زیبایی چیست؟
در تعریف انسان چیست و انسان چه کسی است , مفاهیم و پندارهای گوناگونی ما را احاطه خواهد کرد. شاید بگوییم انسان ها با مجموعه تضادها , خلقیات و حواس مشخصی و با ارگانیزم قابل تعریفی به هستی پیشکش شده اند و خود نیز باور دارند انسان بودن شاید فرصتی است برای استفاده از فرصتی ... .
انسان ها در بدو ورود به جهان هستی و در طول آن , دارای قوه ی تشخیصی هوشمندانه , زیرکانه و کارآمد بودند که در طول کشمکش با طبیعت , میلیون ها سال توانستند به اقتدار و حضور خود ادامه داده و در طی آن در برابر تضاد ها و ناخرسندی ها ایستادگی کنند.
وجود - بخشی انسان به مجموعه حواسی مشخص و دارای ارگانیزمی قابل تعریف در تمامی دوره میلیون ساله خود غیر قابل تردید است. و به همراه این یقین , وجود تضاد ها _ خوشایند ها و ناخوشایندها - حضوری ازلی داشته اند.
گرچه ابداع شاید چرخ نخ ریسی و یا یک ظرف آب بر حسب نیاز قابل توجیه و اصرار باشد اما ادامه ی رشد سریع صنایع کوچک - چه ملزومات اساسی و روزمره زندگی و چه تجملات و تزیینات - بر حسب روح تنوع طلب , زیاده خواه, زیبا پسند و جستجوگر او بوده است.
در بررسی آثار دوره های گوناگون تاریخی ظروف مورد استفاده و حتی رنگ آنها نشان دهنده ی دوره زیست - تاریخی انسان های باستانی است و این تنوع نه تنها بر اساس جغرافیای آن بلکه بر اساس گزینه های زیستی دیگر و نگرش انسان های آن دوره می باشد.
آداب و رسوم, آیین ها و عرف های جاری بر نوع و روش زندگی , انتخاب ادوات, لباس و رنگ ها , همه و همه تاثیر بسزایی داشته است. گرچه همه ی اینها محدودیت زمانی را نیز در کنار خود قابل لحاظ می شمارد.
انسان شگرف باستان در واقع کاشف بسیاری از چیزها و حس های ناشناخته درونی خود و محیط بوده که امروزه به دست ما رسیده است. چرا که راز زدایی از عناصر بکر و خواسته های درونی , کشفی به مراتب بزرگتر و شگفت انگیز تر است. نگاه انسان باستان به مقوله ای چون زیبایی اصیل تر و به خود خویشتن نزدیکتر و قابل باورتر از انسان کنونی است. چرا که انسان آن دوره به روح ازلی خود نزدیک تر و رو راست تر است.
به واقع زیبایی در دایره ی نگاه ابتدایی ترین انسان ها از محدوده ی حس و روح واقعی بشری که توامان با طبیعت و نیروهای ویرانگر آن برخورد داشته است بسیار متفاوت تر از انسان امروزی می باشد.
او زیبایی را به آن دلیل زیبا می دانست که حسی از وجود او را ترمیم و التیام بخشد و از زاویه ی دیگر او را به نیروهای غریزی اش نزدیک تر کند. زیبا و زشت دو عنصر متضاد نگاه انسان باستانی ملموس تر , عینی تر و نزدیکتر بوده است چرا که او توانست خود را با دستاوردهایی به اثبات برساند که امروزه از دل گورها و شهرهای سوخته و ویران شده کشف گردیده و مورد تحسین همگان قرار میگیرد. و در کنار ان به همه ی ما می فهماند که لیوان آب شما چیزی نیست جز همان ظرف گلین پخته و سیاهی که من با دست های خو ساخته ام!
در بحث مفهوم زیبایی ابتدا می بایست مسیر خود را مشخص کرد. معنای عام و خاص زیبایی دو جریان متفاوت و دو طیف متفاوت فکری را طلب می کند که در ابتدای راه الزاما نیاز به انتخاب مسیر است. چرا که هر انسانی از هر طبقه و نژادی برای انتخاب زیبایی حق اظهار نظر دارد و او از هر طبقه و نژادی که می خواهد باشد, اما در جایی و یا هر لحظه از چیزی لذت برده و یا میخکوب بر جایش گذاشته که تعریف او را یک سر برای ما مشخص می کند.
این تعریف از زیبایی در واقع غیر سیستماتیکی عمل کردن و خارج از محدوده ی بایدها است و چیزی جز حس نزدیکی , ارضاء درونی و لذت و حس یگانگی با پدیده ی منحصر بفردی است که به زعم او منحصربفرد است. اما این تعریف در درون سیستمی چون ریاضیات, منطق, هندسه, هنر و ... پاره ای جداست که در طی دوره های گوناگون تعریفی متفاوت خواهد داشت.
اما خارق العاده بودن معنای عام و مشترک زیبایی, چه در تعریف باستانی زیبایی و چه در تعریف سیستماتیک آن است. و این خارق العاده بودن در واقع امکان زشت بودن را بسیار بسیار بالا می برد.