مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

اعتدال در رفتار (قسمت چهارم)

اعتدال در رفتار (قسمت چهارم)




سیدمهدی موسوی‏کاشمری موضوع اعتدال، در عرصه مسائل اخلاقی از مباحث مهم و کلیدی محسوب می‏شود و دامنه آن بسیار وسیعتر از آن است که بتوان در چند مقاله کوتاه به همه ابعاد آن رسیدگی نمود و از آنجا که بنای این نوشته «اخلاق و زندگی»، بررسی تفصیلی موضوعات مطرح شده نیست، سخن در این موضوع را با همین مقاله پایان داده و در شماره‏های بعد به مسائلی دیگر خواهیم پرداخت. ان شاءاللّه‏.

در قسمتهای پیش به دو عرصه از میدانهای مختلف جریان اعتدال پرداختیم و اینک بخش مهم دیگری از آن را به بحث می‏گذاریم و یادآور می‏شویم که موضوعات بخشهای پیشین در واقع به نوعی از فروعات و شاخه‏های این مبحث به شمار می‏روند.

3ـ اعتدال در صفات اخلاقی

از مسائل عمده‏ای که تأثیر بسیاری در تصحیح رفتار و اخلاق انسانی دارد، شناخت دقیق هر یک از صفات رذیله و حمیده و آگاهی کامل به مرزها و حدودی است که هر کدام را از دیگری متمایز می‏کند.

نبود احاطه کافی در این خصوص، چه بسا باعث می‏شود که رفتاری از شخص سر زند به خیال اینکه این عمل برخاسته از فلان صفت نیک است در حالی که در واقع این گونه نبوده و در نزد اهل معرفت، این کار حاکی از وجود یک صفت زشت در این شخص است.

کسانی را می‏بینید که در اموال خود ولخرجی می‏کنند و آن را به حساب سخاوت می‏گذارند و یا شخصی با افتخار به کارهای خطرناک و به دور از ضوابط عقلی دست می‏زند و آن را شجاعت می‏داند در حالی که دیگری، از هر گونه اقدام و عمل مثبتی که کمترین احتمال خطر در آن باشد، سر باز می‏زند و آن را احتیاط‏کاری و پیروی از حکم عقل قلمداد می‏کند.

برخی در مقابل دیگران به تملق و چاپلوسی می‏پردازند و در برابر آنها خم و راست می‏شوند و به آن اسم تواضع می‏گذارند و برعکس کسانی در برخوردهای اجتماعی خود رفتارهای متکبّرانه دارند و به مردم با دید حقارت می‏نگرند و آن را ناشی از عزت نفس خود می‏انگارند.

افرادی در مسائل خانوادگی خود آن چنان سختگیرند که به همگان به چشم بدبینی نگاه می‏کنند و با اعمال فشار و تعصبهای نابجا، عرصه را بر زیردستان و نزدیکان خود به شدت تنگ می‏گیرند و آن را نشانه غیرت دینی خود می‏پندارند و در مقابل، کسانی هم هستند که هیچ حساسیتی در این زمینه ندارند و با * مهمترین عاملی که شخص را از گرفتاری در گرداب جهل مرکّب در زمینه صفات اخلاقی محافظت می‏کند معرفت دقیق مرز جدایی فضیلتها از رذیلتهاست.

سهل‏انگاری و بی‏بند و باری، ناموس خود را به وادی فساد و ارتباطهای نامشروع می‏کشانند و آن را به آزادی‏خواهی و روشن‏فکری خود نسبت می‏دهند.

بعضی باب مراوده و دوستی را به روی هر کسی باز می‏کنند و با انعطاف بیش از حدّ تقاضای دوستی هر کس را به زودی پاسخ مثبت می‏دهند و بی آنکه به عواقب ندامت‏بار برخی روابط نامعقول و یا نامشروع بیندیشند، عجولانه همه کس را به سوی خود جذب می‏کنند و آن را از خوش‏خلقی و اجتماعی بودن خود تلقی می‏کنند؛ در صورتی که برخی دیگر دیده می‏شوند که توان دوست‏یابی ندارند و از ابراز محبت به دیگران و یا پاسخ مثبت به اظهار دوستیهای دیگران عاجزند و آن را به احتیاط‏کاری خویش مستند می‏کنند و نمونه‏های دیگری از این قبیل ...

جهل مرکّب

این گونه افراد به نوعی گرفتار حالتی هستند که در این آیه شریفه وصف آن رفته است. قرآن کریم * حدّ اعتدال در مورد صفات اخلاقی از اهمّ مباحث دانش اخلاق و از بحثهای کلیدی آن است.

می‏فرماید: «قل هل ننبّئکم باالأخسرین اعمالا الّذین ضلّ سعیهم فی الحیوة الدّنیا و هم یحسبون انّهم یحسنون صنعا»(1) یعنی: «بگو! آیا زیانکارترین مردم را به شما معرفی کنیم؟ آنها کسانی‏اند که تلاش و عمل آنها در زندگی دنیا بر گمراهی و ضلالت است در حالی که کردار خود را نیک می‏پندارند.» اگر کسی در زندگی خود قدم به سوی انحراف بردارد ولی نسبت به منحرف بودن خود اعتراف داشته باشد، و یا اصلاً جاهل بوده و هیچ حکمی بر بدی و یا خوبی عمل خود نداشته باشد، به اصلاح کار خود و بازگشت به راه راست نزدیک‏تر است تا کسی که در مسیر خطا گام نهاده ولی معتقد است که حرکت و مشی او عین صواب است. زیرا چنین شخصی گرفتار جهل مرکب است، یعنی دو نوع نادانی گریبانگیر او است. اول آنکه حقیقت را نمی‏داند و دیگری آنکه نمی‏داند که جاهل است، بلکه معتقد است حقیقت را درست دریافته است. و لذا هدایت یافتن و ارشاد چنین شخصی از مشکل‏ترین کارها است.

از این رو امیرالمؤمنین علیه‏السلام ضمن تفسیر آیه کریمه گذشته، میان همه معارضان و گروه‏های مخالف خود به فرقه خوارج اشاره می‏کنند و راه آنان را منطبق بر آیه شریفه معرفی می‏فرمایند.(2) در جهل مرکب، تمام إشکال در جهالت دوم است که رفع آن بسیار مشکل و دشوار است. زیرا کسی که مرتکب کار زشتی شود و به قبح آن آگاهی نداشته باشد به راحتی می‏توان با دادن اطلاع و تعلیم او را از حالت جهل خارج ساخت و اگر به ناپسندیده بودن آن آگاه است او را ارشاد و وجدان خفته‏اش را بیدار کرد. ولی اگر چنین شخصی معتقد باشد راهی را که می‏رود، صحیح و مطابق با حق است دیگران را که با او موافق نیستند بر خطا تصور می‏کند و لذا از همان آغاز حاضر نیست حرف دیگری را بشنود و در برابر کسی که در مقام ارشاد است به دیده عناد و لجاجت می‏نگرد. و چون غیر از اندیشه خود را باطل و بی‏ارزش می‏پندارد تلاش می‏کند تا طرف مقابل خود را نیز هم‏عقیده خویش سازد و دشواری کار در همین جا است و این است که بلیغ‏ترین موعظه‏ها را از اثر می‏اندازد و کاراترین ارشادها را بی‏فایده می‏سازد.

نه کلام پرنفوذ امیر بیان علی علیه‏السلام که سخنان گیرا و دلکشش روح از جسم فردی چون یار باوفایش «همّام» گرفت در او نافذ است، و نه کلام پرصلابت فرزندش حسین(ع) در روز عاشورا در او اثر می‏کند. سخن علی علیه‏السلام را می‏شنود ولی بر فرق او شمشیر می‏کشد به خیال اینکه به بهشت برود. و خون پاک حسین علیه‏السلام را می‏ریزد و خود را در این کار بر حق می‏داند، چون به اعتقاد او آن حضرت در برابر خلیفه مسلمانها به قیام برخاسته است!!

تمام دشواریها و سختیها در مبارزه با همین جهل است و اگر این جهالت برطرف شود ارشاد او به حقیقت و تعلیم او آسان خواهد گشت. مهمترین عاملی که شخص را از گرفتاری در گرداب جهل مرکّب در زمینه صفات اخلاقی محافظت می‏کند معرفت دقیق مرز جدایی فضیلتها از رذیلتهاست و نقطه مهم بحث در همین جاست. زیرا با عدم وقوف کامل نسبت به مرزها و حدود این دو نوع از صفات، خطر سقوط در درّه هولناک جهل مرکّب در عرصه منشها و خویهای انسانی، بی‏آنکه خود ملتفت شود حتمی و اجتناب‏ناپذیر خواهد بود.

مرز بین فضیلتها و رذیلتها

در علم اخلاق می‏گویند: مرز بین یک صفت پسندیده با غیر آن، حد وسط بین دو وصف متضادّ است، که یکی در جانب افراط و دیگری در طرف تفریط واقع است و هر دو از صفات منفی به حساب می‏آیند مگر همان حدّ میانه که از فضائل محسوب می‏گردد.

برای مثال: «تهوّر» که به معنای بی‏باکی و بی‏بند و باری در اقدام به کارهای غیر معقولانه و خطرناک است از صفات منفی و ضدّ ارزشی است که در جانب افراط قرار دارد، همچنان که «جبن» و ترسو بودن، از ضعف نفس ناشی شده است و از رذیلتهای اخلاقی به حساب می‏آید و در قسمت تفریط واقع است. لازمه صفت اولی اقدامهای نابجا و نامعقول به خیال وصول به هدف است. در صورتی که از آثار صفت دوم ترک هر گونه عمل و اقدامی برای رسیدن به مقصد است گر چه آن حرکت لازم و عاقلانه و مفید هم باشد.

هر کدام از این دو صفت در حقیقت در منتهی‏الیه طرف خود جای گرفته است. در حالی که حد وسط بین این دو جانب «شجاعت» نامیده می‏شود، که نه آثار منفی جانب افراط را دارد و نه نتایج زیان‏بار تفریط بر آن بار می‏شود. انسان شجاع بجا اقدام بر عمل می‏کند و از احتمال خطر نمی‏هراسد و آن جا که حرکت خود را بی‏ثمر ببیند از آن بازمی‏ایستد و از راه دیگری هدف خود را تعقیب می‏کند.

عالم فرزانه مرحوم نراقی می‏فرماید: «ضابطه کلی آن است که انحراف از نقطه حد وسط با حرکت به سوی هر یک از جانب افراط و یا تفریط شروع می‏شود و تا رسیدن به نهایت خود، در هر طرف استمرار می‏یابد و در برابر هر فضیلتی دو جنس از رذیلتها است».(3) ایشان در جای دیگر می‏گوید: «... در یک دایره مفروض، فضیلت به مثابه مرکز دایره و رذیلتها مانند سایر نقاطی است که از مرکز تا محیط آن فرض می‏شود. مرکز که دورترین نقطه از محیط است واحد است، در حالی که سایر نقاط نامتناهی است. بنابراین در برابر هر فضیلتی رذیلتهای بی‏شماری است و هر فضیلتی دورترین نقطه از رذیلت نهایی و جنس رذائل است. و هر یک از آن نقطه‏های دیگر از نقطه مرکز به جنس رذیلتها نزدیک‏تر است و به محض بیرون گذاشتن قدم از نقطه اعتدال چه به جانب افراط و چه به جانب تفریط، به قسمی از اقسام هر یک از آن دو رذیلت گرفتار گردیده است ...» سپس اضافه می‏کند: «از آن چه گفتیم روشن شد که یافتن نقطه وسط حقیقی دشوار است ولی ثابت‏قدم ماندن و متمرکز شدن بر آن پس از پیدا کردن آن مشکل‏تر است، زیرا پای بر جا ماندن بر جاده اعتدال در نهایت صعوبت و دشواری است ... و لذا هنگامی که فخر رسولان به استقامت مأمور گشت، فرمود: «شیّبتنی سورة هود» «سوره هود که این دستور در آن واقع است مرا پیر کرد». و این بدان خاطر است که یافتن نقطه اعتدال حقیقی در بین بی‏نهایت مخالف آن سخت، و استقامت بر سر آن پس از پیدا کردن آن سخت‏تر و دشوارتر است...»(4) بنابراین حدّ اعتدال در مورد صفات اخلاقی از اهمّ مباحث دانش اخلاق و از بحثهای کلیدی آن است که هم از نظر علمی و نظری و دریافت حقیقت هر یک از فضایل و رذایل اخلاقی، برای انسانی که در مسیر خودسازی است دارای اهمیت است، و هم از جنبه عملی و عینی برای پیاده کردن و پایبند بودن بدان در رفتارهای شخصی و خانوادگی و اجتماعی از ضروری‏ترین و پرارج‏ترین و در عین حال از مشکل‏ترین امور به حساب می‏آید.

و شاید جمله جاودانه و ماندنی حضرت رسول اکرم(ص) که به خودسازی و تخلّق به اخلاق کریمه عنوان «جهاد اکبر» داده بودند(5)، اشاره به همین جهت باشد. چرا که همواره اهداف بلند و متعالی به دور از دسترس رفاه‏طلبان و راحت‏پیشه‏گان قرار دارد. و به قول شاعر:

  • عاشقی شیوه مردان بلاکش باشد نازپرورده تنعّم نبرد راه به جای

  • نازپرورده تنعّم نبرد راه به جای نازپرورده تنعّم نبرد راه به جای




1ـ سوره کهف، آیه 103 و 104.

2ـ تفسیر مجمع‏البیان، ج6، ص497.

3ـ جامع‏السّعادات، ج1، ص100.

4ـ جامع‏السّعادات، ج1، ص95 و 96.

5ـ وسائل‏الشیعة، ج11، ابواب جهادالنّفس، باب1، حدیث1.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد