سید مهدی موسوی
یکی از آفات رایج که سهم مؤثری در عقب ماندگی، بلکه واپسگرایی انسان دارد،آفت توجیه است که باعث میشود آدمی نه تنها از پیمودن راه کمال باز بماند و فرصتهای طلایی و مغتنم را از دست بدهد، بلکه هر روز که به عمر او اضافه میشود، در اشتباهات و کردار زشت خود سختتر و پابرجاتر میشود.
حربه توجیه در روانشناسی یکی از «ابزارهای روانی یا واکنشهای دفاعی شخصیت» به حساب میآید و از آن با عنوان «دلیل تراشی» یاد میشود.(1)
بر این اساس، انسان ناکام یا بدکار که دچار ضعف شخصیت است، به خاطر جبران این کمبود و پوشاندن عیب خویش، سعی میکند دلیل و عذری برای توجیه و خوب جلوه دادن عمل خود بتراشد، شاید وجدان ناآرام و معترض خود را قانع نماید یا از هجوم بدبینی دیگران به شخصیت خویش جلوگیری کند.
البته این موضوع از نمونهها و زمینههای فراوانی برخوردار است. در این قسمت به بررسی یکی از نمونههای رایج که بیشتر در امور مذهبی افراد جریان دارد میپردازیم. شاید شما نیز شاهد بودهاید برخی افراد آنگاه که مواجه با دعوت به خید و دوری از بدی میگردند عکس العمل آنان این است: برو قلبت را پاک کن! خوبی به این حرفها نیست!
دوست عزیزی میگفت: قبل از پیروزی انقلاب، روزی از تهران به قصد کرج سوار اتوبوس شدم. پس از مدتی، یکی از مسافران با صدای بلند، سرنشینان ماشین را به فرستادن صلوات دعوت کرد. او از آنها خواست که برای سلامتی امام زمان (عج) صلوات بفرستند. من با توجه به شرایط غیر مذهبی آن روزگار، بخصوص در آن مناطق از عمل او خیلی خوشحال شدم، ولی احساس کردم که از ناحیه او بوی متعفنی به مشام میرسد. بعضی میگفتند: او شراب خورده و حالش عادی نیست. من ناراحت شدم و با لحن اعتراضآمیزی به او گفتم: خجالت نمیکشی با این وضع نام امام(عج) را بر زبان میآوری؟! وی در جواب گفت: ای بابا! آدم باید قلبش پاک باشد!.
شخص مسلمان نمیتواند نسبت به تکالیف خود بی اعتنا باشد. او همواره باید مراقب گفتار و کردار خود، بلکه اندیشه خود باشد و به آداب ظاهری اسلام نیز پایبند و متعهد باشد. او درجواب میگوید: ای آقا! ایمان واقعی به قلب است، آدم باید قلبش را پاک کند.
یکی از جریانهای انحرافی که در تاریخ اسلام پدید آمد و آثار نامطلوب آن گریبان جامعه اسلامی را گرفت، ترویج مرجئهگری از سوی حکومت فاسد بنیامیه بود. منطق این گروه با آنچه که امروز با عنوان «قلبت پاک باشد!» مطرح میشود، یکسان است.
در منطق قرآن و عترت میان قلب و عمل صالح، ارتباطی تنگاتنگ وناگسستنی برقرار است.
هر چند حربه توجیه در میان اقشار مختلفی از زن و مرد، وجود دارد، لیکن شیوع آن در بین بانوان نسبت به رعایت پوشش و حجاب اسلامی، روابط بین زن و مرد و حفظ حریم پاکدامنی در برخورد با نامحرمان از وسعت بیشتری برخوردار است. در این خصوص گزارش زیر که توسط یکی از روزنامههای صبح تهران منتشر شده است توجه کنید:
«بررسی ویژگیهای پوشش زن مطلوب، نشان میدهد که بیش از نیمی از دختران در مورد اینکه «زن میتواند با هر لباس و پوششی که دوست دارد در خیابان ظاهر شود، ولی مهم این است که قلبش پاک باشد» نظر مخالف داشتهاند که 2/32 درصد کاملاً مخالف و 9/31 درصد مخالف این مساله نظر دادهاند. با توجه به اینکه حضور زنان با پوشش دلخواه در خیابانها و عدم توجه آنها به مسائل عرفی و شرعی، مذموم است، اما ملاحظه میشود که 31 درصد دانشآموزان با آن موافق هستند و مسلم است که تبلیغ دشمنان در مورد داشتن قلب پاک تا حدود زیادی در بین اقشار جامعه جا افتاده است و لذا تبیین این امر که داشتن قلب پاک تنها در کنار رفتار صحیح اجتماعی و شرعی قابل قبول است برای دانشآموزان ضروری است.»(2)
چنین تفکری اساس فرهنگ و تعلیمات اسلامی را با خطر روبهرو میسازد. برای اینکه به عمق این خطر پی برده باشیم، بهتر است به یکی از
نمونههای تاریخی آن توجه کنیم.
یکی از جریانهای انحرافی که در تاریخ اسلام پدید آمد و آثار نامطلوب آن گریبان جامعه اسلامی را گرفت ترویج مرجئهگری از سوی حکومت فاسد بنیامیه بود. منطق این گروه با آنچه که امروز تحتعنوان«قلبت پاک باشد!» مطرح میشود، یکسان است. هر دو تفکر یک هدف را تعقیب میکنند و آن حذف تدریجی عمل صالح از زندگی مسلمانان و ترویج فساد و بیبندوباری در میان آنهاست.
واژه «ارجاء» در لغت به دو معنی آمده است:
1ـ به آخر انداختن
2ـ امید دادن
بر اساس معنی اول، این گروه را بدین جهت «مرجئه» نامیدهاند که اعتقاد آنان بر این بود که مرتبه نیت بر مرتبه عمل، مقدم است و با وجود نیت پاک و ایمان صادق، عمل خوب یا بد در سرنوشت انسان دخالتی ندارد. باور آنان بر این بود که ایمان، همان معرفت خداوند و خضوع و محبت قلبی نسبت به اوست و ترک اطاعت، ضرری به ایمان نمیرساند و انسان با محبت و اخلاصش وارد بهشت میشود، نه با عمل و طاعتش.
بر اساس معنی دوم این گروه را بدین جهت مرجئه نامیدهاند که آنها به عاملان گناهان بزرگ، امید میدادند که با وجود ایمان و قلب پاک، اهل عذاب نبوده و ازبهشتیان خواهند بود.(3) در هر صورت، این عقیده به دستگاه بنیامیه کمک شایانی کرد. معاویه با کوشش فراوانی این فکر را در تمام نقاط تحت حکومتش ترویج کرد تا بدین وسیله بر اعمال خلاف شرع خود مهر تایید زند. خود و دستگاه حکومت را با همه جنایات و ستمگریهایش اهل
نجات معرفی کند و از این رهگذر پایههای سلطنت ظالمانه خویش را از خطر تزلزل حفظ کند.(4)
گفتنی است که اصل ضرورت قلب پاک برای یک فرد مسلمان جای تردید نیست و قرآن مجید با تاکید فراوان انسانها را به آن دعوت کردهاست. در این کتاب الهی حدود 130 بار از قلب، سخن به میان آمده و به حالات و اوصاف آن پرداخته شده است و صفاتی از قبیل: انابه (5)، ایمان (6)، خضوع در برابر حق (7)، اهلیت تقوا(8)، اطمینان و سکون(9)، خوف الهی(10)، محبت و الفت(11)، هدایت(12) و پندپذیری (13) برای یک قلب پاک و سالم معرفی شدهاست (14). در برخی از آیات، قلب فاسد مطرح شده است و دارنده آن با لحنی تند نکوهش و توبیخ گردیده است و با حالات و اوصافی از قبیل : مریض (15)، متکبر، جبّار(16)، غافل(17)، مختوم(18)، قساوت(19)، کوردلی(20)، نفاق(21)، و غیره از آن یاد کرده است. سپس قلبهای دارای این صفات را از رحمت و هدایت حق، محروم و بینصیب دانسته است.(22) این آیات نشان دهنده اهمیتیاستکهقرآنکریمبرای«قلب پاک» در نظر گرفته و ماراهموارهبهتلاشدرراهکسبآنومراقبتازاینسرمایهبزرگدعوتمیکند.
نکته مهم این است که آیا در نگاه قرآن مجید، تنها داشتن قلب پاک برای سعادت انسان کافی است؟ برای یافتن پاسخ با ما همراه شوید تا از دو منبع نور یعنی قرآن و عترت بهره بگیریم.
همان گونه که گفتیم ایمان یکی از صفات پسندیده قلب است، بلکه قلب، تنها جایگاه ایمان است. در قرآن کریم ایمان و عمل صالح بیش از 65 بار در کنار هم آمده که خود نشانگر اهمیت عمل صالح و پیوند ناگسستنی آن با ایمان قلبی است. در آیات دیگر، اعمال زشتی همچون طمع، نگاه به ناموس دیگران(23)، کتمان شهادت(24)، تمایل به دشمنان اسلام و حرکت در جهت ایجاد رابطه با آنان(25) برخواسته از آلودگی و مرض قلب معرفی شده است.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام حقیقت ایمان را دارای سه رکن دانسته، میفرماید: ایمان : شناخت قلبی، اقرار به زبان و عمل به ارکان است.(26) عمل به ارکان همان انجام واجبات و پرهیز از گناهان است. همچنین آن حضرت در راز و نیاز خود با خداوند میفرماید: پروردگارا! تو پاک و منزهی و من به ستایشت مشغولم. چه کسی است که تو را بشناسد و از تو نترسد و چه کسی است که با تو آشنا باشد و از تو واهمه و ترس نداشته باشد.(27)
بنابراین، در منطق قرآن و عترت میان قلب و عمل صالح، ارتباطی تنگاتنگ وناگسستنی برقرار است.
خودباختگی دربرابر کافران که به صورت تقلید و شباهت یافتن به آنان تجلی میکند، عمل حرام، ناشایست و در خورنکوهش است. امام صادق(ع) فرمود: خداوند به یکی از پیامبران خود وحی کرد که به مؤمنین بگوید: در لباس و غذا از دشمنان من الگو نگیرید واز روشهای آنان پیروی نکنید که همانندآنانخواهیدبود.(28)اینحکم همچون حصاری محکم، مانع نفوذ فرهنگ و سیاست بیگانه در مرزهای فکری مسلمانان است. علاوه براین، شخصیت مسلمانان راازگزند زهرآگین تحقیر دشمن حفظ کرده و از ایجاد احساس حقارتدرآنان جلوگیری میکند.ایناصل،عامل بزرگی برای اتکّای بهنفس و رشد و شکوفاییاستعدادبهشمار میآید. متأسفانه حیله جدایی قلب
پاک از عمل صالح در این زمینه بیش ازهر مورد دیگر کارساز بوده واز دخالت دشمن در ترویج چنین اندیشههای انحرافی در بین مردم حکایت دارد، همان حیلهای که در صحنه تاریخ به صورت جریان انحرافی«مرجئه» توسط دستگاه فاسد امویان به ظهوررسیدتا ضمن توجیه اعمال ننگین حکومت، جامعه رابتدریج نسبتبه مظاهراسلامی بیتفاوت کند. ازاین رو،تعظیم شعایرمذهبی ورعایت مظاهردینی از دیدگاه قران ،نشانگرتقوا و قلب پاک است.
«ذلک ومن یعظّم شعائرالله فانّهامن تقوی القلوب»(29)
البته که تعظیم شعایر معنای وسیعتری داردکه رعایت ظواهر دینی بخشی از آن محسوب میشود. روشن است قرآن هر ظاهرآراستهای را اهل نجات نمیداند، زیرا در واژه «تعظیم» خضوع قلبی وباورقلبی نهفته است وخودبیانگر این است که تأثیر قلب پاک وبا تقوابرصاحبش آن است که عظمتخداواحکامشهموارهموردتوجهاوستوویرابهسویتعظیم و خشوع دربرابردین الهی در تمام زمینه های مادی ،معنوی ،ظاهری وباطنی میکشاند.
قرآن کریم منافقان را که تنها ظاهر آراستهای دارند و درنهان با خدا و دین او به دشمنی برمیخیزند بالحن شدیدی توبیخ میکند.(30)بدون شک افرادی که ظاهری آراسته وباطنی خراب وآلوده دارند ،به رواج این فکر غلط کمک شایانی کردهاند.
برخورداری از قلب پاک برای هر انسانی ضروری است، لیکن این سخن، کلام حقی است که به منظور تقویت باطل مطرح میشود و آن کنار گذاشتن عمل صالح و جدا کردن آن از ایمان و تهذیب قلب است. داشتن قلب پاک گرچه خود یک فضیلت است، ولی جدا کردن آن از عمل صالح انحراف است، زیرا:
1 ـ قلب پاک، انسان را در عمل به سوی تعظیم و تسلیم در برابر خدا و دستورات نجاتبخش او و احترام به شؤونات مذهبی و رعایت شعایر و مظاهر دینی میکشاند؛ داشتن قلب پاک با عمل خلاف قانون، سازگار نیست و خود یک دروغ است و در یک کلام، از کوزه همانبرون تراود که در اوست.
2ـ همان گونه که پاکی یا آلودگی قلب در عمل انسان اثر میگذارد، خوبی یا بدی عمل نیز در قلب او اثر میگذارد. از این رو، انسانی که گرفتار گناه و
آلودگی است، ـ هر چند قلب پاکی داشته باشدـ بتدریج قلب او به فساد و تیرگی میگراید.
3ـ حجابوپوششاسلامیبهمنظور حفظ شخصیت زن از اهانت نا اهلان، تجاوز ناپاکان ونگاهطمعگونههوسرانانتشریعشدهاست.بنابراین،داشتن قلب
قلب پاک، انسان را در عمل به سوی تعظیم و تسلیم در برابر خدا و دستورات نجاتبخش او و احترام به شؤونات مذهبی و رعایت شعایر و مظاهر دینی میکشاند.
پاک برای کسی که حریم خود را شکسته و ارزشهای انسانی خود را بگونهای ارزاندرمعرضغارتدزدانشخصیتقراردادهاستچهسودی خواهد داشت؟
4ـ اگر فرض کنیم که زن با وجود بیحجابی یا بدحجابی بتواند قلبی پاک داشته باشد و این عمل به خود او هم ضربه نزند، مسؤولیت جوانان معصومی که نیرو و سرمایه اصلی یک جامه محسوب میشوند و با مشاهده صحنه های تحریک آمیز به فساد کشیده میشوند، به عهده چه کسی خواهد بود؟ آیا خسرانی که جامعه از ناحیه تضعیف و از دست دادن این سرمایه بزرگ،متحمل میشود قابل جبران است و اگر هست به چه قیمتی؟
1ـ رشد و تکامل شخصیت، مهدی نوری، ص50.
2ـ روزنامه سلام (ویژه بزرگداشت مقام شامخ زن)، 25/9/1371، شماره 457.
3ـ ملل و نحل، شهرستانی، ج1، ص125، 130.
4ـ بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج1، ص 59، ج3، ص70 ـ 71.
5ـ ق، آیه 33.
6ـ حجرات، آیه7 و 14.
7ـ حدید، آیه16 و 54.
8ـ حجرات، آیه 3 و 14 و 7 ـ حج، آیه32.
9ـ فتح، آیه18 و 4 ـ رعد، آیه28.
10ـ حج، آیه35 ـ انفال، آیه8 ـ مؤمنون، آیه60.
11ـ انفال، آیه63 ـ آل عمران، آیه3.
12ـ تغابن، آیه11.
13ـ ق، آیه37.
14ـ شعراء، آیه 89.
15ـ احزاب، آیه32 ـ بقره، آیه10ـ انفال، آیه49.
16ـ غافر، آیه 35.
17ـ کهف، آیه 28 و 57 ـ مؤمنون، آیه63.
18ـ نحل، آیه 108ـ توبه، آیه 87. و دیگر آیات.
19ـ حدید، آیه 16ـ زمر، آیه22 ـ انعام، آیه43.
20ـ حج، آیه46.
21ـ توبه، آیه77 و 8 ـ آل عمران، آیه 167.
22ـ مائده، آیه41ـ کهف، آیه57.
23ـ احزاب، آیه32.
24ـ بقره، آیه283.
25ـ مائده، آیه52.
26ـ نهج البلاغه، حکمت 227.
27ـ مفاتیح الجنان، دعای صباح.
28ـ وسائل الشیعه، ج3 ، باب19، حدیث8.
29ـ حج آیه 32.
30ـ سوره منافقون.