.

سپس ابن خلدون می‏گوید: احوال آن بزرگان چنین بوده است که به خاطر اصلاح دین، دنیا را از دست می‏دادند ولی ما:

نرقع دنیانا بتمزیق دیننا فلا دیننا یبقی و لا ما نرقّع «دنیای خویش را به پاره کردن دینمان وصله می‏کنیم، پس نه دینمان باقی می‏ماند و نه آنچه را وصله می‏کنیم».

البته این روش سیاسی برای امام از ریشه مکتب و ایدئولوژی امامت سرچشمه می‏گیرد نه از مداهنه و مجامله و جلب اعتماد مردم و این حقیقت تا آنجاست که «دکترطه حسین» دانمشند و نویسنده معروف مصری می‏نویسد:

«در مقابل این همه مشکل و پریشانی اوضاع و در برابر تمام فتنه‏هائی که امام با آنها درگیر بود، لحظه‏ای برای علی علیه‏السلام در ایمان به خداوند و تبعیت از حق و برپا داشتن آن شک و سستی دست نداد، بر راه راست پیش رفت و هرگز از این طریق منحرف نشد و در برابر حق، کم و زیاد، فیروزی و شکست در رأی استوار و نظر قاطع او اثر نداشت و چون حق را می‏دید، بدون ملاحظه عاقبت کار و حساب برد و باخت نظامی و سیاسی، به سوی آن با قدمهای محکم پیش می‏رفت. علی علیه‏السلام از معدود مردانی است که در راه حق‏گزاری با این امر نمی‏اندیشید که سرانجام این کار و منتهاالیهِ این راه مرگ یا زندگی، غلبه است یا شکست. تنها هدف ثابت امام در سراسر دوران زندگیش این بود که خداوند از او راضی و ضمیرش خوشنود باشد».

البته این تنها اختصاص به علی علیه‏السلام ندارد، بلکه این روش سیاسی و برنامه زندگی تمام تریبت‏یافتگان مکتب اسلام است و در تاریخ نمونه‏های فراوانی دارد به عنوان نمونه:

در تاریخ نقل شده است که «شریک ابن اعور همدانی» که یکی از سیاستمداران معروف و از شیعیان مخلص امام حسین علیه‏السلام بود، همراه «عبیدالله بن زیاد» از بصره به کوفه آمد و در کوفه مریض شد و در خانه‏ای که «مسلم بن عقیل» مخفی شده بود، بستری گشت خبر بیماری وی به عبیدالله زیاد رسید و تصمیم گرفت از او عیادت کند.

شریک به مسلم گفت: ابن زیاد بناست به دیدن من بیاید تو خود را برای ترور او آماده کن و آنگاه به‏طور غافلگیرانه او را به قتل برسان و اگر او را به قتل رساندی حکومت کوفه را قبضه می‏کنی و اگر من زنده ماندم بصره را نیز زیر فرمان تو می‏آورم.

مسلم ابتدا این پیشنهاد را پذیرفت و خود را پشت پرده پنهان کرد و در کمین ابن زیاد نشست، ابن زیاد برای عیادت بیمار به خانه هانی آمد ولی ناگهان تصمیم مسلم عوض شد و از ترور ابن زیاد منصرف گردید، بعد که از او علتش را پرسیدند، گفت: دو چیز باعث شد که من این کار را نکردم: یکی اینکه احساس کردم صاحب خانه «هانی» راضی نیست خون ابن زیاد در منزل او ریخته شود، دوم به جهت حدیثی که علی علیه‏السلام نقل کرده که پیامبر فرمود: «ان الإیمان قید الفتک» «ایمان مانع است انسان کسی را غفلتا بکشد و به اصطلاح امروز، ترور کند»1.

اگر این نوع کارها با معیارهای مکیاولیستی و استالنیستی ارزیابی شود، مسلما خلاف سیاست است و عامل آن به سوء سیاست متهم می‏گردد، زیرا برخلاف نظام سیاسی اسلام، آنان رسیدن به هدف را به هر وسیله‏ای روا می‏شمارند هرچند خود آن وسیله در مسلک آنان ناروا باشد. مثلاً در جنگ دوم جهانی، کمونیسم از فاشیسم دشمن سرسخت خود، دفاع کرد و سپس با سرمایه‏داری متحد گردید، در صورتی که تقویت فاشیسم و سرمایه‏داری در مسلک کمونیسم گناه بزرگی است.

ولی امیرمؤمنان علی علیه‏السلام هدفش از قبول حکومت احقاق حق و احیای فضائل و کمالات اخلاقی و انسانی است. هدف او، هدف پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است، مسلما در این هدف عالی علی علیه‏السلام و خاندان پاکش همیشه موفق و پیروز بودند، ما نباید کوته‏فکر و کوته‏نظر باشیم و اسیر محدودیت‏نگریهای سیاسی گردیم و دوران حکومت علی علیه‏السلام را منحصر به پنج سال دوران خلافتش بدانیم، بلکه سیاست و حکومت او جاوید است، او هنوز پس از قرنها به جهان بشریت حکومت می‏کند. زیرا سیاستمدار حقیقی کسی است که بتواند با نیروی باطنی خود، ایجاد اثر جهانی غیر محدود نماید.

به قول یکی از دانشمندان غرب «اوسوالد اشبنگلر»:

«اولین مسأله‏ای که مستلزم سیاستمداری است، احراز شخصیت است. مسأله دوم که هرچند جلوه ندارد، ولی مشکلتر بوده و تأثیر نهائی آن بیشتر می‏باشد، ایجاد سنت و یک سلسله رسوم قابل دوام است، و می‏بایستی در دیگران به‏طوری نفوذ یابد که کارها و اقدامات او با همان شدت و همان روحیه که مخصوص خود اوست، تعقیب شود وی بایستی چنان جنبشی و فعالیتی ایجاد کند که برای ادامه و ابقای آن، به وجود شخص او احتیاج نباشد در این مرحله سیاستمدار به مقامی می‏رسد که در عصر کلاسیک، آن را به موهبت الهی و فرایزدی تعبیر می‏نمودند، در این مرحله وی خلاق زندگانی نوین و بنای روحانی نژاد جدید می‏گردد، شخص او که بشری بیش نیست، پس از چند سال از میان می‏رود، ولی یک عده معدودی که دست‏پرورده اویند، راه و روش او را اتخاذ نموده و تا زمان غیر محدودی ادامه خواهند یافت. ایجاد این اثر جهانی (سنن باقیه) با این نیروی باطنی طبقه حاکمه، فقط کار یک شخص شخیص است که رسوم عالیه‏ای به وجود آورده و برای جامعه خود به ارث گذارد، در سراسر تاریخ، چیز دیگری جز این اثرات پردوام نداشته است، سیاستمدار بزرگ وجود نادری است».

این دانشمند، از سیاستمدار واقعی دو علامت برای ما نشان می‏دهد: اولین مسأله‏ای که مستلزم سیاستمداری است، احراز شخصیت است. شما شخصیت والا و بی‏همتای علی علیه‏السلام را با شخصیت معاویه و عمروعاص (هرچند قابل مقایسه نیست و خود امام از این مقایسه رنج می‏برد»2، مقایسه کنید، آنان برای بقای خود جنایات بی‏شماری مرتکب شدند و برای تحکیم قدرت خود، شریفترین افراد جامعه را نابود کردند، چگونه می‏توان احراز شخصیت نامید؟! درحالی که امیر مؤمنان به خاطر سلطنت کونین به تحقیر زندگی یک مورچه هم رضا نمی‏داد، خودش می‏فرماید:

«واللّه لو أعطیتُ الأقالیمَ السَّبعة بما تحت أفلاکها علی أن اعصی اللّه فی نملة أسلبها جلب شعیرة ما فعلت»3.

«به خدا قسم در برابر دریافت هفت اقلیم و آنچه زیر آسمانهای آن است، حاضر نیستم به اندازه گرفتن پوست دانه جوی از دهان موری، معصیت خدا کنم».

از این جمله که بگذریم «اشپنگلر» می‏گوید:

«سیاستمدار حقیقی کسی است که بتواند با نیروی باطنی خود، ایجاد اثر جهانی غیر محدود نماید».

همه می‏دانیم با این که علی علیه‏السلام در اوائل زندگیش، به جهت نبودن سنخیت میان او و دیگران در جانب اقلیت بوده، ولی رفته رفته تمامی جهانیان را مسخّر معنویت و حکمت و دادگری خود نموده است. تا آنجا که ماتریالیستی مانند «شبلی شمیل» را شیفته خود نموده و درباره او بگوید:

«پیشوا علی بن ابیطالب، بزرگترین بزرگان، یگانه نسخه‏ای است که نه شرق و نه غرب صورتی مطابق آن اصل ندارد نه در گذشته و نه در جدید»4.

صفحات تاریخ را با دقت مطالعه نمائید، خواهید دید هیچ فردی از رهبران جهان انسانی را، نمی‏توان پیدا کرد که پیروانش به قدری در شکنجه و آزار بوده باشند که حتی نتوانند نام رهبرشان را بر زبان بیاورند و دشمنانش به اندازه‏ای در سرکوبی و محو نمودن شخصیت او، تلاش کنند که مافوق آن قابل تصور نبوده باشد با این حال بدون کوچکترین تبلیغات و بدون این که شخصیتهای پیروزی از او طرفداری کنند، بزرگترین شخصیت انسانی را حائز بوده و نام او را در اولین سطر کتاب انسانیت نمایند.

چنانکه «علاّمه زمخشری» با بیانی سرشار از حیرت و استفهام می‏گوید:

«ما أقول فی رجل أنکر أعدائه فضلَه حسدا و طمعا و کتمَ أحِبّاءُهُ فَضْلَه خوفا و فاض من بین هذین ما طبق الخافقین».

با این همه، فضیلت او از میان این انکار و کتمان شرق و غرب جهان را فرا گرفت.

به قول یکی از اندیشمندان معاصر:

«بُعد زمان را در ابدیت اثری نیست، ابدیت را، در ماورای زمان (در عرصه برتر زمان، در عرصه‏ای که گذشته و حال و آینده ندارد، در عرصه‏ای که خود بر زمان فرمان می‏راند) حکومت است. ابدیت، همیشگی است جاودانان، رهبران بزرگ بشریت به ابدیت تعلّق دارند از این‏رو، قرنها نیز، در طول حیات معنوی آنها، مفهوم متداول خود را از دست می‏دهند.

علی علیه‏السلام از زُمره جاودانان، از رهبران بزرگ بشریت است، سخن از وی، سخن از تاریخ نیست. سخن از روز است. سخن از ابدیت است. سخن از همیشگی خروشان و شکوفان و پرفروز است. این زنده‏جاوید، چهارده قرن -به حساب ما- پس از مرگ جسمانیش همچنان امروز نیز بر دلها، حکومت می‏کند و هنوز پرتو وجودش نه تنها در حیات ما، بلکه در حیات جهان معاصر «حادثه‏ای کم‏نظیر» را پدید می‏آورد»5.

آری، همین سیاست راستین علی علیه‏السلام است که قرنها پشتوانه نهضت عدالتخواهی و آزادی‏طلبی و روح مبارزه‏جوئی با دستگاه استبداد بوده است و لذا صحیح نیست کسی این سیاست پاکمایه و انسانی را با معیارهای ماکیاولیستی و استالنیستی محک داوری بزند و آن را محکوم نماید و علی علیه‏السلام را به سوء سیاست متهم کند.

بینش سیاسی پیشوایان اسلام

تردیدی نیست در این که رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان معصوم علیهم‏السلام در منابع اسلامی به نام و صفت «سیاستمدار» معرفی شده‏اند. در اصول کافی از امام صادق علیه‏السلام چنین نقل شده است که فرمود:

«انّ اللّهَ عزّوجلّ أدب بنیه فأحسن أدبه فلمّا أکمل له الأدب قال: «انّکَ لَعَلی خُلُلقٍ عَظِیمٍ» ثمّ فوّض الیه أمرالدین و الأمّة لیسوس عباده».

«خدای عزوجل، پیامبرش را تربیت کرد و نیکو تربیت کرد و چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود: «تو دارای خُلق عظیم هستی» سپس امر دین و امت را به او واگذار نمود تا سیاست بندگانش را به عهده بگیرد و فرمود: «آنچه راکه رسول برای شما آورده، بگیرید و از آنچه نهی کرده، باز ایستید».

بعد چنین ادامه می‏دهد:

«لا یزل ولا یخطی فی شئٍ ممّا یسوس به الخلق...»6.

«همانا رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله استوار و موفق و مؤیّد به روح‏القدس بود، نسبت به سیاست و تدبیر خلق هیچ‏گونه لغزش و خطائی نداشت».

همچنین مرحوم کلینی درباره اوصاف امام روایت مفصّلی از امام رضا علیه‏السلام نقل کرده که در آنجا می‏فرماید:

«...کامل الحلم، مضطلع بالإمامة، عالم بالسیاسة مفروض‏الطاعة...»7.

«حلمش کامل است در امامت قوی و درست، عالم سیاست است و اطاعتش واجب می‏باشد».

و در زیارت جامعه، خطاب به امامان می‏خوانیم:

«و ساسة العباد و ارکان البلاد».

«شما سیاستمداران خلق و ارکان مملکت هستید».

علی علیه‏السلام طی نامه‏ای به «مالک‏اشتر»(ره) دستور می‏دهد:

«فاصطف لولایة أعمالک أهل الورع و العلم والسیاسة»8.

باز در همان نامه، خطاب به مالک می‏نویسد:

«فولّ جنودک انصحهم فی نفسک للّه و لرسوله و لإمامک و اتقاهم جیبا و أفضلهم حلما و أجمعهم علما و سیاسة»9.

«باید برگزیده‏ترین سپاهت کسی باشد که برای به دست آوردن رضا و خشنودی خدا و رسولش و برای پیروی از امام و پیشوایت تلاش و کوشش او از همه بیشتر بوده و از لحاظ علم و سیاست نیز جامع‏ترین مردم باشد».

و همچنین امام طی نامه توبیخ‏آمیز به معاویه نوشت:

«متی کنتم یا معاویة ساسة الرعیة و وُلاة أمرالأمّة بغیر قدم سابق و لا شرف باسق»10.

«اینک تو بگو ای معاویه! بدون هیچ سابقه خوبی و بی‏آنکه نشانی از بزرگواری در تو باشد، چگونه سزاوار حکمرانی بر رعایا و فرمانداری مسلمانان هستی؟».

از این جمله استفاده می‏شود که کسی می‏تواند زمامدار ملتی شود که سابقه خوب و شرافت و اصالت خانوادگی داشته باشد.

1) تاریخ طبری، ج6، ص 304 - کامل ابن اثیر، ج3، ص 270، طبع بیروت.

2) اشاره به جمله شکوائیه امیرمؤمنان: «الدهر انزلنی ثم انزلنی حتی یقال: معاویه و علی و علی و معاویه».

3) نهج‏البلاغه، خطبه 224.

4) فصلنامه مکتب تشیع، شماره 4، ص 86.

5) دکتر صاحب‏الزمانی، دیباچه‏ای بر رهبری، ص 30 - 329.

6) کافی، ج1، ص 266، حدیث4.

7) کافی، ج1، ص 202.

8) تحف العقول، ص 139، چاپ تهران.

9) تحف العقول، ص 139 چاپ تهران.

10) غُرَرُ الحِکَم آمدی، ج3، ص 430 - شماره 4948.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد