مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

تواضع و فروتنی

تواضع و فروتنی



نویسنده: محمد محمّدی اشتهاردی

پیش سخن :

کرامت و شرافت انسان به ارزش‏های وجودی او بستگی دارد، ارزش هایی که جانشین ضد ارزش‏ها گردد؛ به عبارت دیگر سیادت و آقایی انسان با پرهیز از رذایل و تحصیل فضایل به دست می‏آید.

این مطلب در قرآن به عنوان هدف از آمدن پیامبران از طرف خدا، با تعبیر «تزکیه و تعلیم» بیان شده است. و این مطلب همان ترک رذایل و کسب فضایل است که از آن در علم اخلاق، به «تخلیه و تحلیه» تعبیر می‏شود؛ یعنی نخست باید خود را از هر گونه ملکات و حالت‏های انحرافی و گمراه کننده و گناه، تخلیه و پاک کرد و سپس، با زیورهای فضایل و ارزش‏های والای الهی و انسانی آراست. چنان که این مطلب در آیه 129سوره بقره، و آیه 2 سوره جمعه آمده است:

«هو الذی بعث فی الامیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» خداوند کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‏خواند و آنها را تزکیه (پاک سازی) می‏کند و به آن‏ها کتاب و حکمت می‏آموزد.

به عنوان مثال، دو باغ را در نظر بگیرید. یکی بر اثر نامساعد بودن زمین و فضای آن، پر از علف‏های هرزه و مزاحم است و آثار و ثمری جز آفت‏های گوناگون ندارد ؛ روشن است که چنین باغی بی ارزش است و وجودش مایه نکبت و رنج و آزار خواهد بود. به عکس، باغ دیگری را در نظر بگیرید که از نظر زمین و فضا و سایر ویژگی‏ها، ممتاز و شاداب بوده و دارای گل‏های رنگارنگ و میوه‏های مختلف است، و آفت‏ها و علف‏های هرزه از آن دور بوده و وجودش موجب بهره‏های فراوان و برکات سرشار است.

انسان منهای ارزش‏ها ـ که در ضد ارزش‏ها غوطه ور است ـ همانند باغ نخست است که نام باغ را دارد، ولی در حقیقت شوره زاری بیش نیست. به عکس، انسانی که در صراط پرهیز از رذایل و تحصیل فضایل گام برمی دارد، همچون باغ دوم است که وجودش مایه برکات و آثار درخشان است. بر همین اساس مولانا می‏گوید:

  • نام فروردین نیارد گل به باغ اسم گفتی رو مسمّی را بجوی ماه در بالا است نی در آب جوی

  • شب نگردد روشن از اسم چراغ ماه در بالا است نی در آب جوی ماه در بالا است نی در آب جوی

پیامبر اکرم (ص) به قدری ارزش‏ها را مهم و محترم می‏شمرد که در جنگ سپاه اسلام با «قبیله طی»، هنگامی که «سفانه، دختر حاتم طایی» اسیر گردید و به مدینه آورده شد و خود را به پیامبر (ص) معرفی کرد و پدرش حاتم را که دارای خصلت‏های ارزشی بود توصیف نمود، پیامبر (ص) به او فرمود: «این صفاتی که در مورد حاتم گفتی از صفات موءمنین است، اگر پدرت مسلمان بود ما به او رحمت می‏فرستادیم.»

سپس به مسئولین فرمود: «خلّوا عنها فانّ اباها کان یحبّ مکارم الاخلاق.»1

این دختر را به پاس احترام ارزش‏های اخلاقی پدرش آزاد سازید.

همچنین وقتی در یکی از جنگ‏ها، خواهر رضاعی او را به صورت اسیر نزد آن حضرت آوردند. پیامبر (ص) با دیدن او خوشحال شد و فرش خود را برای او بر زمین گستراند و او را بر آن نشانید و خود بر روی خاک نشست و با چهره‏ای باز و خندان با او به گفتگو پرداخت. پس از آن که او رفت، برادر رضاعیش آمد، پیامبر (ص) به او نیز احترام شایان کرد، ولی نه به اندازه خواهر رضاعیش. شخصی از علّت این تبعیض پرسید. فرمود: «لانّها ابرّ بابیها منه»2 زیرا این خواهر بیشتر از آن برادر به پدرش نیکی می‏کند.

این حادثه علاوه بر این که بیانگر نهایت تواضع پیامبر (ص) است، حاکی از آن است که آن حضرت برای ارزش‏ها احترام شایانی قایل بودند.

بنابر این، همه مسلمانان بویژه مردم ایران و مسئولین جمهوری اسلامی، باید اصالت را به ارزش‏ها بدهند و به هیچ وجه نگذارند که اسلام و مسلمین از اصالت‏ها و ارزش‏ها فاصله بگیرند و توجه داشته باشند که در انقلاب اسلامی، ارزش‏ها در رأس امور دیگر است. این ارزش‏هاست که هویّت ما را با شکوه هرچه بیشتر حفظ می‏کند و عزت و استقلال ما را نگه می‏دارد، وگر نه از درون تهی شده و به یک زندگی پوچ و بی‏محتوا رو می‏آوریم که

با کوچک‏ترین حوادث متلاشی خواهد شد.

چندی پیش، در یکی از روزنامه‏های عصر تهران، در صفحه نخست جناح‏ها را سه دسته کرده بود و ویژگی هر کدام را در برابر آن نوشته بود. به این ترتیب: کارگزاران = با توسعه اقتصادی. طرفداران جامعه مدنی = با توسعه سیاسی. حزب الله = با حفظ اصالت و ارزش‏ها. به نظر ما این جدا سازی صحیح نیست، چرا که ارزش مفهوم وسیعی دارد علاوه بر ارزش‏های اخلاقی شامل ارزش هایی مثل توسعه سیاسی صحیح و توسعه اقتصادی صحیح نیز خواهد شد.

وآنگهی توسعه اقتصادی و سیاسی منهای ارزش‏های اخلاقی، هرگز قابل قبول نیست، چرا که دوری از رذایل و کسب فضایل عامل اصلی پیروزی‏ها در همه عرصه هاست.

* * *

در سوره فرقان، خداوند «عبادالرّحمن» (بندگان خاص خدا) را ستوده و در آیات 63تا 74 دوازده فضیلت و ویژگی برای آنها ذکر می‏کند و در پایان چنین نتیجه می‏گیرد:

«اولئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقون فیها تحیّة و سلاماً»3 این انسان‏ها به خاطر صبر و استقامتشان، دارای درجات عالی بهشت ـ از پاداش الهی ـ هستند و در بهشت با تحیّت و سلام روبرو می‏شوند.

در این راستا، برآن شدیم که این ویژگی‏های دوازده گانه را ذکر کرده و به شرح کوتاه هر کدام در ضمن دوازده مقاله بپردازیم، به امید آن که با اتّصاف به این ارزش‏های والا، مدارج کمال را پیموده و در صف عباد الرّحمن، همان بندگان ویژه، ممتاز و خاص خداوند سبحان، قرار گیریم.

تواضع نخستین ویژگی بندگان ممتاز خدا

قرآن در بیان ویژگی نخستِ بندگان ممتاز خدا می‏فرماید: «الّذین یمشون علی الارض هوناً»4 آن‏ها کسانی هستند که با آرامش و بدون هر گونه غرور و تکبّر بر

زمین راه می‏روند.

تواضع به معنی خشوع و فروتنی است ؛ ضد آن تکبّر و خودخواهی است که موجب غرور، غفلت و سرکشی شده و خمیر مایه انحرافات و تباهی‏ها خواهد شد.

تواضع بر دو گونه است: 1ـ تواضع در برابر خدا که از خواص اصلی عبودیّت و بندگی است و بدون آن ماهیت بندگی پیدا نمی‏شود 2ـ تواضع در برابر انسان‏های با ایمان یا انسان هایی که تواضع در برابر آن‏ها اثر مثبت دارد و موجب جذب آن‏ها به سوی ارزش‏ها می‏گردد.

تواضع در برابر خدا

نشانه تواضع در برابر خدا، تسلیم در برابر فرمان‏های او و اطاعت و کمال خشوع و خضوع در برابر عظمت او می‏باشد، به گونه‏ای که انسان آنچه دارد همه را از آن خدا دانسته و خود را ذرّه‏ای بسیار ناچیز از مخلوقات او بداند؛ شاکر و سپاسگزار بی چون و چرا باشد و از هر گونه خودخواهی در برابر خواست خدا پرهیز نماید.

تواضع در برابر خدا، کلید ایمان و معرفت و راهیابی به درگاه حق و تقرّب است و به عکس تکبّر در برابر خدا موجب سرکشی و طغیان و مایه هرگونه تیره بختی و انحراف خواهد شد.

در اوصاف پیامبر اسلام (ص) روایت شده که در برابر عظمت خدا، دارای نهایت تواضع بود؛ به گونه‏ای که خداوند او را مخیّر کرد که بنده رسول باشد یا سلطان رسول، و در عین حال چیزی از مقامش در پیشگاه خدا کاسته نشود. اما آن حضرت بندگی و رسالت را برگزید و دوست داشت بنده متواضع و رسول باشد، نه پادشاه رسول.

امام صادق (ع) فرمود: «ما اکل رسول الله (ص) متّکئاً منذ بعثه الله عزّ و جلّ نبیّاً حتّی قبضه اللّه الیه، متواضعاً للّه عزّوجلّ»5 از آن هنگام که پیامبر (ص) به رسالت مبعوث شد تا آخر عمر، به خاطر تواضع در برابر خدای بزرگ، هرگز در حال تکیه به چیزی غذا نخورد.

روزی یکی از بانوان گستاخ از کنار رسول خدا (ص) عبور کرد و دید آن حضرت با جمعی از بردگان بر روی خاک نشسته و غذا می‏خورد، گفت: «ای محمّد، سوگند به خدا تو مانند بندگان (بردگان) غذا می‏خوری و همانند آنها می‏نشینی (روش و منش تو همچون شاهان و زمامداران نیست). پیامبر (ص) در پاسخ به او فرمود: «ویحک ایّ عبد اعبد منّی»6 وای بر تو، کدام بنده‏ای، بنده‏تر از من است.

و در مورد تواضع حضرت علی (ع) در برابر عظمت خدا روایت شده است که آن حضرت به مستمندان کمک فراوان می‏کرد و شخصی به صورت انتقاد به آن حضرت عرض کرد: «چرا آن قدر صدقه فراوان می‏دهی، آیا چیزی برای خود نگه نمی‏داری؟»

حضرت علی (ع) در پاسخ فرمود: «آری. سوگند به خدا اگر بدانم خداوند یکی از کارها و وظایفی را که انجام می‏دهم قبول می‏کند، از زیاده روی در انفاق خودداری می‏کردم، ولی نمی‏دانم آیا کارهایم مورد قبول خداوند قرار می‏گیرد یا نه؟ چون به این موضوع اطلاع ندارم، آن قدر انفاق می‏کنم تا یکی از آن‏ها قبول گردد.» 7

این واقعه بیانگر نهایت تواضع و خشوع و خضوع حضرت علی (ع) در برابر خداوند بزرگ است و نشان می‏دهد که آن حضرت بر فراز قله عظیم توحید افعالی قرار داشت و خود را در برابر خدا، بسیار ناچیز می‏دانسته است.

عارف وارسته «ورّام بن ابی فراس» نقل می‏کند که پیرمردی از اولیاء وارسته در شهری می‏زیست. در آن شهر زلزله و طوفان آمد و بسیاری هلاک شدند و بسیاری بی‏خانمان گشته و به بلای عظیمی گرفتار گشتند. آنها تصمیم گرفتند تا نزد آن پیر وارسته بروند و از او بخواهند تا برای رفع گرفتاری آنها دعا کند. آنها به حضور آن پیر پارسا آمدند و وضع نابسامان خود را شرح داده و تقاضای دعا کردند. آن پیر در نهایت خضوع و تواضع در برابر خدا، در حالی که گریه می‏کرد گفت: «کاش سبب هلاکت شما و این بلاها خودم نباشم. بنابراین، از این فقیر ناچیز و گنه کار چه توقّع که دعا کند و دعایش به استجابت رسد.» 8 آری، وارستگان ممتاز و عارفان پیراسته، این گونه در برابر عظمت خدا متواضع هستند.

مگر نه این است که خداوند در قرآن می‏فرماید: «یا ایّها النّاس انتم الفقراء الی اللّه»9 ای مردم شما سراپا در برابر خدا فقیر و نیازمند هستید.

و امام سجّاد (ع) در فرازی از دعای خود به خدا عرض می‏کند: «یا غنیّ الاغنیاء،ها، نحن عبادک بین یدیک، و انا افقر الفقراء الیک، فاجبر فاقتنا بوسعک»10 ای بی‏نیازترین بی نیازها، اینک ما بندگان تو ایم بر درگاهت. و من فقیرترین فقرا به تو هستم. پس تهی دستی ما را با توان گری خود، جبران فرما!»

تواضع به همدیگر

نوع دیگر از تواضع، تواضع در برابر انسان‏ها، در برابر پدر و مادر، همسایگان، دوستان، بستگان و سایر مردم است. تواضع موجب استحکام پیوند انسان‏ها و محبّت و الفت بیشتر شده و بر صفا و صمیمیت می‏افزاید و هر گونه کدورت و بدبینی و آثار شوم دیگر، مثل تکبّر و خودخواهی را از جامعه پاک می‏سازد.

تواضع موجب ارتفاع مقام و افزایش احترام انسان در جامعه شده و باعث اعتماد و آرامش می‏گردد و به اخلاق انسان زینت می‏بخشد و رشته‏های روابط حسنه و ارتباط صمیمانه را محکم می‏کند و انسان را در برابر حق تسلیم نموده و از هرگونه زورگویی و تجاوز به حقوق دیگران باز می‏دارد. و به طور خلاصه، منشأ برکات معنوی و اخلاقی فردی و اجتماعی بسیاری خواهد شد.

قرآن، در آیه مورد بحث، آن را از نخستین ویژگی بندگان ممتاز خدا دانسته است که از نشانه‏های آن «راه رفتن آرام و متواضعانه» است که باعث جلب دوستی دیگران می‏شود.

رسول خدا (ص) فرمود: «با دانشمندان همنشین نشوید، مگر این که شما را از سه چیز به سه چیز دیگر سوق دهد:

1ـ از تکبّر به سوی تواضع 2ـ از بی تفاوتی به سوی احساس مسئولیت و نصیحت کردن 3ـ و از نادانی به سوی علم و دانش.»11

البته تواضع، شکل‏های گوناگون دارد که یکی از آشکارترین آن‏ها در شیوه راه رفتن دیده می‏شود. بعضی بر اثر غرور و تکبّر به گونه‏ای راه می‏روند که گویی می‏خواهند زمین را بشکافند. از این رو در قرآن از نصایح حضرت لقمان به فرزندش آمده که به او گفت: «و لا تصعّر خدّک للنّاس و لاتمش فی الارض مرحاً انّ الله لایحبّ کلّ مختال فخور»12 با بی اعتنایی از مردم روی مگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد.

و خداوند خطاب به پیامبر(ص) می‏فرماید: «و لا تمش فی الارض مرحا انّک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا»13 و روی زمین با تکبّر راه مرو! تو نمی‏توانی زمین را بشکافی و طول قامتت هرگز به کوه‏ها نمی‏رسد.

راستی، اگر انسان کمترین شناختی از خود و جهان هستی داشته باشد، می‏داند که در برابر عالم بزرگ چه اندازه کوچک است حتّی اگر گردنش برابر با کوه‏ها شود. تازه بلندترین کوه‏های زمین در برابر عظمت زمین کمتر از برآمدگی‏های پوست نارنج نسبت به آن است. همان زمینی که خود ذرّه‏ای ناچیز در برابر کهکشان‏های عظیم است. آیا با این حال، کبر و غرور دلیل جهل و نادانی مطلق نیست؟!

کوتاه سخن آن که تواضع از امتیازات و ارزش‏های خاص پرهیزکاران وارسته است. امیرموءمنان علی (ع) در ضمن شمارش اوصاف پرهیزکاران می‏فرماید: «و مشیهم التّواضع» 14 روش و راه رفتنشان، آمیخته با تواضع و فروتنی است.

نگاهی به تواضع پیامبر اسلام(ص):

سیره نویسان در تاریخ زندگی پیامبر اکرم (ص) می‏نویسند: «روزی پیامبر (ص) نزد جمعی آمد. آنها به احترام او دست جمعی از جا بر خاستند. آن حضرت این کار را از آنها نپسندید و فرمود: آن گونه که عجم‏ها برمی‏خیزند و به همدیگر تعظیم می‏کنند برنخیزید.»

«انس بن مالک» می‏گوید: «از آن پس وقتی که مردم رسول خدا (ص) را می‏دیدند برنمی خاستند، زیرا می‏دانستند که او این کار را نمی‏پسندد. آن حضرت وقتی که وارد مجلس می‏شد در پایین‏ترین مکان آن مجلس می‏نشست.»

امام صادق (ع) فرمود: «از تواضع پیامبر (ص) این که دوست داشت بر الاغ برهنه سوار شود و روی خاک بنشیند. او با بردگان غذا می‏خورد و به سائلان با دست خود غذا می‏رساند. او بر الاغ سوار می‏شد و غلام خود یا شخص دیگر را بر پشت سر خود سوار می‏کرد.»

نیز از ویژگی‏های آن حضرت این که با فروتنی خاصّی کنار سفره می‏نشست و هنگام غذا خوردن انگشتان خود را می‏لیسید، و خودش گوسفندانش را می‏دوشید و لباس و کفشش را خودش وصله می‏کرد، خانه را جارو می‏نمود و شترش را در اصطبل می‏بست، با خدمتکار خانه، گندم و جو آسیاب می‏کرد، آرد آن را خمیر می‏نمود، آذوقه منزل را از باز از تهیّه و حمل می‏کرد و به خانه می‏آورد، با تهی دستان می‏نشست و با آنها غذا می‏خورد و با دست خود به آنها غذا می‏داد.» 15

روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) از کوچه‏ای عبور می‏کرد، دید عده‏ای اجتماع کرده‏اند. نزدیک رفت و فرمود: چه خبر است؟ آنها شخصی را نشان داده و گفتند: «این دیوانه‏ای است که حرکت‏ها و گفتار خنده آورش مردم را متوجّه خود ساخته است. مردم برای تماشای او در اینجا اجتماع کرده‏اند.»

پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنها را به سوی خود فرا خواند و به آنها فرمود: «این شخص به بیماری مبتلا است، آیا می‏خواهید دیوانه حقیقی را به شما معرّفی کنم؟ عرض کردند: آری. فرمود: «المتبختر فی مشیه، النّاظر فی عطفیه، المحرّک جنبیه بمنکبیه الذّی لایرجی خیره، و لایوءمن شرّه»16 دیوانه حقیقی کسی است که با تکبّر و غرور راه می‏رود. پیوسته به دو طرف خود نگاه می‏کند و پهلوهای خود را با شانه‏اش تکان می‏دهد (تنها خودش را می‏نگرد) و کسی است که مردم به خیر او امید ندارند و از شرّ او در امان نیستند. این است دیوانه حقیقی.»

نگاهی به تواضع حضرت علی (ع)

حضرت علی (ع) نیز خصلت تواضع را در حدّ اعلی در همه ابعاد زندگیش رعایت می‏کرد. او آن قدر فروتن و خاکی بود که پیامبر(ص) او را ابوتراب خواند. او دوست داشت که مردم او را با این نام بخوانند. در تاریخ آمده: در «غزوه عُشَیره» هنگامی که سپاه اسلام به جبهه آمدند و دشمنان و اشرار را از آن منطقه راندند، «عمّار یاسر» می‏گوید در این جبهه در بیابان بودیم. حضرت علی (ع) به من فرمود: «آیا می‏خواهی نزد این چند نفر کشاورز که در کنار چشمه (نزدیک آن منطقه) مشغول کار هستند برویم و چگونگی کار آنها را بنگریم؟» موافقت کردم و با هم به آن جا رفتیم و از نزدیک کار آنها را دیدیم. سپس در نزدیک آنها در کنار مجموعه‏ای از درخت‏های خرما برای استراحت، روی زمین خوابیدیم، پیامبر(ص) آمد و ما را بیدار کرد و به علی (علیه السلام) فرمود: «ای ابا تراب برخیز» علی (ع) برخاست و گرد و غبار را از لباس خاک آلودش تکان می‏داد ؛ به این ترتیب حضرت علی(ع) به این لقب معروف گردید.17

از سرگذشت‏های بسیار جالب در زندگی حضرت علی (ع) این که امام حسن عسکری (ع) فرمود: «دو نفر، پدر و پسر، به محضر علی (ع) آمدند (با توجه به این که عصر خلافت آن حضرت بود). حضرت علی (ع) آنها را مهمان خود نمود. آنها را در صدر مجلس نشانید و خود با کمال تواضع در پیش روی آن‏ها نشست. فرمود غذا بیاورید. غذا آوردند و مهمانان خوردند. سپس قنبر آفتابه و لگن آورد تا دست آنها را بشوید. حضرت علی(ع) خود برخاست تا دست پدر را بشوید. او نمی‏گذاشت و خاکساری و اصرار فراوان می‏نمود که این کار را نکنید، ولی علی(ع) دست بر نداشت تا آب ریخت و دست او را شست.

آن مرد به حضرت علی (ع) عرض کرد: «برای من شرم‏آور است که خداوند ببیند تو دستم را می‏شویی!!» حضرت علی (ع) در پاسخ فرمود: «بلکه این بهترین حالت است، زیرا خداوند می‏بیند برادرت بدون هرگونه امتیاز و جدایی از تو، تو را خدمت می‏کند و هدفش از این خدمت پاداش چندین برابر بهشت است. »

آن گاه حضرت علی (ع) آفتابه را به پسرش محمد حنفیّه داد و فرمود: «اینک دست پسر را تو بشوی، پسرم! اگر این پسر تنها به این جا می‏آمد، من دستش را می‏شستم، ولی خداوند هر گاه پدر و پسر در یک جا باشند برخورد مساوی بین پسر و پدر را نمی‏پسندد. بنابراین، پدر دست پدر را شست، تو پسر نیز دست پسر را بشوی.»

محمد حنفیه، دست پسر را شست.

آنگاه امام حسن عسکری (ع) فرمود: «فمن اتبع علیّاً علی ذلک فهو الشّیعیّ حقّاً»18 کسی که در این راستا از حضرت علی (ع) پیروی کند، شیعه حقیقی است.

از تواضع علی (ع) این که «زیدبن علی (ع)» نقل می‏کند: «در پنج مورد پابرهنه راه می‏رفت و کفش هایش را به دست می‏گرفت: 1ـ روز عید فطر برای رفتن به سوی نماز 2ـ در روز عید قربان برای رفتن به محل نماز 3ـ در روز جمعه برای حرکت به سوی نماز جمعه 4ـ در مورد حرکت به خانه بیمار برای عیادت او 5 ـ هنگام تشییع جنازه و می‏فرمود: «این موارد منسوب به خداست. دوست دارم که در این گونه موارد (برای تواضع) پابرهنه باشم.»

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «روزی حضرت علی (ع) سوار بر مرکب شده و عبور می‏کرد. چند نفر از اصحابش پشت سر او حرکت کردند. علی (ع) به آنها رو کرد و فرمود: «آیا حاجتی دارید؟» آنها عرض کردند: «نه، ولی دوست داریم همراه شما باشیم.» فرمود: «انصرفوا و ارجعوا، النّعال خلف اعقاب الرّجال مفسدة للقلوب» 19 بروید و بازگردید. راه رفتن به پشت سر مردان، موجب تباهی قلب‏ها می‏شود.» یعنی ممکن است این کار موجب خودخواهی سواره شود و خصلت تواضع را از او برباید و در نتیجه، روح و جان او را از نظر معنوی تباه و بیمار کند.

آری، بزرگان ما مانند پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) و... این گونه متواضع بودند و به ارزش‏ها احترام می‏کردند، و به این نخستین خصلت عبادالرّحمن ارج می‏نهادند.

تواضع مثبت و منفی

البته لازم به تذکّر است که باید مرزها را شناخت و دانست که مرز بین ذلّت و تواضع، مرز باریکی است. ای بسا افرادی که بر اثر اشتباه، به عنوان تواضع، تن به گناه ذلّت می‏دهند که می‏توان از آن به تواضع منفی تعبیر کرد. این گونه تواضع ساختگی در اسلام به شدّت نهی شده است. قرآن در توصیف فرزانگان ممتاز می‏فرماید: «اذلّة علی الموءمنین اعزّة علی الکافرین»20 آنها در برابر موءمنان متواضع و در برابر کافران، خشن و سرسخت هستند.

از این آیه به روشنی استفاده می‏شود که تواضع در برابر کافران و سرکشان، منفی و ناصحیح است.

بر همین اساس، امیر موءمنان علی (ع) فرمود: «من اتی غنیّاً فتضعضع له لشی‏ء یصیبه منه ذهب ثلثا دینه»21 کسی که به خاطر کسب چیزی از مال دنیا نزد ثروتمند آید و در برابر او کرنش کند، دو سوّم دینش از بین می‏رود.

نیز فرمود: «ما احسن تواضع الاغنیاء للفقراء طلباً لما عندالله، و احسن منه تیه الفقراء علی الاغنیاء اتّکالاً علی اللّه.»22 تواضع ثروتمندان در برابر مستمندان، برای رسیدن به پاداش الهی، چقدر نیک و زیبا است. و از آن بهتر، بی اعتنایی مستمندان در برابر ثروتمندان به خاطر تکیه بر خداست.

سخن را با این داستان جالب و آموزنده به پایان می‏بریم: «در جنگ احد، یکی از یاران رشید پیامبر (ص) به نام «ابودجانه انصاری» عمامه‏ای شکوهمند بر سر بست و قسمتی از پارچه عمامه‏اش را روی دوش خود افکند و با کمال غرور و شکوه در برابر چشم دشمنان گام برداشت و به گونه پرشکوه راه رفت. پیامبر (ص) او را در این حال دید (که در زمان عادی چنین راه رفتن، یک نوع تکبّر بود) فرمود: «انّ هذه لمشیة یبغضها اللّه عزّو جلّ، الاّ عند القتال فی سبیل الله»23 این گونه راه رفتن را خداوند دشمن دارد، مگر در معرکه جنگ در راه خدا (برای نمایش قدرت و هیبت اسلامی و ترساندن دشمن) که پسندیده است.

از این روایات به روشنی فهمیده می‏شود که تواضع بر دو گونه است: مثبت و منفی. چنان که ضد آن تکبّر نیز، گاهی مثبت و شایسته است.

امت حزب الله هم نوا هستند؟ کدامیک در خط امام و اسلام و رهبری‏اند؟ کدامیک از متن ملت برخاسته و درد و رنج مردم را لمس می‏کنند؟ کدامیک امتحان خود را درست پس داده و در کوره حوادث آبدیده شده و مدافع پابرهنه‏ها بوده‏اند؟ و در برابر اینان کدامیک سر در آخور استکبار دارند و به وفق مراد آنان حرف می‏زنند؟ کدامیک از تجدیدنظر در آرمان های امام راحل سخن می‏گویند و از رابطه با امریکا و اسرائیل دفاع می‏کنند!

کدامیک در پرتو وکالت صاحب آلاف و الوف و ثروت و سرمایه شدند و در سایه تبلیغات زراندوزان شهره شهر گردیدند؟ از کدامین کاندیدا رادیوهای استعماری امریکا و انگلیس و اسرائیل قهرمان می‏سازند و کدامین شخص یا جریان حرف دل دشمنان و لیبرال‏ها را می‏زنند؟ اینها و مانند اینها معیارهایی است که می‏تواند سره را از ناسره و خالص را از ناخالص جدا کند و در این میان راهنمایان افکار عمومی یعنی علمای اعلام و ائمه جمعه و جماعات ونویسندگان و مدرسان و اساتید حوزه و دانشگاه و دانشجویان مسلمان و مخلص مسؤولیتی بس عظیم دارند که نگذارند تا آنجا که ممکن است یک رأی به نفع جریان‏های انحرافی دااده شود و عناصر مشکوک و فرصت طلب به مجلس رخنه کنند.

مردم باید غوغاسالاری و شایعه سازی محفلی ومطبوعاتی را با حساسیت دنبال کنند وبدانند هر کاندیدا که از سوی رسانه‏های غربی و مطبوعات وابسته داخلی مورد حمایت است، ضد دین و ضد نظام است و به او رأی ندهند و هر کاندیدا که مورد هجوم و دشنام رادیوها و رسانه های بیگانه و نشریات وابسته و جریان‏های انحرافی است، همان فرزند صدیق امام و انقلاب و وفادار به آرمان های ملت مسلمان است و او را به مجلس بفرستتند. مردمی که در حماسه با شکوه 22 بهمن حضور میلیونی دارند، می‏بایست همین حضور را در پای صندوق‏های رأی داشته باشند و مراقب باشند به چه کسی رأی می‏دهند. حضور در پای صندوق های رأی یک نبرد است، نبردی سرنوشت‏ساز که آینده انقلاب و دستاورد خون شهیدان گلگون‏کفن بدان وابسته است. مردم بدانند تشکل‏های مشکوک رسمی و غیر رسمی که امتحان خوبی در سالهای پس از پیروزی و درکشاکش سیاسی و فرهنگی پس نداده‏اند، دست به دست هم داده و از هر تلاش و کوشش در تعقیب اهداف خود و بیرون آوردن کاندیدای مورد نظرشان از صندوق های رأی فروگذار نمی‏کنند و در برابر این هجمه تبلیغاتی و انتخاباتی امت حزب الله و نیروهای بسیح و وفاداران به انقلاب در هر قشر و جمعیت، حوزوی و دانشگاهی، بازاری و اداری، شهری و روستایی، مردان و زنان مسلمان همه جا و همه جا مسئول و مکلف به تکلیف شرعی‏اند که مجلس را از نفوذ افراد ناصالح و ناباب مصون نگهدارند و اکثریت نهاد قانون‏گذاری را به دست فرزندان صدیق اسلام و انقلاب، مؤمن و متعهد و حامی مستضعفان بدهند و در تحقق این هدف از بیشترین نیروی مخلص به شیوه قانونی و شرعی و معقول و متناسب با رشد انقلابی خود بهره گیرند و در انتخابات نمایندگان با آگاهان مؤمن و متعهد و دارای درک سیاسی و تجربه انقلابی مشورت کنند و بدانند رأی آنها و حضورشان در انتخابات بمثابه شرکت در جبهه دفاع مقدس و به همان نسبت سرنوشت‏ساز است. و این سخن امام راحل را پاسخ گویند: «به مردم عرض می‏کنم شرکت کنید در این انتخابات و تمیز بدهید اشخاصی را که لایق‏اند برای این مقام، مقدرات کشورتان را به دست کسانی بدهید که برای کشور شما مفیداند از حیث سیاست، از حیث اقتصاد، از حیث همه چیز، اگر مسامحه بکنید و امروز هم کسی نفهمد خدا هست، خدا می‏داند و می‏بیند، شما در محضر خدا هستید هر جا هستید». (صحیفه نور، ج18، ص205)

منابع:

زهرالربیع,سید نعمت الله جزائری,صفحه =89

کحل البصر,محدث قمی,صفحه =174

کحل البصر,محدث قمی,صفحه =101-100

الغارات,ابراهیم بن محمد ثقفی,جلد =1,صفحه =91

تنبیه الخواطر,ورّام بن ابی فراس,صفحه =203

مجموعه ورّام,صفحه =233

کحل البصر,محدث قمی,صفحه =177

المواعظ العددیّه,شیخ حرّ عاملی,صفحه =175

مناقب ابن شهر آشوب,جلد =2,صفحه =105

بحار,جلد =41,صفحه =56

مناقب ابن شهر آشوب,جلد =2,صفحه =104

بحار,علامه مجلسی,جلد =77,صفحه =43

وسایل الشیعه,عاملی,جلد =11,صفحه =9

1. سید نعمت الله جزائری، زهرالربیع، ص 89.

2. محدث قمی، کحل البصر، ص 174.

3. فرقان (25)، آیه 75.

4. همان، آیه 63.

5. محدث قمی، کحل البصر، ص 100و101.

6. همان، ص 101.

7. ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج 1، ص 91.

8. ورّام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر، ص 203.

9. فاطر (35)، آیه 15.

10. صحیفه سجادیه، دعای 10.

11. مجموعه ورّام، ص 233.

12. لقمان (31)، آیه 18.

13. اسراء (17)، آیه 37.

14. نهج البلاغه، خطبه 192.

15. محدث قمی، کحل البصر، ص 177.

16. شیخ حرّ عاملی، المواعظ العددیّه، ص 175.

17. محدث قمی، کحل البصر، ص 193.

18. مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 105، بحار، ج 41، ص 56.

19. مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 104.

20. مائده،(5) آیه 54.

21. علامه مجلسی، بحار، ج 77، ص 43.

22. نهج البلاغه، حکمت 406.

23. شیخ حرّعاملی، وسایل الشیعه، ج 11، ص 9.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد