مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

ظرف عتیقه

ظرف عتیقه


عتیقه فروشی به منزل روستایی ساده دلی وارد شد.تغار نفیس و با ارزشی دید که جوی گربه گذاشته بودند.عتیغه فروش با زرنگی گفت:

عمو جان گربه را چند می فروشی؟

روستایی گفت :یک دینار.

عتیقه فروش قبول کرد و پول را پرداخت و گربه را برداشت و به راه افتاد. اما قبل از خارج شدن گفت: عمو جان ممکن است گربه در بین راه تشنه شود.بگذار این تغار را ببرم یک درهم هم برای آن می پردازم.

روستایی گفت:بگذار باشد چون با آن پنج گربه فروخته ام.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد