روانشناسى اسلامى
نگاهى به تعریف علمالنفس و حقیقت آن
حسین حقانى زنجانى
دیدگاههاى دانشمندان در تعریف علمالنفس گوناگون بوده،دانشمندان غربى علمالنفس را به گونههاى مختلف تعریف نمودهاند:
1 - از دیدگاه ارسطو علم، روانشناسى علمى است که در آن ازمسائلى از قبیل مجرد بودن روح، ارتباط روح با بدن، و قواى روحو جدائى روح از بدن، و این که با از بین رفتن بدن روح به حیاتخویش ادامه مىدهد و ... بحث و بررسى مىکند. مبناى این نظر ایناست که آدمى از دو عنصر روان و تن به وجود آمده استیعنىعنصرى که پس از مرگ از بدن خارج مىگردد و طبق معتقدات مذهبىتا ابد جاویدان خواهد بود(روان) و عنصرى که پس از مرگ مندرس واز بین مىرود(جسم و تن) (1) .
تعریف روانشناسى براساس روح، بهدانشمندان یونان باستان مربوط مىشود. افلاطون(347 - 427 ق م) وارسطو(322 - 384 ق م) روانشناسى را مطالعه روح مىدانستند وفرض بر این بود که هشیارى با روح، ارتباط دارد بنابراینمطالعه هوشیارى و فرایندهاى روانى مربوط به آن بخشى از مطالعهروح بود (2) .
2 - نظر دوم این که روانشناسى همان مطالعه و بررسى ذهن و آثارو احکام آن مىباشد.
خوانندگان توجه دارند که این نظر با نظر قبلى در تعریفعلمالنفس فرقى ندارد جز در متعلق آن، یعنى در تعریف قبلى، مطالعه در روح و آثار و صفات و ویژگیهاى آن بود و لکن در اینتعریف متعلق علمالنفس، «ذهن»، یعنى مطالعه آثار و صفات وویژگیهاى ذهن مىباشد.
حال این سوال به بداهت مطرح مىگردد که مراد از ذهن چیست؟ تافرق این نظر با نظر قبلى به خوبى معین و مشخص گردد.
ادامه مطلب ...روابط سالم و سازنده بین همسران
داود حسینى
ارتباط چیست؟
ارتباط انگارهاى است که با آن دو نفر یکدیگر را مىسنجند و همچنین وسیلهاى است که به واسطه آن، این سطح مىتواند براى هر دو تغییر کند. ارتباط شامل رشته کامل راههاى ردّ و بدل کردن اطلاعات بین مردم است، و یا اطلاعاتى را که مىدهند و مىگویند و نیز راههاى استفاده از این اطلاعات را در بر دارد. ارتباط نحوه معنا بخشیدن به این اطلاعات به وسیله مردم را نیز در برمىگیرد. ارتباط آموخته مىشود. شاید تا وقتى که به سن پنج سالگى مىرسیم بیش از یک میلیارد تجربه شرکت در ارتباط را آموخته باشیم. در آن سن، از اینکه چطور خود را ببینیم، از دیگران چه انتظارى مىتوانیم داشته باشیم و در دنیا، چه چیز به نظرمان ممکن یا ناممکن مىآید، تصورهایى پیدا کردهایم. این تصورها راهنماى ثابتى براى بقیه عمر ما خواهند بود.(1)
همین که آدمى دریافت همه ارتباط خود را از راه یاد گرفتن به دست آورده است، اگر دوست داشته باشد، مىتواند براى تغییر آن دست به کار شود. ذکر این نکته سودمند است که هر طفلى که چشم به جهان مىگشاید، تنها چیزى که همراه مىآورد مواد خام است. او نه از خود مفهومى دارد، نه تجربه ارتباط با دیگران، و نه تجربه پرداختن به دنیاى اطرافش. او همه این چیزها را از طریق ارتباط با کسانى که پس از تولّد مسئول تربیت او هستند، مىآموزد.(2)
ارتباط مانند دوربین فیلمبردارى مجهّز به دستگاه صدابردارى است، فقط در زمان حال کار مىکند؛ همین جا، همین حالا، بین من و تو.
ارتباط چنین عمل مىکند: تو و من روبهروى هم قرار داریم. حواس تو درمىیابند که من چه شکل هستم، صدایم چطور است، چه بویى مىدهم، و اگر بر حسب اتفاق، مرا لمس کنى، چه احساسى به تو مىدهم. آنگاه مغز تو گزارش مىدهد که اینها براى تو چه معنایى دارند، به تجربیات گذشتهات رجوع مىکند و بر اساس آنچه مغز گزارش مىدهد، احساس راحتى یا ناراحتى خواهى کرد.(3)
ادامه مطلب ...رشد هیجانی
نویسنده: آر. پیکرون
ترجمه: عبدالرضا ضرابی
انواع هیجانات سیستمهای بنیادین روانشناختی هستند که در راستای خواستههای مهم محیطی و فرد سازگاری ایجاد میکنند. این سیستمها به شدت با فرایندهای فیزیولوژیک، شناختی، و رفتاری ارتباط درونی دارند. به همین دلیل، برای آموزش، یادگیری و تحصیل دارای اهمیت بسیار میباشند. لیکن به دلیل آنکه بر تحقیقات روانشناختی رویکردهای رفتاری و شناختی سایه افکندهاند، شناخت علمی درباره رشد هیجانی هنوز تقریبا محدود است.
مفاهیم عاطفه (هیجان)
1. تعریف و دستهبندی
هیجانات را به طور عام، اغلب، عبارت از مجموعهای از فرایندهای متعامل میدانند که احساسات هیجانی، ارزیابیهای شناختی، فرایندهای غیر بیولوژیک، نمودهای رفتاری و تمایلات انگیزشی را دربرمیگیرند. (لینگینا و کلینگینا،1981) 2 تعریفهای خاصتر، هیجانات را به عناصر محوریتر (مانند احساسات هیجانی، و ارزیابیهای ویژه هیجان) منحصر میکند. برای مثال، مفاهیم متداول راجع به اضطراب امتحان دلالت دارد بر اینکه این هیجان از عناصر زیر تشکیل میشود:
الف. «احساساتی بودن»، شامل احساس ناراحتی ناشی از دلواپسی و ناآرامی همراه با ادراک اضطراب ویژهای که با تغییرات جسمانی پدید میآید؛
ب. شناختهای نگرانکننده؛ مثلا، درباره شکستهای احتمالی یا فقدان کارآیی (همبری، 1988).
دستهبندیهای هیجان تابع اصول «بعدی (فرامونی)» 3 یا «سنخشناختی» 4 است. رویکردهای بعدی (فرامونی ویژگیهای اساسیای را که در تمام هیجانات مشترک هستند، هرچند دارای درجات متفاوتی باشند، شناسایی میکنند. دو نمونه از این ابعاد عبارتند از ویژگی فعالسازی و لذتگرایی (ارزش ذهنی مثبت در مقابل ارزش ذهنی منفی). رویکرد سنخشناختی عواطف را به اجزای جدا از هم دستهبندی میکند (ایزارد 5 و مالاتسا، 6 1987). نتیجه دستهبندیها اغلب به جدایی اجزای هیجانات اولیه (مانند لذت، دلبستگی، غم و اندوه، ترس، خشم، نفرت، شرم، تحقیر، شگفتی) از یکدیگر منجر میگردد که از طریق حالتهای خاص هیجانی که در چهره نمایان میشود مشخص میگردد.
هیجانات را به عنوان آمیزه یا مشتقات هیجانهای اولیه در نظر گرفتهاند. یکی از امتیازات رویکرد وجود هیجانات جداگانه این است که تبیین کارکردهایویژه هیجانات گوناگون را نسبت به فرایندهای جسمی و روانیخاص میسّر میسازد.
ادامه مطلب ...آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبایی
هدف نهایی پیامبران و ادیان آسمانی و حکیمان، ساختن جامعهای مبتنی بر اخلاق و فضایل انسانی بوده است، ولی چون هدف، مشترک بوده و دانشمندان و متفکران اسلامی نیز با دیده مثبت به آموزههای فلسفی یونان نگریسته و به غربال و تنقیح و تکمیل آن پرداختهاند، پارهای از پریشان گویان، پنداشتهاند که اخلاق اسلامی نیز چیزی افزون بر آموزهها و روش اخلاقی حکمای یونان نیست و لذا با شلاق نقد و تیغ انکار به جان آن افتادهاند، در حالی که اخلاق در معارف قرآنی، گامی حتی پیشتر از معارف اخلاقی ادیان آسمانی گذشته است، کجا رسد به روش اخلاقی حکیمان و فیلسوفان یونانی!
مفسر پارسا و حکیم، حضرت استاد علامه طباطبایی که در عرصه اخلاق و عرفان از جایگاه والایی برخوردارند، این مدعا را به مدد آیات قرآن به نیکی اثبات نموده و امتیاز اخلاق و روش خودسازی اسلامی را از غیر آن نمایانده است که به علت اهمیت آن در فلسفه اخلاق، تقدیم میگردد.
تنها وسیلهای که به کمک آن میتوان صفات باطنی را اصلاح کرد و ملکات فاضله اخلاقی را تحصیل و صفحه دل را از آلودگی اخلاقی زشت پاک کرد تمرین و تکرار اعمال شایسته متناسب با صفات اخلاقی است، زیرا بر اثر تکرار عمل در هر مورد صور علمی خاصی در روح انسان نقش میبندد و بر اثر تراکم به جایی میرسد که اثر آن غیر قابل زوال میشود یا لااقل به آسانی زایل نخواهد شد؛ مثلاً اگر یک فرد ترسو بخواهد ترس را از خود دور سازد باید مکرر قدم در جریانها و اقدامهای مخوف که دل را میلرزاند بگذارد، و هر وقت گام در یکی از این موارد میگذارد و از اقدام شجاعانه خود لذت میبرد و زشتی و نکبت فرار را درک میکند، صورتهای خاصی از آن در روح او نقش میبندد و بر اثر تکرار و تراکم آنها ملکه شجاعت در او راسخ میگردد. این ملکه علمی اگر چه مستقیما
پارهای از پریشان گویان، پنداشتهاند که اخلاق اسلامی نیز چیزی افزون بر آموزهها و روش اخلاقی حکمای یونان نیست و لذا با شلاق نقد و تیغ انکار به جان آن افتادهاند، در حالی که اخلاق در معارف قرآنی، گامی حتی پیشتر از معارف اخلاقی ادیان آسمانی گذشته است.
اختیاری نیست ولی مقدمات تحصیل آن که عبارت از اعمال مناسب است، در اختیار انسان قرار داد.
از این بیانات روشن شد که راه تحصیل ملکات فاضله و تهذیب اخلاق یکی از این دو راه است: روش حکما و روش شرایع آسمانی.
ادامه مطلب ...راهکارهاى ایجاد آرامش روان در زندگى فردى از منظر روایات
علىاحمد پناهى
اشاره
در این مقال، به راهکارهاى ایجاد آرامش روانى از دیدگاه معارف اسلامى پرداخته شده و عوامل ایجادکننده سکون و آرامش قلبى و روحى بیان گردیدهاند.
در ایجاد آرامش و سکون و طمأنینه، عوامل بسیارى دخالت دارند که به موارد عمده آن اشاره مىشود.
1. صبر
«صبر» در لغت، بازداشتن نفس ـ به سبب رسیدن مکروهى به آن ـ از جزع و فزع است. صبر موجب غمزدایى و آرامش روان است؛ چنانکه امیرمؤمنان على علیهالسلام مىفرماید: «با ارادههاى صبورانه و حسن یقین، غمهاى وارد بر خود را دور ساز.»(1)
مؤمن با اعتقاد به ثواب و پاداش الهى براى صبر کردن، با صبورى غم و اندوه را از خود مىزداید و آرام مىگیرد؛ چرا که اعتقاد دارد «اِنَّما یُوفَّى الصّابرونَ اَجرَهُم بغیرِ حِسابٍ» (زمر: 10)؛ همانا صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دریافت مىکنند.
در مرتبه بالاتر، مؤمن بر این باور است که رحمت الهى شامل او شده. از اینرو، دلیلى بر غمگین بودن نمىبیند؛ چه اینکه خداوند متعال مىفرماید: «و بَشِّر الصابرینَ الّذین اِذَا اَصابتهم مصیبةٌ قالوا اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیه راجِعون اوُلئکَ عَلیهم صلواتٌ مِن ربِّهم و رحمةٌ و اولئکَ هم المهتدونَ» (بقره: 155ـ 156)؛ و بشارت بده به استقامتکنندگان که هرگاه مصیبتى به آنها رسد، مىگویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوى او بازمىگردیم. اینها همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان.
بنا به گفته شهید ثانى، این مرتبه از صبر، مرتبه «رضا» است(2) و روشن است که مرتبه رضا با غم تناسبى ندارد؛ چون کسى که راضى و خشنود است، غمناک نیست، آرام است.
ادامه مطلب ...راه های پرورش خلّاقیت
دکتر مهرانگیز شعاع کاظمی
مقدّمه
خلّاقیت در انسان یک پدیده چالش پذیر، پرتضاد و مجذوب کننده است. ارنست یونگ به پسر خود که تصویری از یک سبد پر از میوه کشیده بود گفت: پسرم تو در خور ستایش و تحسینی; چون به چیزی پرداخته ای که درخور همگان است. روزی تشنه چیزی خواهی بود که در دسترس نیست و آن گاه میوه هایی خواهی کشید که هیچ کس تا حال آن ها را نچشیده است و آن روز است که تنها خواهی بود.
در واقع، عامل خلّاقیت یکی از چندین عواملی است که در بستر مفهوم «زندگی اجتماعی» آدمی قابل طرح و بررسی بوده و به نوبه خود پیامدهای گوناگونی را نیز در برداشته است.
تعریف خلّاقیت
به طور کلی، ارائه تعریفی جامع، مانع و دقیق از خلّاقیت که شامل همه ابعاد و کنش های آن باشد، اگر غیرممکن نباشد، امری بسیار مشکل است. پس از سال ها مطالعه و پژوهش درباره خلّاقیت هنوز روان شناسان و متخصصان آموزش و پرورش نتوانسته اند تعریف جامعی که مورد قبول بیشتر دست اندرکاران باشد به دست دهند; زیرا افراد مختلف برداشت های متفاوتی از خلّاقیت داشته و بالطبع تعاریف متفاوتی از آن ارائه نموده اند. ریشه اصلی چنین اختلافاتی ناشی از ماهیت پیچیده و مرکب مغز و کنش های آن است. 1
به نظر برخی روان شناسان، خلّاقیت ترکیبی است از قدرت ابتکار، انعطاف پذیری و حساسیت در برابر نظریاتی که یادگیرنده را قادر می سازد خارج از نتایج تفکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت شخص و احتمالا خشنودی دیگران خواهد بود. 2
متداول ترین برداشت از خلّاقیت عبارت است از اینکه فرد فکری نو و متفاوت ارائه دهد. خلّاقیت را می توان با تولید یا خلق اثر نو و متفاوت ارزیابی کرد، اما باید به خاطر داشت که هر خلاقیتی لزوماً منجر به تولید اثر قابل مشاهده نمی شود.
به هر حال، باید در مطالعه خلّاقیت به دو نکته مهم توجه داشت:
اول اینکه خلّاقیت می تواند خلق اشکال جدید یا صورت های جدیدی از ایده ها یا تولیدات کهنه باشد. در این صورت، عمدتاً فکرها و ایده های گذشته اساس خلّاقیت های تازه است.
دوم اینکه خلّاقیت امری است انحصاری و حاصل تلاش فردی و لزوماً یک موقعیت یا مسئله عمومی نیست. از این رو، ممکن است چیزی را خلق کند که پیشتر هیچ گونه سابقه ذهنی از آن نداشته باشد، اگرچه ممکن است آن چیز به صورت های مشابه یا کاملا یکسان قبلا توسط شخص دیگری و در موقعیت خاصی خلق شده باشد.
خلّاقیت مستلزم بهره گیری از نوع خاصی از جریان فکری است; چیزی که گیلفورد (Guilford) آن را تفکر واگرا 3 نامید. تفکر واگرا، تفکری است متفاوت از جریان های فکری موجود.
ادامه مطلب ...(با نگاهى ویژه به ارزش دینى)
رحیم میردریکوندى
گوردن آلپورت ( Gorden W. Allport, 1967-1897 ) در ایالت ایندیاناى امریکا متولد شد و تقریبا تمام دوران زندگى حرفهاىاش را در دانشگاه «هاروارد» سپرى کرد. او دانشنامه دکترى ( PhD ) خود را براساس نظریهاى تحت عنوان «یک مطالعه تجربى از صفات شخصیت» از همین دانشگاه دریافت کرد. آلپورت به عنوان پلى بین گذشته و حال شناخته شده است و البته کسانى هم هستند که آلپورت را جزئى از تاریخ روانشناسى مىدانند. آلپورت اولین کسى است که در امریکا نظریه «صفات» را براى مطالعه شخصیت به کار برده است.
آلپورت در سال 1961 شخصیت را اینگونه تعریف کرده است: «شخصیت عبارت است از: سازمانى پویا در درون فرد و متشکل از نظامهاى روانى ـ جسمانى که خصوصیات رفتار و تفکر فرد را مشخص مىکند.»
آلپورت شخصیت را آمیزهاى از عوامل روانى ـ جسمانى مىدانست و معتقد بود که اینها طورى به هم پیوند خوردهاند که نمىتوان شخصیت را تنها ماهیتى تنکردشناسى یا روانى دانست. وى اضافه مىکند که این نظامهاى روانى ـ جسمانى در وجود انسان به طور تصادفى جریان ندارند، بلکه به طور منظّم و پویا سازمان یافتهاند. به همین دلیل، شخصیت انسان داراى ویژگىهاى تداوم و قابلیت انعطافپذیرى است که به آن امکان تغییر و تحول مىدهد. آلپورت معتقد است که شخصیت یک پدیده انتزاعى نیست، بلکه سازهاى است که مشاهدات ما را از اعمال و رفتار یک فرد خلاصه مىکند. منظور آلپورت این نیست که واقعا وجودى خاص در درون افراد هست که افکار و رفتار آنان را تنظیم مىکند، بلکه مىخواهد حالت پویا و دینامیک بودن درون فرد را نشان دهد.
علاوه بر این، رفتار و شیوه تفکر انسان یکى از ویژگىهاى او به شمار مىرود که وى را از دیگران متمایز مىسازد و موجب تفاوتهاى فردى مىشود. این تفاوتهاى فردى هسته اصلى نظریه آلپورت را تشکیل مىدهند. آلپورت ادعا مىکرد که هیچیک از افراد بشر کاملاً شبیه به هم نیستند. او معتقد بود به جاى اینکه دنبال قوانینى بگردیم که حاکم بر رفتار افراد باشند، بهتر است رفتار افراد را مورد مطالعه قرار دهیم. (1)
به نظر مىرسد که آلپورت، بیش از آنکه به دلیل ارائه نظریه خاص در شخصیت معروف شده باشد، به دلیل موضوعات و اصولى که مطرح کرده، مورد توجه است. او در طول زندگى حرفهاى و پربار خود، به جنبههاى انسانى، سالم و سازمان یافته رفتار انسان توجه کرد. این طرز فکر در مقابل دیدگاهى است که انسان را موجودى زیستى، روان رنجور، تنشکاه(2) و داراى رفتارى ماشینى تلقّى مىکند.(3)
ادامه مطلب ...