مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

تربیت در مکتب علوى

تربیت در مکتب علوى

عبدالحسین خسروپناه

تربیت، یکى از حیاتى‏ترین عناصر انسانی است که تمام خوبى‏ها و زشتى‏ها، سعادت‏ها و شقاوت‏ها به مصادیق آن برمى‏گردد. مهم این است که آدمى، راه صحیح را باز شناسد و طریقت آن را اراده نماید. امیرمؤمنان على(ع) به این نکته‏ى مهم، چنین رهنمود داده است: «اى مردم، کسى که راه آشکار را بپیماید به آب درآید و آن که بیراهه را پیش گیرد، در بیابان بى‏نشان افتد.» [1] على(ع) نسبت به گم شدگان و متحیّران خطاب مى‏کند: «پس کجا مى‏روید؟ و کى باز مى‏گردید؟ که علامت‏ها برپاست و دلیل‏ها هوید است، و نشانه‏ها برجاست. گمراهى تا کجا؟ سرگشتگى تا کى و چرا؟ خاندان پیامبرتان میان شماست که زمام‏داران حق و یقین‏اند و پیشوایان دینند. با ذکر جمیل و گفتار راست قرینند. پس همچون قرآن، نیک حرمت آنان را در دل بدارید و چون شتران تشنه که به آبشخور روند، به آنان روى آرید.» [2]

امام على(ع) در سخنان گهربار خود از مبانى، عوامل و موانع، اصول، روش‏ها و تربیت سخن گفته است. که به اختصار بدآن‏ها خواهیم پرداخت.

الف: عوامل و موانع تربیت

امام(ع) درباب موانع تربیت، دنیاپرستى و وابستگى به دنیا را مهم‏ترین مانع تربیت آدمى قلمداد مى‏کند؛ زیرا دنیا و آخرت دشمن و دو راه مخالفند. [3] و به همین دلیل رسول خدا(ص)، دنیا را خوار و کوچک شمرد. [4] على(ع) نیز به دنیا خطاب مى‏کرد که «اى دنیا، از من دور شو که مهارت بر دوشت نهاده است گسسته، و من از چنگالت به دورى جسته‏ام و از ریسم‏آن‏هایت رسته و از لغزشگاههایت دورى گزیده‏ام». [5] «اى دنیا، اى دنیا، از من دور شو، با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى؟ یا شیفته‏ام شده‏اى؟ هرگز آن زمان که تو در دل من جاى گیرى فرا نرسد. هرگز، دور شو، دیگرى را فریب ده، مرا به تو نیازى نیست، تو را سه طلاقه کرده‏ام که بازگشتى در آن نیست.» [6] اما آن‏چه در این بحث مهم است، تبیین چیستى دنیاست:

چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدن نى قماش و نقره و میزان و زن

مال را کز بهر حق باشى حَمول نِعمَ مالٌ صالحٌ خواندش رسول

آب در کشتى هلاکِ کشتى است آب اندر زیرِ کشتى پُشتى است [7]

پس اگر تصویر صحیحى از دنیا داشته باشیم و زشتى‏ها و زیبایى‏هاى آن و مقدمه و مزرعه بودنش نسبت به آخرت را بشناسیم، در مسیر تربیت صحیح گام نهاده‏ایم. امام على(ع) درباره‏ى دوستان خود مى‏فرماید:

«دوستان خدا آنانند که به باطن دنیا نگریستند. هنگامى که مردم ظاهر آن را دیدند، و به فرداى آن پرداختند، آن گاه مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند. پس آن‏چه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند، میراندند و آن را که دانستند به زودى رهایشان مى‏کند، راندند. و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از دنیا خوار شمردند، و دست یافتنشان را بر بهره‏هاى دنیایى، از دست دادن (سعادت اخروى) خواندند». [8]

امام(ع) در یک حکمت حکیمانه مردم را به تربیت خویش توصیه مى‏کند و مربى بودن آن‏ها را نسبت به خویشتن گوشزد مى‏نماید و راه تربیت را نیز رهانیدن نفس از عادت‏هایى که انسان بدان حریص است، معرفى مى‏نماید. [9

علاوه بر دنیاپرستى، حجاب‏هاى نفسانى نیز منشأ، بى‏تمایلى به تربیت است. [10] محیط و فرهنگ اجتماعى از ارزش‏ها و آداب و سنن اسلامى و دینى برخوردار نباشد، به عنوان مانعى در مسیر تربیت، تجلّى پیدا مى‏کند. به همین دلیل، امام(ع) مى‏فرماید: «در شهرهاى بزرگ سکونت کن که جایگاه فراهم آمدن مسلمانان است و بپرهیز از جاهایى که در آن از یاد خدا غافلند و آن‏جا که به یک دیگر ستم مى‏رانند و برطاعت خدا کم‏تر یاورانند.» [11]

نوع حکومت و حاکمیت و مناسبات سیاسى نیز مى‏تواند از موانع و زمینه‏هاى تربیت شمرده شود. امیرالمؤمنین به همین دلیل، از اوضاع گذشته شکایت مى‏کند و مى‏فرماید: «خدایا، تو مى‏دانى آن‏چه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیاى ناچیز؛ خواستن زیادت؛ بلکه مى‏خواستیم نشانه‏هاى دین را به جایى که بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستم دیده‏ات را ایمنى فراهم آید و حدود ضایع مانده‏ات اجرا گردد.» [12]

امام على(ع) مناسبات اقتصادى و نوع کسب و درآمد را نیز از موانع و زمینه‏هاى تربیت و اصلاح معرفى مى‏کند. درباره‏ى سلامتى کارگزاران مى‏فرماید: «پس روزى ایشان را فراخ دار که فراخى روزى نیرویشان دهد تا در پى اصلاح خود برآیند، و بى‏نیازشان سازد تا دست به مالى که در اختیار دارند نگشایند، و حجّتى بود بر آنان اگر فرمانت را نپذیرفتند، یا در امانتت خیانت ورزیدند». [13] على(ع) به فرزند گرامى خود فرمود: «فرزندم، هرکس دچار فقر شود، به چهار خصلت گرفتار مى‏شود: ضعف در یقین، نقصان در عقل، سستى در دین و کم حیایى در چهره؛ پس به خدا پناه مى‏برم از فقر». [14]

ب. اهداف تربیت

مهم‏ترین بخشى که در نظام‏هاى تربیتى مطرح است، مقوله‏ى اهداف تربیتى است که حضرت على(ع) در فرمایشات خود بدان پرداخته است. قبل از آن که به این بحث‏ بپردازیم، لازم است به این پرسش اساسى پاسخ دهیم که چه کسى مى‏خواهد به اهداف تربیتى دست یابد؟ به عبارت دیگر، انسان کیست و از چه ابعادى تشکیل شده است؟ همان‏گونه که حضرت فرموده است: «دانا کسى است که قدر خود را بشناسد، و در نادانى انسان همین بس که قدر خویش را نشناسد.» [15] «آن کس که به شناخت خود دست یافت، به بزرگ‏ترین نیک‏بختى و کام‏یابى رسید». [16] «کسى که ارزش خود را نشناخت، تباه گشت». [17] حقیقت انسان داراى بعد مُلکى و ملکوتى است و از استعدادهاى نامتناهى برخوردار است؛ به گونه‏اى که مى‏توانست اسماى حسناى الهى را بیاموزد و به فرشتگان بیاموزاند. و مقام خلیفة اللهى را بیابند. [18]

نهج البلاغه و سایر مجامع روایى اهداف تربیتى را در ضمن غایات بعثت و خلقت آدمى بیان کرده‏اند و بندگى، [19] خردورزى، [20] توجه به آخرت، [21] پرهیزکارى، [22] آزادگى، [23] عدالت خواهى‏ [24] و ... را در این راستا تبیین مى‏نمایند.

ج. اصول تربیت

روش‏هاى تربیتى که به عنوان عنصر دیگر از نظام تربیتى علوى بدان خواهیم پرداخت، از اصول تربیت علوى گرفته مى‏شوند. بر این اساس، بیان اصول تربیت از اهمّیت ویژه‏اى برخوردار است. اصل عزّت‏ [25] اصل کرامت‏ [26] اصل اعتدال‏ [27] اصل تربیت تدریجى‏ [28] اصل تسهیل و تیسیر [29] اصل زهد [30] اصل تعقّل‏ [31] اصل تفکر [32] اصل تدبر و عاقبت اندیشى‏ [33] نمونه‏اى از اصول تربیت علوى است.

د. روش‏هاى تربیت

مهم‏ترین بحث کاربردى در نظام تربیتى، عنصر روش‏هاى تربیتى است که مهم‏ترین آن‏ها به شرح ذیل‏اند:

1. روش الگوسازى: همه‏ى انسان‏ها جهت هدایت و تربیت خویش به الگو و نمونه‏هاى تربیتى نیازمندند؛ به همین دلیل، امام على(ع) بر اقتدا ساختن به رسول خدا و الگو بودن و سرمشق قرار دادن راه و رسم آن حضرت تأکید مى‏ورزیدند. [34]

2. روش تشویق و تنبیه: تشویق، باعث برانگیختن و تنبیه، منشأ بیدار کردن و هشیار ساختن است. خداوند سبحان نیز ثواب را بر طاعت و کیفر را بر معصیت لازم گردانید. [35]

3. روش مراقبه و محاسبه: امام على(ع) مى‏فرمایند: بندگان خدا، خود را بسنجید، پیش از آن که آن را بسنجند؛ و حساب نفس خویش را برسید، پیش از آن که به حسابتان برسند؛ پیش از آن‏که مرگ گلویتان را بگیرد و نفس کشیدن نتوانید.» [36]

4. روش امتحان و آزمایش: حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه‏ها و نامه‏ها و کلمات گوناگون از آزمایش الهى سخن گفته است و مخاطبان را بدان هشدار داده است. [37]

5. روش محبّت: «اسلام، دین خداست که آن را براى خود گزید، و به دیده‏ى عنایت خویش پرورید، و بهترین آفریدگان خود را مخصوص آن گردانید و ستون‏هاى آن را بر دوستى خود استوار نمود». [38]

6. روش یادآورى: تذکّر نعمت‏ها و نقمت‏ها در تربیت انس‏آن‏ها مؤثر است و غفلت از آن‏ها مایه‏ى گم‏راهى است. امام مى‏فرماید: «بدانید که آرزوهاى نفسانى خِرَد را به غفلت وادارد و یاد خدا را به فراموشى سپارد. پس آرزوهاى نفسانى را دروغ زن دانید که آن چه خواهد فریب است و امید بیهوده؛ و خداوندِ آرزو فریفته است و در خواب غفلت غنوده. [39] در این زمینه، یاد خدا و یاد مرگ در تربیت انسان، بسیار مفید است. فرمودند: «در بستر یاد خدا روان شوید که نیکوترین یاد، یاد خدا است». [40] «شما را به یاد کردن مرگ و کاستن

بى‏خبرى‏تان از آن سفارش می‏کنم. چگونه از چیزى غافلید که شما را رها نمی‏کند و از شما غافل نیست؟ چگونه از کسى که مهلت نمى‏دهد (عزرائیل) مهلت مى‏طلبید؟ براى پند دادن به شما مردگان بسنده‏اند که آنان را دیدید. بر دوش‏ها به گورهایشان بردند، نه خود سوار بودند؛ در گورهایشان فرود آوردند، نه خود فرود آمدند. گویى آنان آباد کننده‏ى دنیا نبودند وگویى همیشه آخرت خانه‏هایشان بود و پیوسته در آن غنودند. آن‏چه را وطن خود گرفته بودند، از آن رمیدند، و در آن‏جا که از آن مى‏رمیدند، آرمیدند. بدان چه از آن جدا شدند، سرگرم گردیدند». [41]

7. روش عبرت‏گیرى: امام مى‏فرمایند: «عبرت‏گیرى پیوسته، به بینایى مى‏کشاند و بازدارندگى را ثمر مى‏دهد». [42] «اگر از آن‏چه گذشته است عبرت گیرى، آن‏چه را مانده است حفظ کنى». [43]

8. روش موعظه: على(ع) به فرزندش امام حسن(ع) توصیه مى‏کند که «دلت را به موعظه زنده‏دار». [44] و فرمود: «به سبب موعظه، غفلت زدوده مى‏شود». [45]

9. روش بازگشتن: «توبه دل‏ها را پاک مى‏سازد و گناهان را مى‏شوید». [46] «استغفار مقام بلند مرتبکان است و آن یک کلمه است اما شش مرحله دارد: نخست پشیمانى بر آن چه گذشت؛ دوم عزم بر ترک همیشگى بازگشت، سوم آن‏که حقوق ضایع شده‏ى مردم را به آنان بازگردانى؛ چنان که خدا را پاک دیدار کنى و خود را از گناه تهى سازی؛ چهارم این‏که حق هر واجبى را که ضایع ساخته‏اى ادا کنى؛ پنجم این‏که گوشتى را که از حرام روییده است با اندوه‏ها آب کنى، چندان که پوست به استخوان بچسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید؛ و ششم آن‏که درد طاعت را به تن بچشانى، چنان‏که شیرینى معصیت را چشاندى.» [47]

[1]. البلاغه، کلام 201.

[2]. خطبه‏ى 87.

[3]. البلاغه، حکمت 103.

[4]. خطبه‏ى 109.

[5]. نامه‏ى 45.

[6]. حکمت 77.

[7]. معنوى، دفتر اول.

[8]. حکمت 432.

[9]. حکمت 359.

[10]. خطبه‏ى 153.

[11]. نامه‏ى 69.

[12]. البلاغه، کلام 131.

[13]. نامه‏ى 53.

[14]. بن محمدالشعیری، جامع الاخبار، تحقیق حسن المصطفوى، مرکز نشر کتاب، تهران 1382 ق، ص 9 ج 128.

[15]. البلاغه، خطبه‏ى 103.

[16]. غررالحکم، ج 6، ص 172.

[17]. البلاغه، حکمت 149.

[18]. خطبه‏ى اول و خطبه‏ی 192.

[19]. خطبه‏ى 147.

[20]. خطبه‏ى 108.

[21]. حکمت 474 و نامه‏ى 31.

[22]. خطبه‏ى 64.

[23]. نامه‏ى 31.

[24]. کلام 222.

[25]. البلاغه، خطبه‏ى 96.

[26]. خطبه‏ى 1.

[27]. البلاغه، کلام 16، 222.

[28]. نامه‏ى 53.

[29]. نامه‏ى 25.

[30]. غررالحکم، ج 2، ص 60.

[31]. خطبه‏ى 1 و شرح غررالحکم، ج 2، ص 137.

[32]. خطبه‏ى 153.

[33]. نامه‏ى 31.

[34]. خطبه‏ى 160.

[35]. حکمت 368.

[36]. خطبه‏ى 90.

[37]. نامه‏ى 55، خطبه‏ی 144، حکمت 93.

[38]. خطبه‏ى 198.

[39]. البلاغه، خطبه‏ى 86.

[40]. خطبه‏ى 110.

[41]. خطبه‏ى 188.

[42]. غررالحکم، ج 4، ص 22.

[43]. البلاغه، نامه‏ى 49.

[44]. نامه‏ى 31.

[45]. غررالحکم، ج 3، ص 200.

[46]. ج 1، ص 357.

[47]. البلاغه، حکمت 417.

سایت اندیشه قم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد