مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

اخلاق و عرفان اسلامى

اخلاق و عرفان اسلامى



اختلاط حق و باطل

از جمله واژه هاى کلیدى قرآن کریم، نهج البلاغه و فرمایشات ائمه اطهار(علیهم السلام)، مسأله «حق و باطل» است. برخلاف مکاتب مختلف اجتماعى، اقتصادى و سیاسى که یک شعار خاصى را مطرح مى کنند و براساس آن، مردم را به دو دسته موافق و مخالف تقسیم بندى مى نمایند، اسلام، با این که شعارهاى بسیارى را مطرح مى کند، اما تنها ملاک دو دستگى مردم را در دنیا و آخرت، مسأله «حق» و «باطل» قرار مى دهد. پرداختن به این مطلب که حق چیست و شامل چه چیزهایى مى شود، ما را از بحث اصلى باز مى دارد. آنچه موردنظر است این که به هر حال از نظر اسلام، برخى اعتقادات، ارزش ها، رفتارها و گفتارها حق اند و برخى نیز باطل. قرآن کریم آمیخته شدن حق و باطل در این جهان را این گونه به تصویر مى کشد: «انزل من السمّاء ماءً فسالت اودیةٌ بقدرها فاحتمل السیلُ زبداً رابیاً و مما یوقدون علیه فى النار ابتغاء حلیة او متاع زبدٌ مثلُهُ کذلک یضرب الله الحق و الباطل فاما الزبد فیذهب جفاءً و اما ما ینفع الناس فیمکث فى الارض کذلک یضرب الله الامثال.» (رعد: 17); خدا از آسمان آبى نازل کرد که در هر رودخانه اى به قدر وسعت و ظرفیتش سیل جارى شد و بر روى سیل کفى برآمد، چنانچه فلزاتى را نیز که براى تجمل و زینت (مانند طلا و نقره) یا براى اثاث و ظروف (مانند آهن و مس) در آتش ذوب کنند، مثل آب کفى برآورد. خدا به مثل این (آب و فلزات و کف روى آن ها) براى حق و باطل مَثَل مى زند که (باطل چون) آن کف به زودى نابود مى شود، اما آن آب و فلز که به خیر و منفعت مردم است، در زمین مدتى باقى مى ماند. خدا مثل آن ها را براى فهم بدین روشنى بیان مى کند.

ادامه مطلب ...

اخلاق و عرفان اسلامى

اخلاق و عرفان اسلامى



اشاره

در ادامه سلسله مباحث اخلاقى استاد مصباح یزدى، در این شماره نیز شرح یکى دیگر از خطبه هاى امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه را به محضر اهل معرفت تقدیم مى داریم:

«نحمده على ما وفَّق له من الطاعة، و ذاد عنه من المعصیة. و نسأله لمنّته تماماً و لحبله اعتصاماً. و نشهد انّ محمداً عبده و رسوله خاض الى رضوان الله کل غمرة، و تجرَّع فیه کل غصه و قد تلوَّن له الادنون، و تألَّب علیه الاقصَوْن. و خلعت الیه العرب اعنَّتها، و ضربت الى محاربته بطون رواحلها، حتى انزلت بساحته عداوتها من ابعد الدار و اسحق المزار.»

نفاق، بزرگ ترین خطر براى جامعه اسلامى

مهم ترین خطرى که جامعه اسلامى را تهدید مى کند و از زمان پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) تا به امروز وجود داشته است، جریان نفاق است. از آن جایى که کشور ما نیز در معرض چنین خطرى قرار دارد و متأسفانه استکبار جهانى با توطئه هاى شیطانى خود تا حد زیادى موفق به پیاده کردن این سیاست خطرناک در جامعه اسلامى ما شده است، مبارزه با آن از وظایف آحاد ملت ایران مى باشد. چندى پیش یکى از مسؤولان کشور اعلام کرده بود که نرخ افزایش منکرات در کشور 5/63 درصد است. کدام دست پلید شیطانى مى تواند چنین تحول خطرناکى را در جامعه به وجود آورد؟ متأسفانه گویا در کشور ما فقط یک قانون ضمانت اجرا دارد و آن هم حقوق بشر است; حقوق بشرى که منکرات، فحشا و تبلیغات سوء را آزاد مى داند! عملکرد برخى از مسؤولان چنان است که گویا هیچ گونه مسؤولیتى در قبال حفط ارزش ها و احکام اسلامى و نیز مبارزه با شبهه افکنى ها و تجریّاتى که به مبانى اسلام مى شود ندارند; تنها یک مسؤولیت بر عهده شان است و آن این که اجازه دهند هرکس هرکارى مى خواهد انجام دهد! این نقشه اى است که دشمنان اسلام براى ما طراحى کرده و تمام توان خود را روى آن متمرکز نموده اند. مسأله تساهل و تسامح نمونه بارز آن است. اگر دیروز کسانى مى گفتند ما در اسلام خشونت قانونى داریم ـ و این سخن مورد اعتراض عده اى قرار مى گرفت که چرا لفظ خشونت را به کار مى برید ـ براى این بود که امروز و بدتر از امروز را پیش بینى مى کردند. داعیه داران سیاست تساهل و تسامح کار را به جایى رساندند که مقام معظم رهبرى مجبور شدند خود پا به صحنه بگذارند و با صراحت اعلام کنند که من در جامعه جاى پاى اُبّی بن کعب ها را مى بینم. جاى پاى اُبّی بن کعب ها کجاست و این افراد به چه صورتى در جامعه ظاهر مى شوند؟ آیا با ریش تراشیده و با کراوات هستند یا با محاسن بلند و گاهى هم با عمامه؟ جاى پاى اُبّی بن کعب ها را در میان کسانى باید جستوجو کرد که تظاهر به اسلامیت و انقلابى گرى مى کنند; حتى در نماز جمعه و محافل دینى هم شرکت مى کنند و گاهى با دفاع ظاهرى از اسلام و با یدک کشیدن اسم اسلامى به گروهشان، درصدد فریب دیگران برمى آیند.

ادامه مطلب ...

اخلاق و عرفان اسلامى

اخلاق و عرفان اسلامى



اشاره

در این بخش از شرح خطبه هاى امیرالمؤمنین(علیه السلام)، فراز دیگرى از خطبه 233 را، که اختصاص به عبارت «و عالمهم منافق» دارد، همراه با شرح و تفصیل آن از زبان استاد فرزانه حضرت آیة الله مصباح یزدى به محضر اهل معرفت تقدیم مى نماییم:

«وَ اعلموا رَحِمکمُ الله أَنَّکم فى زَمان القائِلُ فیه بالحقِّ قَلیلٌ، وَ اللِّسانُ عَنِ الصِّدقِ کَلیلٌ، و اللَّازِمُ لِلحقِّ ذَلیلٌ. أَهلُهُ مُعتکِفون على العِصیانِ. مُصطَلحونَ على الإدهانِ. فتاهُم عارمٌ، و شائِبُهُم آثمٌ، و عالِمُهُمْ منافقٌ.»

انگیزه منافقان از اظهار ایمان

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این خطبه با بیان برخى از ناهنجارى هاى جامعه آن روز، از افراد و گروه هایى که نسبت به مسائل اخلاقى و دینى بى اهمیت بودند، گله و شکایت مى کنند. البته، رعایت نکردن مسائل اخلاقى از جانب برخى اقشار و گروه ها، که کم و بیش در هر جامعه اى به چشم مى خورد، چندان تعجب آور نیست; مثلا مشاهده گستاخى جوانان و یا معصیت سالخوردگان در جوامع مختلف، تعجب انسان را برنمى انگیزد. و از سوى دیگر، سخن امیر المؤمنین(علیه السلام) بدین معنا نیست که در زمان آن حضرت، همه جوانان گستاخ و همه پیران مبتلا به گناهان کبیره بودند، بلکه معناى این تعبیر آن است که در همه جوامع، جوانانى هستند که به دلیل عدم تربیت صحیح دینى، به معارف اسلامى آشنا نبوده و دچار ناهنجارى هاى اخلاقى مى باشند و نیز گناهانى وجود دارد که انجام دهندگان آن ها بیش تر سالمندان هستند. این مطلب تا حدّى قابل فهم و پیش بینى است، اما حضرت در ادامه مى فرمایند: ما در جامعه اى زندگى مى کنیم که عالمانشان منافقند. باز اصل وجود منافق در جامعه، به ویژه با معناى وسیعى که براى منافق تصور مى شود، تعجب آور نیست. در جامعه فراوانند افراد دو چهره اى که نان به نرخ روز مى خورند; نه آن چنان دلبستگى به حق دارند و نه از شهامتى برخوردارند که رسماً عقاید باطل خود را ابراز کنند. آنچه مایه تعجب انسان مى شود این است که عالمان یک جامعه مبتلا به صفت نفاق باشند.

ادامه مطلب ...

اخلاق و عرفان اسلامى

اخلاق و عرفان اسلامى



اشاره

در ادامه سلسله مباحث اخلاقى استاد مصباح یزدى، در این شماره نیز شرح یکى دیگر از خطبه هاى امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه را به محضر اهل معرفت تقدیم مى داریم: «ایها الناس استصبحوا من شعلة مصباح واعظ متعظ. و امتاحوا من صفوعین قد روِّقت من الکدر. عبادالله لا ترکنوا الى جهالتکم، و لا تنقادوا لاهوائکم، فان النازل بهذا المنزل نازل بشفاجرف هار، ینقل الردى على ظهره من موضع الى موضع لرأى یحدثه بعد رأى، یرید ان یلصق ما لا یلتصق و یقرّب مالا یتقارب. فالله الله ان تشکو الى من لا یُشکى شجوکم، و لا ینقض برأیه ما قد ابرم لکم. انه لیس على الامام الا ما حمِّل من امر ربه: الابلاغ فى الموعظة، و الاجتهاد فى النصیحة، و الاحیاء للسنه، و اقامة الحدود على مستحقیها، و اصدار السهمان على اهلها.»( )

فرایند توجیه گناهان

وظیفه هر فرد مسلمانى عمل به دستورات اسلام، از جمله رعایت تقوا، انجام واجبات دینى و ترک محرمات است. اما در این زمینه، وظیفه عالمان، به ویژه طلاب علوم دینى، بسیار سنگین تر مى نماید. اشخاص عادى اگر مرتکب گناهى شوند، معمولاً شرمسار و خجل مى گردند و خیلى زود هم موفق به توبه مى شوند. اما کسانى که از علم و دانشى، هرچند اندک، برخوردارند، اگر گناهى انجام دهند، سعى مى کنند آن را به هر شکل ممکن توجیه نمایند; چون انسان اصولاً دوست ندارد خودش را گناهکار بداند. همین حالت است که موجب مى گردد تا انسان در قطعى بودن احکام الهى و منابع آن تردید نماید و نسبت به آن ها نوعى مسامحه به خرج دهد. این جاست که اگر ـ براى مثال ـ در مورد مسأله اى فقهى حکم احتیاطى وجود داشته باشد، شخص مى گوید: به احتیاط عمل نمى کنم و یا اگر فتوایى قطعى در آن مورد به خصوص باشد، با خود مى گوید: شاید فتواى دیگرى هم در این زمینه وجود داشته باشد! از این رو، کنکاش مى کند به فتواى مرجع تقلیدى که این مورد خاص را جایز دانسته دسترسى پیدا کند تا از وى تقلید نماید.

ادامه مطلب ...

اخلاق و عرفان اسلامى

اخلاق و عرفان اسلامى



اشاره

در ادامه سلسله مباحث اخلاقى استاد مصباح یزدى، در این شماره نیز شرح بخش دیگرى از وصایاى امام جعفر صادق(علیه السلام) به عبداللّه بن جندب را پى مى گیریم:

«یا ابن جندب الاسلام عریان فلباسهُ الحیاء و زینته الوقار و مروّته العمل الصالح و عماده الورع و لکل شىء اساس و اساس الاسلام حبّنا اهل البیت.»( )

مفهوم حیاء و آثار مترتب بر آن

درباره حیا و مصادیق و آثار آن، مضامین مختلفى در قرآن کریم آمده است. از باب مثال، کلمه «استحیاء» در داستان حضرت موسى(علیه السلام) و دختران شعیب آمده است; آن جا که مى فرماید: «فجاءته احداهما تمشی على استحیاء.» (قصص: 25) همچنین روایات بسیارى درباره اهمیت حیاء و فضایل آن، مخصوصاً براى خانم ها، وارد شده که جاى تأمّل و دقت فراوان دارد. مضمون بعضى از این روایات این است که «حیاء» و «ایمان» با یکدیگر تلازم دارند; به این معنا که اگر حیاء از انسان سلب شود، ایمان هم از بین خواهد رفت. در برخى دیگر از روایات به این نکته اشاره شده است که کار انسان بى حیاء به آن جا مى کشد که ربقه اسلام از گردنش برداشته مى شود; یعنى خداى ناکرده از کفر سر در مى آورد. همچنین روایاتى به این مضمون داریم که اگر اراده خداوند بر این قرار بگیرد که کسى یا قومى را هلاک کند; یعنى به خاطر اعمال بدشان بخواهد آن ها را مؤاخذه نماید، حیاء را از ایشان مى گیرد: «اذا اراد اللّه عزّ و جل هلاک عبد نزع منه الحیاء.»( ) حیاء که از انسان گرفته شد، دیگرحیات حقیقى براىوى مفهومى نخواهد داشت.

ادامه مطلب ...

اخلاق و عرفان اسلامى

اخلاق و عرفان اسلامى

اشاره

در ادامه سلسله مباحث اخلاقى استاد مصباح یزدى، در این شماره نیز شرح بخش دیگرى از وصایاى امام جعفر صادق(علیه السلام) خطاب به عبداللّه بن جندب را به محضر اهل معرفت تقدیم مى داریم:

«یا ابن جندب قال اللّه جل و عزّ فى بعض ما اوحى: انما اقبل الصلاة ممّن یتواضع لعظمتى و یکف نفسه عن الشهوات من اجلى و یقطع نهاره بذکرى و لایتعظم على خلقى و یطعم الجائع و یکسو العارى و یرحم المصاب و یؤوى الغریب فذلک یشرق نوره مثل الشمس اجعل له فى الظلمة نورا و فى الجهالة حلماً اکلأه بعزتى و استحفظه ملائکتى یدعونى فالبّیه و یسألنى فاعطیه فمثل ذلک العبد عندی کمثل جنّات الفردوس لا یسبق اثمارها و لا تتغیر عن حالها.»( )

راه هاى تقویت ارتباط با خدا

انسان براى پیمودن را صحیح تکامل و سعادت باید از یک سو، رابطه خود را با خدا و از سوى دیگر، با خلق خدا تقویت نماید. بهترین راه تقویت رابطه با خدا، نماز است. البته، مسأله عمل به تکالیف دینى و از جمله اقامه نماز و پرداخت زکات، بحثى است و رسیدن به مراتب عالى کمال بحثى دیگر. نماز و زکات یک ظاهر و مرتبه اى دارد که انجام آن موجب اسقاط تکلیف مى شود; یعنى انسان با عمل به آن از عذاب الهى نجات مى یابد. اما این بدان معنا نیست که لزوماً موجب سعادت اخروى گردد. رسیدن به مقام قرب الهى از طریق گزاردن نماز، مستلزم رعایت نکات خاصى است که با صِرف عمل به تکلیف، آن هم از روى عدم توجه به مفاهیم بلند آن، محقق نمى گردد.

ادامه مطلب ...

اخلاق و عرفان اسلامى

اخلاق و عرفان اسلامى



اشاره

در ادامه سلسله مباحث اخلاقى استاد مصباح یزدى، در این شماره نیز شرح بخش دیگرى از وصایاى امام جعفر صادق(علیه السلام) خطاب به عبداللّه بن جندب را به محضر اهل معرفت تقدیم مى داریم: «والواجب على من وهب اللّه له الهدى و اکرمه بالایمان والهمه رشده و رکّب فیه عقلاً یتعرف به نعمه و آتاه علماً و حکماً یدبّر به امر دینه و دنیاه ان یوجب على نفسه ان یشکر الله و لا یکفره و ان یذکراللّه و لا ینساه و ان یطیع الله و لا یعصیه.»(1)

تفکر پیرامون نعمت هاى الهى

انسان بیش تر اوقات به ارزش و اهمیت بسیارى از فضایل اخلاقى واقف است، اما براى رسیدن به آن ها انگیزه و همت لازم را ندارد. به بیان دیگر، انسان مى خواهد به مواعظ اخلاقى انبیا و اولیاى الهى(علیهم السلام)عمل کند، اما چون از انگیزه و همت قوى در این زمینه برخوردار نیست، امور مربوط به زندگى دنیا را بر آن ها مقدم مى دارد. این جاست که این سؤال مطرح مى شود که چگونه مى توان به مقامات عالیه نایل شد و نسبت به این مهم تصمیمى جدّى اتخاذ نمود؟ براى پاسخ به این سؤال ابتدا باید بدانیم که هر تصمیمى نیاز به زمینه ها و مقدماتى دارد; یعنى یک سلسله شناخت هایى که انسان باید آن ها را مدنظر قرار دهد تا زمینه ساز ایجاد اراده و تصمیم قوى در او باشد. یکى از مسائلى که انسان باید نسبت به آن شناخت داشته باشد، تفکر درباره نعمت هاى خداست; یعنى این که بداند خداوند چه نعمت هاى فراوانى به او عطا کرده است. برخوردارى از ایمان و مذهب صحیح، از جمله نعمت هایى است که خدا به ما ارزانى داشته است. نعمت هاى خداوند محدود به دوران حیات ما نیست بلکه دوران پیش از تولد ما را نیز شامل مى شود. مثلاً، اگر زندگى پدر و مادر ما براساس مسائل معقول و مشروع نبود، قطعاً ما این گونه نمى شدیم و چه بسا از نظر عقلى و جسمى نیز در سلامت کامل نبودیم.

علاوه بر دو نوع نعمت پیش و پس از آفرینش انسان، خداوند وعده نعمت هاى دیگرى را هم داده است که در آخرت به ما عطا خواهد فرمود. این نعمت ها قابل وصف و احصا نیستند و ما نمى توانیم به درستى عظمت و ارزش آن ها را درک کنیم. شرط رسیدن به آن نعمت ها، عمل به تکالیفى است که خداوند براى ما در دنیا مقرر فرموده است. البته، خداوند انجام تکالیف سخت و طاقت فرسا را شرط رسیدن به نعمت هاى ابدى قرار نداده است: «یُریداللّه بِکمُ الیُسر وَ لا یرید بِکمُ العُسر» (بقره: 185); خداوند براى شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته است. سهل و آسان قراردادن تکالیف نیز خود نعمتى بزرگ براى ماست; زیرا اگر بنا بود براى رسیدن به نعمت هاى اخروى تکالیف شاقّ و طاقت فرسایى انجام دهیم، چه بسا از عهده آن ها برنمى آمدیم و از آن نعمت ها محروم مى شدیم. حتى در مورد انجام همین تکالیف آسان هم خداوند فرموده اگر از من کمک بخواهید شما را یارى خواهم کرد.

ادامه مطلب ...