مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

هوا سرد است

لب دوخته

Sewed-Lip لب دوخته


در اعماق افکارش غریق
آرام نگاهش راه میرود

چشمه حقایق در نهادش خفته
ابهام خاطر را در آغوش میگیرد

عقلش بازیچه شهوات نفسانی
شرم عقبی روحش را می آزارد

متکبرانه خنجر پاسخ بر سینه سوال گذارد
دوستی آغازین در نطفه باقی

مهر ناسزا نقش بسته بر پیشانی اش
فام در گریبان کتمان فرو می برد

شاهد غضبان در آینه بدو گفت
کین کیست در شرفای باطن عبث

روزق عشقش بر ساحل عزلت نشست
ماهها سرگردان در تلاطم امواج سهل انگاریها

شاه سفید در بیابان حملات اسیر
پشت قلعه ریا پنهان است شه سیاه

نوای آزادی ساده اندیشان طنین افکن
بی تفاوت از کنار دریای بخت عبور میکند

سر وجودش مملو از حقایق مخفی
گوش جانش پرشده از خواهشهای مبین

سر نیازش بر آستان خاک پاک فرود آمده
صدای چنگ دلش در سینه محبوس

آهسته نگاهش به آسمان می رود
ای وای بر ما لبانش دوخته است
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد