نویسنده: جواد محدثی
همیشه عملهای بزرگ و اقدامهای والا، از سوی صاحبان روحهای بلند سر میزند. اینکه نیکی را به نیکی پاسخ دهیم و به لبخند دیگری با لبخند پاسخ دهیم، رفتاری عادی است.
برخورد کریمانه، نشان دادن نوعی «مناعت طبع» و «بلند همتی» و «روحیه والا» است که دیگران را هم تحت تأثیر قرار میدهد. مثل آنکه بدی را با نیکی پاسخ بگویی و قهر و خشونت را، با محبت و عاطفه.
فتوّت و جوانمردی در برخورد، یکی از این گونه «بزرگواری»ها در معاشرتهاست. «خود» را ندیدن و برای «دیگران» در قاموس زندگی شخصی، جایی باز کردن و دلی به دست آوردن و تکیهگاهی برای یک بینوا گشتن!
صاحبان دلهای شکسته، در پی مرهمگذار، چشم به این سو و آن سو میدوزند. غریبان بیپناه، در تنگناهای زندگی در سایه همت و فتوّت آزادمردان میآرمند و مظلومان بلادیده، دل را با دستِ گرم و نوازشگر جوانمردان خوش میسازند و به حمایت و یاری آنان دلگرم و امیدوارند.
اگر در جامعه، افراد آزادهای نباشند که عشق محرومان و ضعیفان را در دل دارند، ستمگران روزگار آنان را سیاهتر میکنند و بیدردان، تهیدستان را به روز سیاه مینشانند.
در عهد کهن، رمز و راز پیدایش گروههایی از «جوانمردان» و «عیّاران»، همین روحیه خدمت به همنوع و یاری بیدفاع و پناه بودن برای بیپناهان بوده است.
برخورد کریمانه، نشان دادن نوعی «مناعتِ طبع»، «بلندهمتی» و «روحیه والا» در معاشرت با دیگران است، یعنی «خود» را ندیدن و برای «دیگران» در قاموسِ زندگی فردی خود، جایی باز کردن.
چه خوش سروده است مرحوم فیض کاشانی:
فتوّت و جوانمردی، زیباترین آرایش یک انسان است. به فرموده امیر مؤمنان(ع):
«ما تَزَیَّنَ الأنسانُ بِزینةٍ اَجْمَلَ مِنَ الفُتُوَّةِ»(1)
انسان به هیچ زینتی، زیباتر از مروّت و جوانمردی آراسته نشده است.
بیدردی و بیخیالی نسبت به وضع مردم و نیاز و محرومیّت و مظلومیّت آنان، از مردانگـی و از مسلمانـی به دور است. از آن سو، غم مردم خوردن و حامی مظلوم بودن و یاری به بینوا رساندن، مسلمانی و مردانگی است.
آیین «رادمردی» حکم میکند که صاحبان قدرت و مُکنت، دستی هم به سر و گوشِ محرومان بکشند و بازوی آنان را بگیرند و از زمینگیری و خاکنشینی بلند کنند، عزّت ببخشند و حرمت گزارند. این، زکاتِ توانایی و توانگری است!
«مردانگی»، صفت برجسته و ارزشمندی است که به یک اجتماع زنده آبرو میبخشد. بزرگواری و کرامت نفس در برخورد با دیگران، خصیصه آزادمردانی است که از روی فتوّت و جوانمردی، اندیشه محرومان را در سر میپرورانند و مهرشان را در دل. زندگی بیحضور چنین فرزانگانی، نه لذّت دارد، نه زیبایی. جامعهای که از جوانمردان خالی باشد، غبار مرگ بر چهرهاش نشسته است.
این سجیّه و خصلت عملی، ریشه در درون و اندیشه دارد و از آنجا به رفتار و معاشرت و برخوردها سرایت میکند. امام علی(ع) میفرماید:
«بُعْدُ المرءِ عَنِ الدنیّة فُتُوَّةٌ»(2)
جوانمردی، دور بودن انسان از پستی و فرومایگی است.
و ... فرومایگی چیست، جز زور و تحقیر، بیحرمتی و تکبّر، خودخواهی و حقکشی، کینهتوزی و انتقامجویی، بُخل و حسادت، سختگیری و بدرفتاری، بیوفایی و دروغ، نفاق و دو رنگی؟ ...
و مردانگی چیست، جز ایثار و گذشت، عفو و مدارا، بخشندگی و نوازش، صبوری و تحمل، همت بلند و حسن خُلق، یکرنگی و وفاداری، صداقت و دلجویی؟ ...
در دید شما، «نامرد» و «پست» و «فرومایه» کیست؟ و مروّت و مردانگی کدام است؟
خواجه عبداللّه انصاری گوید:
«اگر بر روی آب رَوی، خسی باشی،
و اگر به هوا پری، مگسی باشی،
دل به دست آر، تا کسی باشی!»(3)
و خداوند، همین را میپسندد و میپذیرد و پاداش میدهد، چرا که دلهای شکسته، جلوهگاه محبت خدا و امید به درگاه او است و جوانمردی، آرامش بخشیدن به آن دلهاست. به گفته مولانا:
در حدیثی، امیرالمؤمنین(ع) چارچوب و استخوانبندی مروّت و جوانمردی را این گونه برمیشمارد که میتواند معیاری برای هر شخص جهت ارزیابی میزان فتوّت خویش باشد:
«نِظامُ الفُتُوَّةِ اِحتمالُ عَثَراتِ الاْخوانِ وَ حُسْنُ تَعَهُّدِ الجیران.»(5)
نظام مردانگی، تحمل لغزشهای برادران و رسیدگی شایسته به همسایگان است.
نه فتوّت به ادّعا است، نه جوانمردی به سخن! رفتار و عمل، شاهد مردی و نامردی هر انسان است. فتوّت نیز تنها با عمل است که مهر تأیید میخورد و مقبول خاطرها میگردد، نه با حرف و شعار.
بعضی از نشانههای رادمردان که در روایات آمده، از این قرار است:
روحهای بزرگ، ظرفیت بخشایش و گذشت نیز دارند. اما افراد حقیر و فرومایه، به سرعت در صدد انتقام برمیآیند. به فرموده حضرت علی(ع):
«لَیْسَ مِنْ شِیَمِ الکرامِ تَعجیلُ الأنتقام»(6)
جامعهای که از آزادمردان و اهل فتوّت خالی باشد، غبار مرگ بر چهرهاش مینشیند. زندگی بیحضور چنین فرزانگان، نه لذت دارد، نه زیبایی.
شتاب و سرعت در انتقام گرفتن، از اخلاق انسانهای بزرگوار نیست.
باز هم از کلام حضرت امیر(ع) بیاموزیم:
«المبادَرةُ اِلَی الْعَفوِ مِنْ اَخلاقِ الکِرامِ، المبادَرَةُ اِلَی الأنتقامِ مِن اَخلاقِ اللّئام»(7)
سرعت در عفو، از اخلاق مردان بزرگوار است و شتاب در انتقام گرفتن، از اخلاقِ فرومایگان.ادامه در صفحه 97
عفو و گذشت، آغازگر نیکی بودن، پاسخ بدی با خوبی، عفو با قدرت و غمخواری محرومان، از نشانههای جوانمردی و فتوّت است.
گاهی کسی از انسان چیزی میطلبد، انسان هم پاسخ میدهد.
ولی اخلاق جوانمردانه آن است که حفظ آبروی دیگران کنی و پیش از سؤالشان، در رفع نیازشان بکوشی که این خصلت، مردانگی و فتوّت است و نشانه کرامت روح. به تعبیر حضرت علی(ع): «الکریمُ مَنْ بَدَءَ بِاحسانِه»(8)
کریم، کسی است که آغازگر نیکی باشد و شروع به احسان کند.
این رفتار نیز، روحیهای والا و عفوی بزرگ میخواهد که اگر دیگران بدی کردند و ناسزا گفتند و بیاعتنایی نمودند، تو خوبی کنی و ادب و احترام نشان دهی و اگر از تو بریدند و قطع رابطه کردند، تو قطع رابطه نکنی و پیوندها را نگه داری. در اینجا هم مناسب است این کلام علوی آویزه گوشمان باشد:
«الکریمُ مَنْ جازی الأسائَةَ بالأحسانِ»(9)
جوانمرد، کسی است که بدی را با نیکی پاسخ دهد. آری ... در عفو، لذتی است که در انتقام نیست.
جوانمرد کسی است که وقتی قدرت دارد و میتواند انتقام بگیرد، درگذرد و عفو را پیشه خود سازد. علی(ع) فرمود:
«الکَریمُ اِذا قَدَرَ صَفَحَ وَ اِذا مَلِکَ سَمِحَ وَ اِذا سُئِلَ اَنْجَحَ»(10)
جوانمرد و بخشنده کسی است که:
ـ وقتی قدرت یابد، درگذرد و ببخشاید
ـ و چون توانمند و مالک گردد، عطا کند و ببخشد،
ـ و آنگاه که چیزی از او خواسته شود، نیاز را برآورد.
جوانمردان به نیازمندان رسیدگی و نسبت به آنان حمایت و دلجویی میکنند و خود را در راحت و رنج دیگران شریک میشمارند.
به قول سعدی:
«پوریای ولی»، از پهلوانان نامدار و عارفی که از مردانگی او حکایتهای بسیاری زبانزد مردم است،(11) در یک رباعی چنین سروده است:
جوانمردی همان خوشخویی، بخشندگی، مردمنوازی و رسیدگی به بینوایان است و همه اینها به شکرانه قدرت و توانی که پروردگار عطا کرده است. به گفته حافظ:
تماشای جلوههای فتوّت و بزرگواری و «برخورد کریمانه» در آینه رفتار بزرگان و اسوهها، تماشاییتر است. در بخش آینده، نمونههایی از این رفتارهای زیبا و نمونههای تاریخی تقدیم شما خواهد شد.ادامه دارد.
1ـ غررالحکم (چاپ دانشگاه)، ج6، ص96.
2ـ همان، ج3، ص260.
3ـ مناجات، خواجه عبداللّه انصاری (بخش مقالات) ص35.
4ـ کلیات شمس، جزء 6، ص298.
5ـ غرر الحکم، ج6، ص185.
6ـ همان، ج5، ص81.
7ـ میزان الحکمه، ج8، ص367.
8ـ همان، ص365.
9ـ همان.
10ـ غررالحکم، ج7، ص346.
11ـ فرهنگ فارسی (معین)، بخش اعلام.
12ـ چکیده اندیشهها، ج2، ص257.