مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

اعتدال در رفتار «قسمت دوم»

اعتدال در رفتار «قسمت دوم»




سید مهدی موسوی کاشمری در نوشتار پیش به مواردی از قلمرو اعتدال در فرهنگ تربیتی اسلام پرداختیم. و اینک ادامه آن.

3 ـ روابط اجتماعی

توجه به اعتدال و مبنا قرار دادن آن در برخوردها و مناسبات اجتماعی از مهمترین عوامل موفقیت در جامعه است و فراموش کردن آن ریشه بسیاری از شکستها و زیانها به حساب می‏آید. در اینجا به طور اختصار به برخی از موارد آن اشاره می‏کنیم.

الف ـ دوستیها و دشمنیها

در یکی از مقالات پیشین اهمیت و جایگاه رفیع دوستیابی در صحنه حیات بشر به قدر کافی مورد بحث و گفتگو قرار گرفت که خوانندگان عزیز در صورت لزوم به آن مباحث رجوع خواهند کرد. لیکن به طور اجمال باید دانست که انسان فقط از طریق روابط سازنده و محبت‏آمیز با همنوعان خود می‏تواند مزّه شیرین زندگی را احساس کند و به حیات خود معنا دهد. امیرالمؤمنین(ع) عدم موفقیت شخص را در این خصوص از ناتوانی و عجز او دانسته، می‏فرماید:

«اعجز النّاس من عجز عن اکتساب الاخوان و أعجز منه من ضیّع من ظفر به منهم»(1) «ناتوان‏ترین مردم کسی است که از دوستیابی عاجز باشد و ضعیف‏تر از او شخصی است که دوستانی را که به دست آورده، بر اثر بی‏توجهی به شرایط دوستی و حقوق آنان، از کف بدهد.» انسان گاهی کسانی را می‏بیند که وقتی با شخصی طرح دوستی می‏ریزند، فکر می‏کنند ادای حق دوستی به آن است که همه چیز خود را در او خلاصه کنند و حتی رضای او را بر رضایت پدر و مادر خود مقدم می‏دارند و به سر بردن با او را بر همراه بودن با همسر و فرزندان خود ترجیح دهند. همه اسرار خویش حتی مسائل خصوصی زندگی‏شان را با او در میان می‏گذارند و از کارهایی که کرده‏اند تا اموری که تصمیم آن را دارند، از محبتها و نفرتها و از همه چیز با او گفتگو کنند و حتی از مال خویش بگذرند، در حالی که همان را از پدر و مادر یا همسر و فرزندان خود دریغ می‏کنند. این در حالی است که بسیار اتفاق می‏افتد که ناگهان آن شخص، بر اثر پیش‏آمدی هر چند جزئی، در روابط دوستانه تجدید نظر کرده و پیمان دوستی خود را بر هم می‏زند و به همراز پیشین خود پشت کرده، رفته رفته این جدایی تشدید می‏شود و چه بسا این دوستی به دشمنی و تقابل تبدیل گردد. و در این هنگام است که نوبت به تسویه حساب و خالی کردن عقده دل می‏رسد. او همه اسرار این بیچاره را می‏داند و به ضعفهای شخصی و خانوادگی‏اش واقف گشته و چه بسا مدرک و سوژه‏ای نیز بر ضرر او به دست آورده است تا روزی در جهت خواسته‏های خود به کار گرفته و او را رسوا کند و چه بسا در این میان با تحریک و فتنه‏انگیزی، شیطان او را به راهها و کارهایی دعوت کند که به هلاکت و گمراهی‏اش منجر شود. چنین فردی به خاطر حفظ حیثیّت خود ناچار می‏شود به خواسته‏های پلید او تن در دهد و خود را در مهلکه‏ای بزرگتر گرفتار می‏سازد. آری، متأسفانه ریشه بسیاری از فتنه‏ها و گمراهیها بخصوص در بین نسل جوان در همین موضوع است.

حالت عکس این قضیه نیز، زیاده‏روی در ابراز دشمنی است. بعضی از افراد وقتی با کسی از در خصومت و قهر وارد می‏شوند، از هیچ تندی و گفته ماورایی نسبت به او دریغ نمی‏کنند و چنان در این خصوص میدان‏داری می‏کنند که گویا هیچ وظیفه‏ای غیر از آن ندارند؛ در حالی که ممکن است با میانجیگری انسانی خیرخواه یا با گذشت زمان یا بر اثر پیش‏آمدی، خصومت آنها پایان پذیرفته و جای آن را دوستی و مودّت پر کند. در این میان تنها چیزی که برای انسان تندرو و بی‏بند و بار باقی می‏ماند، گذشته ناروا و ناپسند او است که نسبت به مخالف دیروز و دوست امروز، در پیش گرفته بود و اکنون شرمندگی و سرافکندگی آن بر جای مانده است. از این‏رو، امیرالمؤمنین علیه‏السلام در یکی از کلمات بلند خود چنین می‏فرماید:

«اُحبب حبیبک هونا ما عسی أن یکون بغیضک یوما ما وا بغص بغیضک هونا مّا عسی أن یکون حبیبک یوما ما»(2) دوستت را چنان دوست بدار، شاید روزی دشمنت گردد و با دشمنت چندان دشمنی مکن، شاید روزی دوست تو گردد.

بنابراین انسان باید در روابط اجتماعی خود و دوستیها و دشمنیها حد اعتدال را رعایت کند و از افراط و تفریط بپرهیزد تا در مواقع لازم بتواند منافع و آبروی خود را حفظ کرده و به وظیفه دینی و انسانی‏اش عمل کند.

ب ـ اعتماد

یکی از ریشه‏دارترین پایه‏های حیات اجتماعی، عنصر اعتماد در روابط و مناسبات موجود بین مردم است. این موضوع به حدی ضروری و روشن است که منکری برای آن متصور نیست، چه این که عدم آن چیزی جز سستی و فروپاشی تمامی پیمانها، معاهده‏ها، دوستیها و غیره که اساس زندگی جمعی و تمدنها بر آن نهاده شده، نخواهد بود.

قرآن کریم با توجه به ضرورت وجود این عنصر در تحکیم ارتباطات اجتماعی، فرمان گسترش و توسعه آن را صادر کرده و بر این قاعده اجتماعی که مقتضای عقل است، تأکید کرده است.

عبداللّه‏ بن سنان می‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام درباره تفسیر آیه شریفه: «یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود ...»(3) پرسیدم، آن حضرت فرمود: مقصود، عهدها و پیمانهاست.(4) همچنین در جای دیگر، از هر آفت و مانعی که به اساس این امر حیاتی لطمه وارد سازد، نهی کرده و به اجتناب از آن فرمان داده است:

«یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظّنّ ان بعض الظّنّ اثم و لا تجسسوا ...»(5) ای مؤمنان از بسیاری بدگمانیها بپرهیزید، همانا برخی از آنها گناه است و تجسّس و پرده‏برداری مکنید.

هر چند این اصل اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است، لیکن اعتماد بیش از حدّ به دیگران، بخصوص در مسائل خطیر و سرنوشت‏ساز با موازین عقلی ناسازگار است که از آن جمله، اعتماد بیش از حدّ در مسائل ناموسی است و بسیار خطرناک، ناروا و به دور از احتیاط است.

متأسفانه این موضوع در برخی از خانواده‏ها شایع است و از آنجا که طبع بشر به شهوات تمایل دارد، سهل‏انگاری و ساده‏اندیشی در این خصوص غیر معقول و موجب گمراهی و پشیمانی است. در این گونه خانواده‏ها روابط و معاشرتها میان زن و مرد بخصوص بین دختران و پسران به صورت مختلط است. بدین گونه که همگان بر سر یک سفره بدون رعایت پوشش و حیای اسلامی و روبه‏روی هم می‏نشینند و از هر دری همراه با خنده و شوخی با هم سخن می‏گویند و گاه و بی‏گاه نیز با عناوین مختلف دختران و پسران به صورت فردی و خصوصی با هم مراوده و معاشرت می‏کنند و پدران و مادران نیز بدون توجه به غرایز قوی دوران جوانی و جاذبه‏ها و حالات خاص این دوره حساس و استثنایی، و غافل از تأثیر مخرب صحنه‏های شهوت‏انگیز بر فکر فرزندان خود از کنار این‏گونه مسائل به سادگی می‏گذرند و در صدد کنترل و مراقبت برنمی‏آیند.

مسلم است که فرزندان چنین خانواده‏هایی در آینده دچار مشکلات مختلف روانی گشته و به دام شیطان گرفتار می‏شوند و چه بسا پای آنها به بی‏بند و باری باز شده و به دنبال آن جوانی و عمر خود را تباه کنند. اگر خوب دقت کرده و مسائل را ریشه‏یابی کنیم، درمی‏یابیم که بسیاری از فسادها و تباهیها ناشی از خطاهای پدر و مادر در این‏گونه موارد و اعتماد بیش از حد به دیگران در امور خانوادگی است. از این‏رو، به مقتضای حکم عقل، علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد و باید جانب احتیاط را از دست نداد. امام صادق(ع) در این باره فرمود:

... در مورد قابل اعتمادترین مردم در نزد خود، باز هم جانب احتیاط را از دست مده.(6) در ادامه به موارد دیگر در این خصوص خواهیم پرداخت. ان‏شاءاللّه‏.

1ـ نهج‏البلاغه، صبحی الصّالح، حکمت 12.

2ـ همان، حکمت 268.

3ـ مائده(5) آیه1.

4ـ تفسیر عیاشی، ج1، ص289.

5ـ حجرات(49) آیه 12.

6ـ وسائل الشیعة، ج8، ص412، انتشارات اسلامیه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد