مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

مزرعه چاپارل

همه چیز و هیچ چیز

جنبه‏هاى مهم شخصیت نوجوان -2

جنبه‏هاى مهم شخصیت نوجوان -2



محمدرضا محمدى

دانش‏پژوه کارشناسى ارشد روان‏شناسى از مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى (رحمه الله)

چکیده:

دوره نوجوانى از مهم‏ترین و حساس‏ترین دوره‏هاى زندگى انسان به شمار مى‏رود; زیرا در این دوره نوجوان به دنبال یافتن هویت‏خویش، در مسیر شکل دادن به شخصیتى متکى به خود گام برمى‏دارد.سؤالات متعددى نیز در ذهن نوجوان نقش مى‏بندد که چنانچه نتواند پاسخى مناسب براى آن‏ها بیابد، چه بسا ممکن است‏شخصیتى متزلزل و احیانا دوگانه پیدا کند.بنابراین، شناخت جنبه‏هاى مهم جسمانى، روانى، اجتماعى، عقلانى و اخلاقى نوجوانان این توانایى را به نوجوان و اطرافیان او مى‏دهد تا شیوه صحیح برخورد با تغییرات جسمى - روانى به وجود آمده را بدانند و تا حدى از بروز ناسازگارى‏هاى خاص این دوران جلوگیرى نمایند.این مقاله، نیم نگاهى به جنبه‏هاى مهم شخصیت نوجوانان انداخته است.

مقدمه

دوره نوجوانى هم‏زمان است‏با دوره بلوغ; یکى از بحرانى‏ترین دوره‏هاى زندگى.در دروه بلوغ، تغییرات گوناگونى در ابعاد شخصیتى نوجوان رخ مى‏دهد که هر کدام به نوعى مى‏تواند بر او اثر بگذارد و حتى گاهى شخصیت او را دگرگون سازد.این نبشتار، به برخى از این جنبه‏ها اشاره دارد.اما پیش از ورود به اصل بحث، توجه به چند نکته لازم است:

1- بحران بلوغ: فرایند بلوغ یکى از بحرانى‏ترین دوره‏هاى زندگى هر فرد است. استانلى هال، ( Hall, Stanly ) که به پدر روان‏شناسى بلوغ معروف است، این مرحله را «دوران طوفان و فشار» مى‏نامد.نوجوان‏دراین‏دوره، تمایلات‏وخواهش‏هاى متضادى دارد; مثلا با این‏که مى‏خواهد با دوستان باشد، به تنهایى‏نیزعلاقه‏مند است. (1)

روسو دوره بلوغ را تولد مجدد مى‏داند.او مى‏گوید: وقتى فرد به دوره بلوغ مى‏رسد مثل این است که فرد دیگرى با خصوصیات بدنى و روانى متفاوتى در وى به وجود آمده است. (2)

در هفت‏سال سوم زندگى که دوران بلوغ و جوانى است، تحولات سریعى در جسم و جان نوجوان پدیدار مى‏گردد و در مدت کوتاهى اندام و افکارش به کلى تغییر مى‏کند. (3) دوره نوجوانى و بلوغ به سنین بین 12 تا 18 سالگى اطلاق مى‏شود.این دوره یکى از بحرانى‏ترین دوره‏هاست.گاهى گذشتن از مرز کودکى و رسیدن به قلمرو بلوغ با نابسامانى‏هاى فراوانى همراه است.در این دوره، نوجوان نه دیگر کودک به حساب مى‏آید و نه هنوز به درستى بالغ گردیده است.وى در مرز بین این دو مرحله (کودکى و بزرگ‏سالى) قرار مى‏گیرد و با فشارها و انتظارات خاص هر دوره رو به رو مى‏شود; از سویى، اگر کار کودکانه بکند او را ملامت مى‏کنند که بزرگ شده است و این کار در شان او نیست و از سوى دیگر، معمولا با او مانند بزرگ‏سالان رفتار نمى‏شود.در زندگى، نقش کودک و بزرگ‏سال، هر کدام مشخص است و مى‏دانند چه کارى باید انجام دهند، ولى نوجوان در وضع روحى مبهم و پیچیده‏اى به سر مى‏برد; او به درستى نمى‏داند چه باید بکند.

2- تعریف بلوغ و نوجوانى:

کلمه «بلوغ‏» یا ( Puberty ) ممکن است‏به چند صورت تعریف شود:

الف. بلوغ جنسى: بلوغ به این معنا یعنى رسیدن به سن تولید مثل و شهوت جنسى که سنین آن در بین ملل و افراد گوناگون بر حسب نژاد، مناطق جغرافیایى و آب و هوایى متفاوت است و معمولا بین سنین 12 - 18 سالگى واقع مى‏شود.

ب. بلوغ جسمى (فیزیولوژیک) : بلوغ به این معنا همان آخرین حد رشد اندام‏ها است که زمان آن از یک سو، به نژاد فرد بستگى‏دارد واز سوى دیگر، به قوانین رشد و نمو هر یک از اعضا.در این زمینه، تنکردشناسان (فیزیولوژیست‏ها) و روان‏شناسان به این نتیجه رسیده‏اند که اندام‏هاى انسان تا پنج‏سال اول زندگى به طور سریع رشد مى‏کند و سپس رشد آن تا سنین 12، 13 سالگى به کندى مى‏گراید، در دوره نوجوانى سرعت رشد دوباره افزایش مى‏یابد و در فواصل بین 18 - 25 سالگى جسم به حد کمال خود مى‏رسد و رشدش نیز متوقف مى‏گردد.لازم به ذکر است که تمام قسمت‏هاى بدن در دوره رشد به یک میزان رشد نمى‏کند، بلکه بعضى از اعضا رشد بیش‏ترى دارند، چنانچه مشهور است که «نوجوان شلوارش یک سال زودتر از کتش کوچک مى‏شود.»

ج. بلوغ شرعى: سن تکلیف در کشورهاى گوناگون بر اساس اعتقاداتى که دارند فرق مى‏کند; مثلا اسلام سن 9 سالگى را براى دختران و 15 سال را براى پسران سن بلوغ مى‏داند. (4) البته بعضى از فرق اسلامى در سن بلوغ با شیعه فرق دارند; مثلا فقه حنفى‏براى دخترسن‏17 سالگى و براى پسر سن 18 و 19 سالگى را سن بلوغ مى‏داند و فقه مالکى بلوغ را وابسته به سن نمى‏داند.

د. بلوغ عرفى (سن قانونى) : قوانین مدنى کشورها اغلب دو یا سه سال دیرتر از دستورات شرعى نوجوانان را بالغ و مسؤول رفتار خود مى‏داند.

ه.بلوغ روانى (بلوغ شخصیت) : بلوغ روانى داراى جنبه‏هاى گوناگونى از قبیل پختگى، هوش، درک مفاهیم اخلاقى، نقطه اوج حافظه، کمال اراده، انفعالات و سایرخصوصیات ذهنى‏است‏که در صورت هماهنگى، تعادل‏فرد را به وجود مى‏آورد و در صورت ناهماهنگى، موجب رفتار غیر عادى یا بى‏تعادلى روانى مى‏شود.

با توجه به تعاریف ارائه شده، بلوغ داراى معانى متفاوتى است، اما منظور روان‏شناسان ازآن، بیش‏ترتغییرات بدنى (جسمى و جنسى) مى‏باشد.آنان مراد خود را از دیگر موارد بلوغ با پسوند مى‏آورند; مثل بلوغ روانى، بلوغ شرعى و بلوغ عرفى و....

3- نوجوانى:

اصطلاح «نوجوانى‏» ( Adolesence ) در مقایسه با کلمه «بلوغ‏» معناى وسیع‏ترى دارد و دوران مهمى از زندگى انسان را شامل‏مى‏شود.سنین بین 12 - 18 سالگى، که سنین نوجوانى است، خود به سه قسم مى‏شود: الف.مرحله پیش از بلوغ: ورود تدریجى کودک به مرحله بلوغ; ب.مرحله بلوغ: ظهور معیارهاى بلوغ جنسى مثل عادات ماهیانه و احتلام; ج.مرحله پس از بلوغ: رشد صفات ثانویه جنسى.

الف.اهمیت نوجوانى از دیدگاه دانشمندان: افلاطون این دوره را دوره شراب‏زدگى روان مى‏داند که احساسات و عواطف بر افکار فرد چیره مى‏شود.

روسو مى‏گوید: نوجوانى تولد ثانوى است.استانلى هال معتقد است نوجوانى دوره طوفان و فشار بوده و نوجوانى یک جهش ناگهانى است.

کورت لوین آلمانى هم اعتقاد دارد که کودک و بزرگ‏سال، هر کدام یک نوبت، بار کودکى و بزرگ‏سالى را بر دوش مى‏کشند، ولى نوجوان مجبور است‏یکجا بار هر دو را بر دوش بکشد; زیرا متعلق به هر دو مى‏باشد. (5)

ب.اهمیت نوجوانى از نظر اسلام: اسلام این موضوع را از دو جنبه مثبت و منفى مد نظر قرار داده است: در جنبه مثبت، به نظر اسلام، نوجوانى دوره قوت و توانایى است که در بین دو دوره ضعف و ناتوانى (کودکى و پیرى) قرار گرفته: «الله الذى خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفا و شیبة یخلق ما یشاء و هو العلیم القدیر.» (روم: 54)

اولیاى اسلام نیز نوجوانى را یکى از نعمت‏هاى پر ارج الهى و از سرمایه‏هاى بزرگ سعادت در زندگى بشر شناخته‏اند:

- قال رسول الله‏صلى الله علیه وآله: «اوصیکم بالشبان خیرا فانهم ارق افئدة ان الله بعثنی بشیرا و نذیرا فحالفنی الشبان و خالفنى الشیوخ.» (6)

- قال‏على‏علیه السلام: «شیئان لایعرف فضلهما الا من فقدهما الشباب و العافیة.» (7)

در جنبه منفى، اولیاى الهى از این دوره به دوره جنون و مستى تعبیر کرده‏اند:

- قال رسول الله‏صلى الله علیه وآله: «الشباب شعبة من الجنون.» (8)

- قال على‏علیه السلام: «اصناف السکر اربعة: سکر الشباب، سکرالمال، سکرالنوم و سکر الملک.» (9)

اینک پس از بیان مقدمه، به اصل بحث‏با عنوان ویژگى‏هاى مهم نوجوان مى‏پردازیم:

1- بلوغ یا رشد جسمى

یکى از جنبه‏هاى مهم و مؤثر در شخصیت نوجوان بلوغ است.در زمینه تحول بلوغ، دو جریان فکرى وجود دارد:

گزل ( Gesel ) مى‏گوید: بلوغ رشد مداوم و پیوسته‏اى است که از کودکى شروع و بدون انقطاع ادامه مى‏یابد که گاهى سریع و گاهى کند است و نمى‏توان براى آن خصوصیات و ساختمان معینى ذکر کرد و آن را داراى مراحلى دانست.

پیاژه ( Piaget ) و والون ( Wallon ) معتقدند: رشد متشکل از مراحل ودوره‏هاى‏متفاوتى است وهرمرحله فرایند بلوغ یکى از بحرانى‏ترین ساخت ذهنى مربوط به خود را دارد و به دلیل همین ساخت، هر مرحله از سایر مراحل جدا و مجزا است; مثلا، دوره نوجوانى دوره آشوب درونى و انقلاب شخصیتى است، در حالى که دوره کودکى دوره آرامش و سکون‏است ورشدآن‏آهنگ یک‏نواختى‏دارد.دوران‏بلوغ‏که‏بابحران مواجه مى‏شود، تغییراتى در کل شخصیت فرد ایجاد مى‏کند. (10)

در آغاز نوجوانى، کودکان بیش‏تر به دوره سریعى از رشد جسمانى (جهش) گام مى‏گذارند و صفات ثانویه جنسى در آن‏ها بروز مى‏کند.این تغییرات در دوره‏اى تقریبا دو ساله رخ مى‏دهد و با بلوغ جنسى به اوج خود مى‏رسد.نشانه بلوغ شروع قاعدگى در دختران و احتلام در پسران مى‏باشد که معمولا در دختران از سن 9 - 12 سالگى و در پسران دو سال دیرتر ظهور مى‏یابد.تا سنین 11 سالگى متوسط قد و وزن دختر و پسر یکسان است و از آن پس دختران پیشى مى‏گیرند و پس از دو سال، پسران جلو مى‏افتند و تا آخر عمر این روند ادامه دارد.البته تفاوت‏هاى فردى را نباید از نظر دور داشت، چه بسا بعضى از پسران زودتر از دختران بالغ شوند.آب و هوا و مناطق جغرافیایى و نوع تغذیه در سرعت‏بلوغ اثر مى‏گذارد.

انواع تغییراتى که با شروع دوره نوجوانى رخ مى‏دهد عبارت است از:

الف.تغییر در اندازه بدن: در دوران 3 تا 4 ساله بلوغ، قریب 20 - 30 کیلو گرم به وزن و 20 - 30 سانتى‏متر به قد نوجوان اضافه مى‏گردد.در این دوران به طور کلى، هم اعضاى بیرونى متحول و دست‏خوش تغییر مى‏گردد و هم اعضاى درونى.

ب.رشدصفات‏اولیه جنسى: اندام‏هاى جنسى که وظیفه تولید مثل را بر عهده دارند دراین‏دوره‏رشد مى‏کنند.این تغییرات بر اثر فعالیت غدد هیپوفیز، آدرنال (فوق کلیوى) و غدد جنسى به وجود مى‏آید.

ج.رشد صفات ثانویه جنسى: از هنگام بلوغ تفاوت‏هاى دختر و پسر کاملا آشکار مى‏گردد و هر قدر بلوغ بیش‏تر پیشرفت کند این تفاوت‏ها بیش‏تر مى‏شود.این صفات عبارت‏اند از: رشد عمومى مو در بدن، تغییرات پوستى، فعالیت‏بیش‏تر غدد چربى، تغییرات صدا که به صورت صداى زیر در دختران و صداى بم در پسران ظاهر مى‏گردد.

به طور خلاصه مى‏توان گفت: نوجوان، چه بخواهد و چه نخواهد، این تغییرات در بدن او رخ مى‏دهد که هر کدام به نوبه خود، شخصیت او را متاثر مى‏کند.هرگونه برداشت غلط و اطلاع نادرست و ناقص از این تغییرات مى‏تواند ضربات جبران‏ناپذیر را بر نوجوان وارد سازد.بنابراین، والدین موظف‏اند کودکان خود را از وجود این‏گونه تغییرات آگاه کنند.

دبس ( Debesse ) مى‏گوید: مادربایددختر خود راازوقوع عادات ماهیانه مطلع سازد; نباید صبر کند تا او به طور معمول، به سن عادات ماهیانه برسد و از این مرحله اطلاعات روشنى نداشته باشد. (11)

والون ( Wallon ) مى‏گوید: والدین موظف‏اند پسران را نیز براى ظهور آثار ناشى از بلوغ مهیا سازند.جوانى که اطلاع قبلى از تحول بلوغ نداشته باشد و تنها شایعات و کنایات مبهمى در این‏باره شنیده باشد نه تنها آشفته و پریشان مى‏گردد، بلکه غالبا وحشت مى‏کند.گاهى سکوت والدین در این موارد، منجر به سلب اعتماد و اطمینان نوجوانان از والدین مى‏شود و براى کسب اطلاع، سراغ منابع اطلاعاتى ناقص (دوستان و کتاب‏ها) مى‏رود که گاهى او را با مشکلات جسمى و روانى مواجه مى‏کنند. (12)

روان‏شناسى خطرهاى بلوغ

الف - خودپندارى نامساعد: معمولا نوجوانان این دوره را با خودپندارى نامساعد سپرى مى‏کنند; زیرا نسبت‏به خود، نظر مثبت دارند، ولى به دلیل آن‏که محیط اجتماعى با آن‏ها برخورد مناسب ندارد، آن‏ها را تحقیر مى‏کند و مرتب تغییرات بدنى‏شان را به تمسخر مى‏گیرد، نوجوانان از هرگونه تشویق و تمجیدى محروم مى‏شوند و این به تدریج، سبب لطمه دیدن آن‏ها و خودپندارى‏شان مى‏شود و در این صورت، نسبت‏به خود نظر منفى پیدا مى‏کنند و عزت نفس خود را از دست مى‏دهند.

ب - شکست و ناکامى: رشد سریع بدنى در دوره نوجوانى با کمبود نیرو همراه مى‏شود که در نتیجه به کاهش میزان کار و پیدایش ملالت و خستگى نسبت‏به هرگونه فعالیت که مستلزم تلاش است، منجر خواهد شد.

ج - آماده نبودن براى تغییرات بلوغ: کمتر نوجوانى است که تغییرات دوران بلوغ را از قبل شناخته باشد و چون اطلاع ندارد و یاازنظر روان‏شناختى‏آماده این‏تغییرات نیست، ممکن‏است ضربه‏ببیندوگرایش‏هاى نامساعدى نسبت‏به این‏گونه تغییرات پیدا کند.دلیل این موضوع گاهى مربوط به والدین است و گاهى مربوط به مدرسه که سؤال از این مسائل را براى نوجوان قبیح مى‏دانند.متاسفانه حتى‏گاهى مربیان بهداشت نیزتوجهى به‏این‏مسائل ندارند.

د - انحراف در نضج و نمو جنسى: ممکن است‏بلوغ به شکل زودرس ویا دیررس ظاهر شودکه درهردوصورت، موجب نگرانى و ناراحتى نوجوان مى‏شود; زیرا به

پذیرش‏اجتماعى اولطمه‏مى‏زند و منجر به طرد یاکناره‏گیرى‏اوازهم‏سالان‏مى‏گردد. (13)

تغییرات همگانى دوران بلوغ

الف - انزواطلبى: نوجوان با رسیدن به بلوغ، از خانواده و هم‏سالان منزوى مى‏شود و بیش‏تر اوقات با آن‏ها نزاع دارد و به این مى‏اندیشد که چرا اطرافیان او را درک نمى‏کنند.

ب - خستگى و ملامت: نوجوان از مدرسه و فعالیت‏هاى اجتماعى و زندگى - به طور کلى - خسته و ملول مى‏شود و در نتیجه، تا مى‏تواند کم‏کارى مى‏کند; مثلا بعضى از آن‏هامى‏گویند: ذهنم‏نمى‏کشد درس بخوانم.

ج - تعارض و ستیزه‏جویى اجتماعى: نوجوان غالبا ناهمکار، ناموافق و متعارض یا ستیزه‏جو مى‏شود و به تدریج، با پیشرفت‏بلوغ، این حالت کاهش مى‏یابد و نوجوان به دوستى و همکارى و آزادمنشى علاقه‏مند مى‏گردد.

د - احساسات تند و بدخلقى: قهر، خشم، میل به فریاد زدن و مانند آن ازخصایص این‏دوره است.نوجوانى‏باغم، اضطراب وزودرنجى همراه است و نوجوان با بهانه‏هاى کوچکى مثل نوع غذا، ساعت‏خواب و نحوه رفتار دیگران پرخاشگرى مى‏کند و فریاد مى‏زند.

ه- فقدان اعتماد به نفس: در حال بلوغ، نوجوان اعتماد به نفس خود را از دست مى‏دهد، نسبت‏به خود بى‏اعتماد مى‏شود و از شکست مى‏ترسد.دلیل این موضوع ضعف مقاومت‏بدن و انتقاد مدام بزرگ‏سالان است.بنابراین، بیش‏تر پسران و دختران این دوره را با ابتلا به عقده حقارت پشت‏سر مى‏گذارند.

و - حیا و عفت افراطى: گاهى تغییرات دوران بلوغ سبب مى‏شود بعضى از نوجوانان حیا و عفت افراطى پیدا کنند; زیرا از این مى‏ترسد که دیگران متوجه تغییرات بدنى او شوند و نظر نامساعد نسبت‏به او پیدا کنند. (14) یکى از علایم علاقه نوجوان به جنس مخالف نیز همین حیا و عفت دانسته شده است که وقتى به جنس مخالف مى‏رسد سر به زیر مى‏اندازد.

رشد جنسى

در وجود انسان، دو غریزه جنسى و قدرت وجود دارد که مهار آن‏ها نقش مهمى در سعادت بشر دارد.غریزه جنسى جاذبه قوى و کشش نیرومندى دارد که زن و مرد را به سوى ارضا سوق مى‏دهد.از این‏رو، از آن به آتش شهوت تعبیر شده است.

روابط جنسى در تمام زمان‏ها مورد گفت‏وگو و بحث در محافل دینى مى‏باشد و درباره آن تاکنون نظریات افراطى، تفریطى و معتدلى ارائه شده است که هر نظریه طرف‏دارانى دارد و سعادت فرد را در عمل بر طبق آن مى‏شناسد:

1- تفریطگرایى: برخى مسیحیان و پیروان کلیسا و برخى از مذاهب و بعضى از علماى اخلاق و فلاسفه در این دسته‏اند.آن‏ها آمیزش جنسى راعملى پلید و حیوانى مى‏دانند و از این‏رو، برخى از کشیشان ازدواج نمى‏نمایند و با سخت‏گیرى غریزه جنسى را سرکوب مى‏کنند.اینان خود را از لذایذ طبیعى محروم مى‏سازند.

2- افراطگرایى: طرف‏داران آزادى غرایز مثل فروید و پیروانش در این زمینه راه افراط رفته‏اند.نظریه آن‏ها بر پایه اصالت لذت استوار است و سعادت انسان را در ارضاى بى‏چون و چرا و بى‏قید و شرط غریزه جنسى مى‏دانند.این نظریه در غرب، مفاسد بسیارى به بار آورده است. (15)

3- اعتدال: اسلام غریزه جنسى را نه خودسرانه و آزادگذاشته و نه آن را سرکوب کرده است، بلکه براى آن حدودى را در نظر گرفته است.پایه‏گذاران روش اعتدال در درجه اول پیامبران و امامان‏علیهم السلام هستند که هم مردم را به ازدواج تشویق مى‏کنند تا غریزه جنسى به صورت سالم ارضا شود و هم انسان را از هرگونه لاابالى‏گرى و انحراف جنسى منع مى‏کنند.

نظریه افراطى فروید: فروید به دو غریزه حیات و مرگ قایل بود و در غریزه حیات، دو غریزه حب ذات و نیروى جنسى را مهم مى‏دانست.او سایر غرایز را شاخ و برگ این دو غریزه مى‏شمرد.وى در سخنانش، شعاع غریزه‏جنسى راگسترش داده و مساله جنسیت را، که پایه اساسى مکتب اوست، به معناى وسیعى تفسیر نموده و در نتیجه، بسیارى از فطریات و غرایز انسان را از مشتقات غریزه جنسى ذکر کرده بود.

فروید غریزه جنسى را پایه اصلى تمدن فرهنگ مى‏دانست و تلاش مى‏کرد مسائل جامعه‏شناختى و تاریخى را از این راه حل نماید.او مى‏گفت: غریزه جنسى، که در هر کسى وجود دارد، انسان را تحریک مى‏کند که ارضا شود و جوانى که در اجتماع و محیطى زندگى مى‏کند که موانعى از قبیل تعالیم مذهبى، اخلاق و قوانین و آداب و رسوم اجازه ارضاى خودسرانه این غریزه را به او نمى‏دهد یا خود او مقید به رعایت اصول و قوانین است، در این صورت، غرایز او واپس‏زده شده و وارد ذهن ناهشیارش مى‏شود.این غرایز واپس‏زده روى هم متراکم مى‏گردد و به تدریج، موجب بیمارى‏هاى روحى و عصبى مى‏شود.گاهى این تعارضات چنان شدید است که توازن و تعادل فرد را زایل مى‏گرداند وبه صورت‏بیمارى بروز مى‏کند.

اگرچه برخى از دانشمندان یکى از علل بیمارى‏هاى روحى را ناکامى‏هاى جنسى و امیال واپس‏زده شده مى‏دانند، ولى فروید تنها علت‏بیمارى روانى را شکست در امیال جنسى مى‏شمرد.فروید گفت: هر گاه پزشکى با بیمار روحى مواجه شود، به طور حتم، مى‏تواند بگوید مشکلى در غریزه جنسى او رخ داده است.

نظریه فروید به دلیل زرق و برقى که از خود ارائه داده بود و نیز در بستر تفریط کارى‏هاى پیشین کلیسا در زمینه غریزه جنسى در غرب، به سرعت رواج پیدا کرد.

سعادت از نظر فروید: فروید سعادت هر کس را در ارضاى آزادانه نیروهاى جنسى خود مى‏داند و هر چه مانع این ارضا شود در نظر فروید مورد تاخت و تاز و انتقاد قرار گرفته است; از جمله مذهب و تمدن که آن‏ها را سد راه ارضاى آزاد غریزه جنسى ولذت‏طلبى‏مى‏داند وقایل است که این محدودیت‏به‏سعادت بشرلطمه‏مى‏زند.

او مى‏گوید: مذهب قدر آزادى را نمى‏داند; زیرا به موضوع انتخاب لطمه مى‏زند.وى براى رسیدن به سعادت، براى همه افراد راه یکسانى را پیشنهاد مى‏کند.

با طرح نظریه جنسى فروید، محافل پزشکى و علمى وین سخت تکان خورد، بشریت که هزاران سال جنسیت را تحقیر یا انکار کرده بود پذیرش این نظریه برایش فوق‏العاده دشوار مى‏نمود.از این‏رو، در وین جنجالى برپا شد که به همه اروپا سرایت کرد و پزشکان و روان‏شناسان در همه‏جا، به‏خصوص‏پاریس‏به‏اوتاختند. (16)

منابع نظریه فروید:

فروید نظرات سه نفر را به عنوان منبع نظریه‏اش برمى‏شمرد:

1- کروباک;

2- برویر;

3- شارکو.

او در کتاب‏تاریخ نهضت پسیکانالیتیک مى‏نویسد: این سه نفر بصیرتى به من بخشیدند.با این وجود، او مورد مهر این سه قرار نگرفت; حتى وقتى نظریه جنسیت را مطرح کرد شارکو از فروید روى گرداند و برخى از دانشمندان حوزه پاریس مثل ژانه با او درافتادند.البته مخالفت اروپا و اعتراض استادان و شاگردان، فروید را از پا درنیاورد و بر نظر خود بیش‏تر پافشارى کرد و با اشتیاق به آزمایش و تحقیق ادامه داد.به عنوان مثال، او عقیده داشت درمان بیماران روانى مستلزم شناخت روحیه و سوابق آن‏ها بود و این کار بدون شناخت غرایز و آرزوها و ناکامى‏ها و خیالات آن‏ها تحقق نمى‏یافت. فروید براى درمان آن‏ها، این تحقیق‏ها و آزمایش‏ها را انجام مى‏داد.

فروید مى‏گفت: لیبیدو (انرژى روانى) در دوره‏بلوغ‏باشدت کامل‏دراعضاى‏جنسى مجتمع مى‏شود وباشور و شدتى بى‏سابقه بروز مى‏کند و افراد تمایل بیش‏ترى به جنس مخالف پیدا مى‏کنند.این‏جاست که اگر چیزى، اعم از دین و مذهب و آداب و رسوم، مانع ارضاى آن شود، این غریزه جنسى واپس‏زده شده و به ذهن ناهشیار مى‏رود که شاید به صورت کوه آتش‏فشانى درآید و ناگاه فوران کند. (17)

چند اشکال بر نظریه فروید

1- برخى از مخالفان فروید مثل ژانه از علماى حوزه پاریس و شارکوو و یونگ مى‏گویند: چرا فروید علت اصلى براى بیمارى‏هاى روانى را سرکوبى غریزه جنسى قرارداده و از علل مادى، اقتصادى و اجتماعى موجود در محیط هر شخصى غفلت کرده است و حال آن‏که بسیارى از بیمارى‏هاى روانى بر اثر همین مشکلات‏مى باشد.برخى از فقر دیوانه مى‏شوند که این اصلا منشا جنسى ندارد و برخى از بیماران روانى با پیدا کردن شغل و کار، سلامت‏خود را باز مى‏یابند که این‏ها هیچ ربطى به غریزه جنسى ندارد.

2- فروید سعادت هر کس را در آزادى بى‏قید و شرط ارضاى غریزه جنسى مى‏دانست و حال آن‏که در امریکا و اروپا آمار نشان مى‏دهد افرادى که در پى ارضاى بى‏قید و شرط غریزه جنسى بوده‏اند نه تنها خوشبخت نشده‏اند، بلکه بدبخت و سیه‏رو گردیده‏اند و در منجلاب فساد سقوط کرده‏اند.

یک مجله امریکایى مى‏نویسد: براى دختران بهشت آزادى خیلى زود به دوزخ تبدیل شد... امراض مقاربتى میان این گروه (بى‏بندوباران جنسى) در برنامه روزانه قرار دارد. سیفلیس و سوزاک به وضع وحشتناکى گسترش یافته است.این امراض در دو سال اخیر، به شش برابر رسیده است. (18)

3- مهم‏ترین‏مشکل‏فروید این‏است‏که ازتعالیم الهى و انبیاعلیهم السلام به دور بوده و با ذهنیات و عقل و هوش بشر خواسته است‏برنامه‏اى به جامعه بشرى ارائه دهد که مورد اعتقاد آن‏ها باشد.

مجله نیوزویک مى‏نویسد: رواج جنسى در امریکا خانواده‏ها را به وحشت انداخته است.آمار نشان مى‏دهد تعداد زیادى از دختران زیر ده سال حامله مى‏شوند و چون به نظر پزشکان سقط جنین در این سن خطراتى از جمله نازایى دربردارد، بعضى از آن‏ها دست‏به خودکشى مى‏زنند.اختلاط مدارس هر روز این آمار را افزایش مى‏دهد.گاهى فرزندان به جاى مدرسه، به پارک‏ها و مجالس رقص مى‏روند. (19)

ازدیدگاه وحى و انبیاعلیهم السلام بزرگ‏ترین عامل سیه‏روزى و بدبختى بشر هواپرستى وپیروى بى‏قید و شرط از شهوات و تمایلات نفسانى است و روایات بسیارى به این مطلب اشاره دارد:

- رسول الله‏صلى الله علیه وآله: بیش‏ترین چیزى که از آن‏ها بر امت‏ام مى‏ترسم هواپرستى و آرزوهاى طولانى است. (20)

- على‏علیه السلام: هر که به سوى شهوات بشتابد به سوى آفت‏ها شتافته است. (21) - على‏علیه السلام: حریص‏بودن‏نسبت‏به لذات

انسان را گمراه و ازلذت‏ها دور مى‏کند. (22)

الجوادعلیه السلام: هر کس از خواهش‏هاى نفسانى‏اش اطاعت کند دشمن‏اش را به خواست‏اش رسانده است. (23)

تمام تلاش انبیاعلیهم السلام براى این بوده که هواى سرکش انسان را مهار کنند.افراطگرایى در لذت جنسى نه تنها انسان را از انسانیت دور مى‏کند، بلکه زندگى اجتماعى و مادى او را هم دچار بى‏نظمى و اختلال مى‏کند.

اما اسلام از طرفى، عزوبت و واپس‏زدن غریزه جنسى را محکوم مى‏کند و از طرف دیگر، آزادى بى‏قید و شرط در ارضاى غریزه جنسى را، که مستلزم بى‏عفتى است، زیان‏بخش و ممنوع مى‏شناسد وبین‏این دوروش‏افراط و تفریط، ازدواج و کام‏یابى‏هاى مشروع را، که وسیله ارضاى صحیح غریزه جنسى است، مورد حمایت قانونى و اخلاقى قرار مى‏دهد و مکرر به این امر ترغیب و تشویق مى‏نماید و راه سعادت بشر را نیز در همین مى‏داند.

ازدواج راه صحیح ارضاى غرایز جنسى

پس از روشن شدن این‏که ارضاى غریزه جنسى از هر راهى غلط است‏به بهترین راه ارضاى درست آن از نظر روایات معصومین‏علیهم السلام‏که‏ازدواج‏مى‏باشدمى‏پردازیم:

- رسول الله‏صلى الله علیه وآله: بهترین افراد امت من کسانى‏اند که اهل اختیار کرده‏اند و بدترین آن‏ها عزب‏هایند. (24 )

- رسول الله‏صلى الله علیه وآله: هر که فطرت مرا دوست دارد، به شیوه من‏عمل‏کند و از جمله شیوه من ازدواج است. (25)

- از نشانه‏هاى او این است که از جنس خودتان همسرانى برایتان قرار داد تا به سوى آن‏ها آرامش یابید و میانتان محبت و مهربانى قرار داد. (26)

- رسول الله‏صلى الله علیه وآله: اى جوانان، هر یک از شما که توانایى جنسى دارد ازدواج کند که آن موجب محفوظ ماندن چشم و پاک‏تر ماندن عورت است. (27)

- رسول الله‏صلى الله علیه وآله: هیچ بنایى در اسلام نزد خداوند دوست‏داشتنى‏تر و عزیزتر از ازدواج نیست. (28)

- الرضا علیه السلام: زنى از ابوجعفر سؤالى کرد و سپس گفت: من متبتله هستم: پرسیدند: به نظر تو تبتل چیست؟ گفت: مى‏خواهم هرگز ازدواج نکنم.سؤال کردند: چرا؟ گفت: به این وسیله مى‏خواهم داراى فضیلتى شوم.فرمودند: از این کار دست‏بکش که‏اگر درآن فضیلتى بود حضرت فاطمه (س) به‏انجامش سزاوارتر از تو بود; زیرا هیچ کس نیست که در کسب فضیلت‏بر او پیشى بگیرد. (29)

- ابى عبد الله علیه السلام: پیامبر خدا فرمود: هر که ازدواج کند، نیمى از دین‏اش را محافظت کرده است. (30)

- الصادق‏علیه السلام: دو رکعت نماز که متزوج بگزارد برتر از هفتاد رکعت است که عزب بگزارد. (31)

2- رشد شناختى در نوجوان

رشد شناختى انسان از دو طریق ارثى و اکتسابى صورت مى‏گیرد; یعنى باید هم زمینه‏هاى ارثى در فرد باشد و هم محیطى تا او رشد یابد.در روایات نیز به این دو اشاره شده است:

- على‏علیه السلام: عقل دو قسم است: عقل ذاتى و عقل اکتسابى; عقل اکتسابى فایده‏اى نمى‏بخشد اگر عقل ذاتى موجود نباشد; همان‏گونه که در صورت موجود نبودن نور چشم، نور خورشید سودى نمى‏دهد. (32)

- على‏علیه السلام: عقل بر دو گونه است: عقل ذاتى و عقل‏تجربى و هردومنجر به سود مى‏شوند. (33)

پیاژه، روان‏شناس معروف سوئیسى، مطالعات تجربى ارزشمندى انجام داده و به این نتیجه رسیده که پایان سن 14 - 15 سالگى آخرین حد تکمیل ساختمان‏هاى ذهنى است و از آن پس، هیچ ساختمان جدیدى در ذهن بنا نمى‏شود و امتیاز بزرگ‏سال و نوجوان تنها به کم و بیش بودن تجارب است.

در دوره قبل از نوجوانى، ساخت ذهنى کودک قادر بود که به صورت عینى و در حد محدودى بر اساس عملیات منطقى عمل کند، ولى نوجوانى که دوره استقرار هوش انتزاعى است، واقعیات به صورت بارزتر و آسان‏تر در معرض عملیات ذهنى قرار مى‏گیرند.در این دوره نوجوان به واقعیات محدود تکیه نمى‏کند، بلکه به آن چه نیز در سطح ممکن هست فکر مى‏کند و لذا تا حد زیادى حوزه عملیات ذهنى او وسعت مى‏یابد.خصوصیات اجمالى این دوره را به اختصار یادآور مى‏شویم: (34)

مهم‏ترین ویژگى‏هاى رشد شناختى - عقلى نوجوان

1- پیدایش هوش نظرى (تفکر انتزاعى) : پیاژه در این زمینه مى‏گوید: کودکان غالبا مشاهده‏کنندگان جهان خارجى هستند و در قید واقعیت محصورند (تفکر حسى - حرکتى) و تفکر آن‏ها وابسته به اشیاى خارجى است.ولى نوجوان قدرت ذهنى فوق‏العاده‏اى پیدا مى‏کند که او را از قید واقعیت‏هاى خارجى رها مى‏سازد و او را به عالم ذهنى و درونى خود متوجه مى‏گرداند.نوجوانى دوره تفکر انتزاعى است، «من‏» او آن‏قدر قوى است که مى‏تواند دنیا را از نو بنا کند و چنان بزرگ است که مى‏تواند آن را جزئى از خود کند; همان‏گونه که حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: «اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوى العالم الاکبر» (35)

بر اساس همین تفکر انتزاعى، بعضى از نوجوانان خوب مى‏نویسند و وقایع را دقیق مجسم مى‏کنند و بعضى خوب سخنورى مى‏کنند و مفاهیم را در قالب‏هاى متعدد بیان مى‏نمایند.

توانایى‏هاى ذهنى نوجوانان:

الف.عملیات فرضى - استنتاجى: در این دوره، فرضیه مى‏تواند اساس و پایه یک عمل ذهنى قرار گیرد; مثلا، اگر به کودکى بگوییم ده مداد یک مترى هر کدام ده تومان، نمى‏تواند بپذیرد; چون این را منطبق بر واقعیت نمى‏بیند، ولى نوجوان این مطلب را بر اساس فرض مى‏پذیرد.

ب.منطق قضایا: در این دوره، نوجوان قضایاى منطقى را مى‏تواند به خوبى درک کند; مثلا، اگر بگوییم تمام گنجشک‏ها پرنده‏اند.تمام پرندگان حیوان‏اند.پس تمام گنجشک‏ها حیوان‏اند.این استدلال به خوبى براى نوجوانان قابل درک و پذیرش است.

ج.جدا شدن شکل از محتوا: بر خلاف کودکى، که مرحله تفکر انضمامى (انضمام با اشیا) بود، نوجوان مى‏تواند شکل را بدون محتوا در نظر بگیرد.

د.عملیات ترکیبى: این توانایى به نوجوان پایه استدلال علمى را مى‏دهد، به‏گونه‏اى که نوجوان با استفاده از قدرت ذهن مى‏تواند نظام معینى را با ترکیب سایر توانایى‏هاى ذهنى در خود به وجود آورد و حداکثر امکانات ذهنى خود را به کار بگیرد. (36)

2- ظهور استعدادها: در نوجوانى، با افزایش سن، استعدادها نیز بیش‏تر اختصاصى مى‏شود، در حالى که در کودکى بیش‏تر عمومى بود; مثلا، اگر دانش‏آموز سوم ابتدایى در درس فارسى قوى باشد معمولا (نه همیشه) در سایر دروس هم نمره خوبى کسب مى‏کند، بر خلاف نوجوان که ارتباط متقابلى بین دروس او دیده نمى‏شود و هر نوجوانى در درسى ممکن است موفقیتى کسب کند.یکى از اهداف روان‏شناسى تربیتى کشف همین استعدادها، و کمک به نوجوانان است تا استعدادهاى نهان خود را بیابند و شکوفا کنند; مثل بچه‏اى که (چه بسا به اجبار والدین) رشته ریاضى را انتخاب کرده ولى دایم در فکر کارهاى هنرى است که این نشان‏دهنده استعداد هنرى اوست.

3- شک و تردید: در این دوره، ساده‏اندیشى دوران طفولیت از بین رفته است و نوجوان به قضاوت و سنجش و ارزیابى مجدد اشیا، اشخاص، موضوعات و پدیده‏ها مى‏پردازد تا در نظام ذهنى خود، دوباره آن‏ها را باز سازد.از این‏رو، شاید در همه چیز شک کند و یا به همه چیز، حتى افکار و عقاید والدین خود انتقاد نماید در این دوره، بر خلاف کودکى، نوجوان بزرگ‏سالان را افرادى عارى از عیب و اشتباه نمى‏داند، بلکه به عکس کوچک‏ترین عیب والدین را با ذره‏بین مخصوص دوره بلوغ بزرگ مى‏بیند و شاید این اشتباه اصلا براى نوجوان قابل تحمل و بخشش نباشد.

بنابراین، در این دوره، نوجوان در ابعاد وجود خود، باورها و اعتقاداتش دچار شک و تردید مى‏شود، نه این‏که آن‏ها را نفى کند بلکه مى‏خواهد آن‏ها را دوباره‏سازى کند و آنچه را که قبلا از روى تقلید و اطاعت پذیرفته بود، با زیربناى فکر و استدلال ذهنى خود بازسازى کند.بدین وسیله، او در پى کسب «استقلال فکرى‏» خود مى‏باشد.از این‏رو، در این دوره، معلمان و مربیان نباید انتظار داشته باشند آنچه را آن‏ها مى‏گویند نوجوان بپذیرد و آن‏ها باید به این خصوصیت‏شناختى نوجوان توجه کافى مبذول دارند و از شک و تردیدهاى نوجوان نسبت‏به موضوعات گوناگون دچار نگرانى و اضطراب نشوند، بلکه از شک او براى رسیدن به یقین استفاده نمایند. (37)

حضرت على‏علیه السلام نیز مى‏فرمایند: «ظن الانسان میزان عقله.» (38) بنابراین، به اولیا و مربیان‏توصیه‏مى‏شودمواظب‏باشندکه‏نوجوانان در شک باقى نمانند و این امکان را فراهم آورند که آن‏ها پایه‏هاى منطقى و فلسفى مسائل اعتقادى را به تدریج‏بنا نهند.

3- رشد اجتماعى

شکل‏گیرى هویت در نوجوان یک بحران است.به نظر اریکسون، هویت در نوجوانى شکل مى‏گیرد که سؤالاتى مثل من کیستم، کجا مى‏روم، چه هدفى دارم و مانند آن را از خود مى‏پرسد.نحوه جواب‏گویى به این سؤالات در رشد

هویت او اثر مى‏گذارد.اگر او بتواند به این سؤالات پاسخ مناسب بدهد احساس آرامش مى‏کند وگرنه دچار اضطراب مى‏شود.

اریکسون دوره نوجوانى را در «مهلت روانى‏» (فاصله بین امنیت کودکى و خودمختارى جهت‏یافته بزرگ سالى) مى‏خواند.نوجوان مى‏تواند نقش‏هاى مختلفى را تجربه کند.اگر در بحران هویت ناموفق باشد، احساس گم‏گشتگى و رنج مى‏کند.اریکسون این حالت را «سردرگمى نقش‏» مى‏نامد. (39)

هویت‏یابى نوجوان

1- موفق در اجتماعى شدن: جوانى که از نظر جسمى سالم است و از نظر تربیتى، از رهنمودهاى سالم مربیان و والدین بهره گرفته، به آسانى خود را با جامعه تطبیق مى‏دهد و اجتماعى مى‏شود.

2- ناموفق در اجتماعى شدن: بر خلاف مورد قبل جوانى که از نظر جسمانى ناقص است و یا تحت تربیت صحیح قرار نگرفته بعضا تا آخر عمر در سازگارى با محیط موفق نمى‏شود و این قبیل جوانان بعضى راه انزواطلبى را در پیش مى‏گیرند و عمر خود را این‏گونه سپرى مى‏کنند; بعضى دست‏به طغیان و عصیان مى‏زنند و مرتکب جرایم وجنایاتى مى‏شوند; و بعضى بر اثر فشارهاى شدید، ناکامى‏ها و شکست‏هاى روحى، خود را مى‏بازند و یا اقدام به خودکشى مى‏کنند.تعداد زیادى از کارهاى غیرعادى‏نوجوانان‏ممکن است‏به‏دلیل سر درگمى نقش باشد;مثل فرار از خانه و مدرسه، ترک‏شغل وبیرون‏ازخانه‏به‏سربردن.

پیش از انتشار عقاید و نظرات اریکسون این‏گونه جوانان بزهکار تلقى مى‏شدند، چون در این سن نوجوان در پى استقلال وهویت‏یابى است، لذا رفتارهایى در همین راستا از او سر مى‏زد که به ظاهر براى افرادى که از ویژگى‏هاى این دوران غافل بودند نابهنجار مى‏نمود و این رفتارها را به‏منزله رفتارهاى ضداجتماعى و بر علیه اطرافیان مى‏دانستند.نوجوانان همه با بحران هویت روبه‏روشده‏اند، با این تفاوت‏که بعضى ساده‏تر آن را حل مى‏کنند.

ابراز لیاقت در نوجوانان و جوانان: نوجوانان و جوانان شیفته ابراز لیاقت و اظهار وجود و شایستگى هستند.اثبات شخصیت و احراز هویت‏براى آنان یکى از مطبوع‏ترین لذایذ روحانى است که براى نیل به آن، از هیچ کوششى دریغ نمى‏کند; مثلا، جوانى که براى اولین بار براى کارى استخدام مى‏شودوشغل ومسؤولیتى‏به‏عهده‏مى‏گیرد به خودمى‏بالد واحساس مى‏کند که جامعه او را به عضویت پذیرفته است; او این پولى را که از این راه به دست مى‏آورد - هر چند کم‏باشد - با چندین برابر پولى که رایگان از والدین گرفته است قابل مقایسه نمى‏داند; چون این پول را سند شخصیت‏خود مى‏داند.

پسر جوانى که پس از مرگ پدر سرپرستى خانواده را عهده‏دار مى‏شود احساس سربلندى و افتخار مى‏کند.او براى مخارج آن‏ها با تمام قدرت، شب و روز کار مى‏کند، به همه مشکلات تن مى‏دهد و در درون مسرور است; زیرا از این راه مى‏تواند مراتب شایستگى و لیاقت‏خود را آشکار سازد.

به عکس جوانى که نمى‏تواند با مردم بیامیزد و احراز هویت و شخصیت نکرده، همواره افسرده خاطر و متاثر است و از محرومیت‏خود رنج مى‏برد.به طور خلاصه، مى‏توان گفت: احراز شخصیت و هویت و حسن سازگارى با اجتماع یکى از تمایلات درونى نسل جوان و از ارکان اساسى زندگى اجتماعى است.

دلیل این‏که اولیاى دین اسلام به نوجوان نقش و مسؤولیت وزارت داده‏اند (40) نشان‏دهنده اهتمام اسلام به رابطه با جوان و نوجوان است.در این سن، او دنبال کسب هویت است و اگر از طرف خانواده تحقیر شود، هویت‏خود را نمى‏یابد.

امام صادق‏علیه السلام‏مى‏فرمایند: «برتو باد که به جوانان توجه داشته باشى;زیراآن‏ها از دیگران‏درانجام‏امورخیرپیش‏قدم‏ترند.» (41)

دکتر هاریس مى‏گوید: جوانان براى خود موجودات مستقلى هستند و شما هم باید آن‏ها را صاحب شخصیت‏بدانید.در دوران بلوغ، بیش از هر زمان دیگر، انسان به این‏که مورد توجه باشد اهمیت مى‏دهد و به شدت احتیاج دارد که به عنوان دوست و شریک تلقى شود. احتیاج جوان به استقلال، به همان اندازه است که در کودکى به حمایت و راهنمایى احتیاج دارد. (42)

یاغى‏گرى جوانان براى نیل به استقلال، یک امر طبیعى محسوب مى‏شود و زمانى این یاغى‏گرى به صورت دردسر درمى‏آید که جوان براى کسب استقلال بخواهد با والدین سخت‏گیر خود از راه مبارزه وارد شود.هیچ چیز بیش از حق راى در تربیت آنان مؤثر نیست.بنابراین، باید در خانه و مدرسه، به آنان حق اظهار عقیده داده شود.

لازم به تذکر است که استقلال دادن به جوان و تکریم شخصیت او بدان معنا نیست که او را در تمام اعمالش آزاد بگذاریم تا طبق خواست‏خود، در هر محیط فاسدى و با هر رفیق فاسقى، هر کارى خواست انجام دهد.این همان اشتباهى است که دنیاى غرب به تصور تامین «آزادى‏» انجام داده و دچار ضربات و مشکلات فراوانى شده است.

خطر آزادى مطلق براى جوانان

جوانان عقل ضعیف و احساسات تند و آتشین دارند، همیشه در معرض‏سقوط و بدبختى‏اند، اگر آزادى مطلق داشته باشند به انواع گناه و پلیدى، فحشا و بى‏عفتى و اعتیادات مضر گرفتار مى‏شوند.

به نظر دکتر هاریس، منظور از استقلال، آزادى، حق راى و اظهار عقیده این نیست که جوانان را به کلى رها کنیم و در خانه و مدرسه آن‏ها را به حال خود بگذاریم تا هر چه مى‏خواهند بکنند.مسلما آن‏ها نمى‏توانند راه سربالایى زندگى را بپیمایند; باید دستشان را گرفت. (43)

از کلمه «وزیر» هم که در روایات آمده است، محدودیت آزادى جوانان و نوجوانان استفاده مى‏شود; زیرا وزارت به معناى یارى و معاونت است و جوان هم معاون و معاضد والدین است و به جوان به عنوان وزیر، اجازه اظهار نظر و کمک به والدین داده شده، ولى تصمیم نهایى در اختیار والدین است.

به طور طبیعى و فطرى، جوان در عطش استقلال و شخصیت است و بنا به فرموده پیامبرصلى الله علیه وآله، والدین باید با نوجوان به عنوان وزیر عمل کنند و میل طبیعى او را برآورده سازند.در این صورت، نوجوان اعتماد به نفس پیدا مى‏کند و زندگى مستقل، مفید و باارزشى خواهد داشت.

اگر والدین آزادى لازم را به نوجوانشان ندهند و مداوم او را تحت فشار بیش از حد قرار دهند و تحقیر نمایند - هر چند این کار به عنوان علاقه بیش از حد صورت گیرد - و قدرت تعقل و تفکر به نوجوان داده نشود، در این صورت، والدین نوجوان را از خود منقطع کرده، متکى به غیر بار مى‏آورند.

در نتیجه دو شکل در نوجوان بروز مى‏کند: 1- بر اثر فشارهاى طاقت‏فرسا، نیروى مقاومت‏خود را از دست مى‏دهد، تسلیم شرایط موجود مى‏شود و از تشخص‏طلبى‏واستقلال چشم مى‏پوشد که این به ظاهر خوب است ولى استعدادهاى او را مى‏میراند و موجب از دست دادن اتکا به نفس در او مى‏شود.2- در مقابل فشارهاى بى‏مورد والدین ستیزه‏جو مى‏شود که در این صورت کانون گرم خانواده تبدیل به صحنه مبارزه مى‏شود و هر قدر والدین بر سخت‏گیرى خود بیفزایند، مشکلات او بیش‏تر خواهد شد و از همین‏جا، زمینه انحرافات اخلاقى و روى آوردن به اعتیاد در جوانان شروع مى‏شود.آنان به تصور خود، از این راه مى‏خواهند براى خود شخصیت کسب کنند.روایات متعددى به این مطلب اشاره دارد; از جمله:

على‏علیه السلام: هر که نفس‏اش برایش گرامى است; آن را با گناه خوار نسازد. (44)

على‏علیه السلام: فرزندت هفت‏سال برایت دسته گل است و هفت‏سال برایت‏خادم است، سپس یا دشمنت‏خواهد بود یا دوست‏ات. (45)

خصایص اجتماعى دوره نوجوانى

1.گرایش به انس و الفت‏با دیگران;

2.کاسته شدن تسلط خانواده بر نوجوان و تلاش نوجوان براى تثبیت موقعیت‏خود و جلب اعتراف اطرافیان و پذیرش این واقعیت;

3.بینش اجتماعى در مرحله نوجوانى که موجب درک روابط موجود بین خود و دیگران مى‏شود و منجر به دریافت‏بصیرتى خاص در آثار و اعمال متقابل رابطه نوجوان و مردم مى‏گردد;

4.سرکشى و تمرد علیه فشار موجود در خانواده که ناشى از احساس فردیت و استقلال‏طلبى اوست;

5.احساس تمسخر نسبت‏به محیط واقعى زندگى که ناشى از آرمان‏گرایى نوجوانان مى‏باشد;

6.رقابت‏با دوستان و هم‏سالان در صحنه‏هاى زندگى که ناشى از احساس اثبات موقعیت اجتماعى و خودنمایى نوجوان است;

7.پاى‏بندى نوجوان به عقاید و افکار خود در مقابل معیارهاى والدین و فرهنگ و محیط زندگى;

8.آمادگى براى ایفاى نقش زن و مرد;

9.تقلید و تبعیت از نمونه‏ها و سرمشق‏هاى زندگى به جاى تبعیت از قواعد و مقررات اخلاقى مثل تقلید از فوتبالیست‏ها;

10.کاهش وابستگى نوجوان و رشد روحیه استقلال‏طلبى در نوجوان. (46)

4- رشد عاطفى

یکى از عواملى که در شخصیت نوجوان مؤثر است عواطف نوجوان مى‏باشد.نوجوانان افرادى عاطفى‏اند و گاهى کوچک‏ترین چیز احساسات و عواطف آن‏ها را خدشه‏دار مى‏کند و در نتیجه، موجب دگرگونى آن‏ها مى‏شود.پس همه افراد، به خصوص بزرگ‏ترها باید در برخورد با نوجوانان به عواطف آن‏ها توجه کافى مبذول دارند.

ویژگى‏هاى رشد عاطفى نوجوان

رشد عاطفى نوجوان ویژگى‏هاى خاصى دارد که عبارتند از:

1.هیجان و عواطف تند و شدید;

2.نوجوان از محرک‏هاى هیجانى به سرعت متاثر مى‏شود که دلیل آن نامتعادل شدن ترشحات غدد داخلى و تغییر گرایش او نسبت‏به محیط است که از یک سو، نمى‏خواهدو نمى‏تواند واکنش‏هاى کودکى را از خود نشان دهد و از سوى دیگر، هنوز نمى‏تواند کاملا با وضع موجود سازش یابد و واکنش مطلوب اطرافیان را نشان دهد.از این‏رو، وقتى به رفتار او انتقاد مى‏شود سریع ناراحت و غمگین مى‏شود.

3.گاهى در تعبیر و بیان عواطف خویش دچار تردید مى‏شود و حتى به دلیل نگرانى از انتقاد و سرزنش مردم، آن‏ها را آشکار نمى‏کند.به این دلیل، در خود فرو مى‏رود، به توهمات پناه مى‏برد، از مردم کناره مى‏گیرد و گاهى از ناسازگارى امیال با واقعیات ناامید مى‏شود.

4.واکنش‏هاى هیجانى و عاطفى نوجوان ناپایدار است که دلیل این ناپایدارى در دو چیز مى‏باشد: الف.تغییر در ترشحات غدد درون‏ریز که موجب تحریک عاطفى بیش‏تر او مى‏شود;

ب.تغییرات رشدى خاص دوران بلوغ و تردیدهاى اجتماعى که تنش عاطفى نوجوان را افزایش مى‏دهد.

5.به دلیل آن‏که نوجوان تجربه بزرگ‏سالان را ندارد، در نحوه اظهار پاسخ‏هاى هیجانى و عاطفى نمى‏تواند سنجیده عمل کند; مثلا، نمى‏داند حبت‏خودراچگونه‏به‏جنس‏مخالف‏نشان‏دهد. (47)

انواع عواطف در دوره نوجوانى

عواطف در دوره نوجوانى به امور خاصى تعلق مى‏گیرد که شاید در ابتداى امر متناقض به نظر برسند; مثل ترس و خشم که نوجوان از طرفى مى‏ترسد و از طرف دیگر خشم مى‏کند.

الف - ترس: برخى تحقیقات نشان مى‏دهد که نوجوان در اوایل بلوغ هنوز برخى ترس‏هاى کودکى را دارد; مثل ترس از اشباح که به تدریج، این ترس‏ها را از خود دور مى‏کند. موضوع ترس در نوجوانى ممکن است این موارد باشد:

1.ترس‏هاى مدرسه‏اى; مثل ترس از امتحان، کوتاهى در انجام تکالیف، تمسخر و استهزاى معلمان و هم‏کلاسان و اجبار به شرکت در بحث گروهى و سخنرانى;

2.ترس‏هاى بهداشتى که به شکل ترس از حوادث ناگهانى، مصیبت‏ها، بیمارى و مرگ ظاهر مى‏شود;

3.ترس‏هاى خانوادگى که هنگام بیمارى افراد خانواده یا مشاجره آن‏ها مشاهده مى‏شود;

4.ترس‏هاى اقتصادى که از پایین آمدن سقف اقتصادى خانواده ناشى مى‏شود;

5.ترس‏هاى‏اخلاقى‏که‏به‏صورت‏احساس گناه در هنگام خطا و اشتباه ظاهر مى‏شود;

6.ترس‏هاى جنسى که ناشى از نگرانى کیفیت ارتباط با جنس مخالف واختلال احتمالى‏کارکرداعضاى‏تناسلى‏اومى‏باشد. (48)

نمودها و مظاهر ترس

1.اضطراب و دلواپسى که معمولا علت آن روشن نیست;

2.کم‏رویى که با ترس از وضع موجود در محیط همراه است و از توجه نوجوان به خویش ناشى مى‏شود;

3.پریشانى که با ترس همراه است و هنگام نومیدى و نیافتن راه گریز از وضع موجود، پیدا مى‏شود و همچنین ترس از استهزاى دیگران یا افراط در تعریف و تمجید که او را پریشان مى‏کند;

4.افسردگى که غالبا نتیجه یادآورى ناکامى‏ها، شکست‏ها و غم‏خوردن‏هاى پیشین است. (49)

عوارض ترس

معمولا این عوارض در هنگام ترس بروز مى‏کند: لکنت زبان; ادرار غیرارادى; خواب‏پریشانى; حرکات عصبى; حسادت; و کم‏رویى. (50)

ب - خشم:

عوامل خشم در نوجوان عبارت است از:

1.به تعویق انداختن: او اگر نتواند در فعالیتى که انجام مى‏دهد موفق شود یا او را از گفت‏وگو، خواب یا غذا منع کنند و کارش را به تعویق اندازند;

2.احساس ستم و محرومیت: وقتى از اعضاى خانواده، معلم یا دوستان نسبت‏به خود ستمى احساس نماید یا دیگران به نزدیکان او ظلمى کنند;

3.تعدى به حریم و مقدسات فرد: مثل این‏که کسى به خط و فکر و دین نوجوان توهین کند;

4.وضع مزاجى: مزاج نوجوان از عوامل طبیعى خارجى متاثر مى‏شود; مثلا اگر باد تند بوزد یا گرما شدید باشد یا دیر به ماشین برسد خشمگین مى‏شود. (51)

واکنش‏هاى خشم در نوجوانى:

این واکنش‏ها عبارت است از:

1.علایم حرکتى; مثل این طرف و آن طرف رفتن و نشستن و برخاستن، سر تکان دادن و از خانه خارج شدن که نشان‏دهنده سرگردانى شخص است;

2.علایم کلامى; مثل تهدید و دشنام که نشان مى‏دهد نوجوان خشمگین است;

3.بیان چهره‏اى یا زبان حال که نوجوان‏کتک وداد و فریاد ندارد، ولى خشم خود را با چهره نشان مى‏دهد; مثل قهر;

4.سرزنش; مثل این‏که خود را گنه کار

بداند و خویشتن‏را سرزنش کند و خشم‏اش را متوجه خویش کند که در این صورت، گاهى از شدت ناراحتى گریه مى‏کند.

ج - محبت: در دوران کودکى، دایره محبت محدود به شخص کودک است، سپس والدین را هم دوست مى‏دارد و هر قدر سن او بیش‏تر مى‏شود، قلمرو محبت او نیز افزایش مى‏یابد; مانند محبت‏به مال، مقام، فرزندان، همسر، نوع‏بشر، ایمان و خدا.

البته لازمه محبت‏به موارد مزبور، حب ذات بوده که غریزى است و ریشه‏اى عمیق در وجود بشر دارد; این‏گونه محبت‏ها نیازى به حمایت و پرورش ندارد.ولى نوع دوستى و دگردوستى ضعیف و کم فروغ است و بدون تربیت و مراقبت نیرومند نمى‏شود.از این‏رو، اولیا و مربیان باید توجه کافى به این موضوع مبذول دارند.اما اگر خود دوستى زیاده از حد تقویت‏شود و از حدود مصلحت تجاوز کند، به خودپسندى تبدیل مى‏شود و در نتیجه، مفاسد بزرگى، از جمله، آلودگى به سیئات اخلاقى و تجاوز به حقوق دیگران به بار مى‏آورد.بر خلاف آن، اگر دگر دوستى تقویت‏شود، درندگى و صفات حیوانى انسان زایل شده، فرد به عالى‏ترین صفات انسانى متصف مى‏گردد.البته منظور از دگر دوستى، محبت‏به‏انسان‏هابراى کسب‏فضایل‏اخلاقى و شرافت انسانى است، نه نیل به خواهش‏ها و تمنیات غریزى و مادى.

افراط در حب ذات در آیات و روایات مورد نکوهش قرار گرفته ومتقابلاانسان به‏نوع‏دوستى ترغیب گردیده است:

- رسول الله‏صلى الله علیه وآله: هرکه صبح کند در حالى که به امور مسلمانان اهتمامى ندارد مسلمان نیست.

- رسول الله‏صلى الله علیه وآله: هر که بشنود مردى مسلمانان را صدا مى‏زند و او را پاسخ ندهد مسلمان نیست.

- على‏علیه السلام: رساترین چیزى که به وسیله آن مى‏توانى رحمت الهى را به خود جلب کنى این است که در باطن خود با همه مردم عطوف و مهربان باشى. (52)

- على‏علیه السلام: خداوند سبحان دوست دارد نیت انسان نسبت‏به مردم خوب باشد.

نیاز به محبت متقابل:

آدمى از لحظه تولد تا هنگام مرگ در هر سنى و شرایطى که باشد، نیازمند محبت است. او دوست دارد به دیگران محبت کند و مورد محبت آن‏ها باشد، به خصوص در سنین نوجوانى و جوانى که در پى کسب هویت است; اگر احساس کند فردى بى‏فایده‏است هویت‏سالم‏اوشکل نمى‏گیرد و اگر این نیاز او ارضا نشود، زندگى‏اش مختل مى‏گردد و نه تنها همیشه اضطراب و بدبینى و احساس تنهایى دارد، بلکه هرگز نمى‏تواند به دیگران محبت ورزد; زیرا خودش آن را تجربه نکرده است. (53)

نوجوان در سنین نوجوانى شیفته محبت است، به حدى که محبت‏یکى از نیازهاى او محسوب مى‏شود و براى جلب توجه و محبت دوستان، مثل آنان لباس مى‏پوشد، آن‏گونه که آن‏ها مى‏پسندند حرف مى‏زند و به عقاید و خواسته‏هاى هم‏سالان‏ومقررات‏گروه‏احترام‏مى‏گذارد. (54)

5.رشد مذهبى

اصل گرایش به دین و مذهب فطرى است و در همه انسان‏ها وجود دارد; ارسال رسل و انزال کتب براى شکوفا کردن و غبارروبى از این فطرت الهى است.فرایند شکل‏گیرى مذهب از کودکى تا بزرگ‏سالى داراى مراحلى مى‏باشد که در نوجوانى تحت تاثیر تفکر صورى و شناختى، تغییرات زیاد مذهبى نیز رخ مى‏دهد.در این دوره، نوجوان دنبال یافتن نوعى فلسفه براى زندگى است که تعریف مشخصى از زندگى و جهان اطراف ارائه دهد; فلسفه‏اى که جمیع شؤون زندگى او، اعم از سیاسى، اقتصادى و اجتماعى را شامل شود و بتواند نیازهاى او را مرتفع کند و سؤالات او جواب مناسب بدهد.

رغبت‏هاى دینى

بر خلاف تصور بعضى، نوجوانان به دین و مذهب علاقه‏مندند و احساس مى‏کنند دین نقش مهمى در زندگى آن‏ها ایفا مى‏کند.آن‏ها درباره ادیان و مذاهب سخن مى‏گویند، در مراسم دینى شرکت مى‏کنند و در مورد مفاهیم دینى از بزرگ‏ترها مى‏پرسند.از این‏رو، دوره نوجوانى را «دوره تردید دینى‏» نام نهاده‏اند; زیرا در این سنین، نوجوان مى‏خواهد باورها و اعتقاداتش را از نو بسازد و از تقلید کورکورانه و صرف خارج شود و با استدلال عقل در معتقدات خود تجدید نظر کند.در این سنین نوجوان در انجام اعمال مذهبى مثل نماز و روزه سهل انگارى مى‏کند با این‏که پیش از این سن مرتب و مقید به انجام این عبادات بوده است، حتى گاهى در مقابل بزرگ‏ترها که او را به دلیل نماز نخواندن سرزنش مى‏کنند مى‏گوید: چرا نماز بخوانم؟ والدین نباید نگران این شک و تردید باشند; زیرا بر حسب فرموده حضرت على‏علیه السلام که قبلا هم ذکر شد، شک و تردید انسان در موضوعات مختلف نشانه عقل و میزان رشد اوست.در این موارد، وظیفه اولیا و مربیان است که طورى براى نوجوان زمینه را فراهم کنند که از شک براى رسیدن به یقین استفاده کند و در شک باقى نماند.

کودک احساس مى‏کند والدین و بزرگ‏ترها از اشتباه مبرا هستند، ولى چنین تصورى در نوجوان وجود ندارد.او بزرگ‏ترها را جایزالخطا مى‏داند.بنابراین، احساس مى‏کند که به آن‏ها هم نمى‏تواند اعتماد کند.از این‏رو، نیازمند پایگاهى مستحکم مى‏شود که بتواند او را هدایت کند و خود بدون خطا باشد.

دوره‏هاى شکل‏گیرى دین و مذهب در نوجوانان:

در نوجوانى شاهد تغییرات و تحولات زیادى از جمله تغییرات شناختى هستیم.از این‏رو شکل‏گیرى دین و مذهب در نوجوان چند دوره را طى مى‏کند:

1.دوره بیدارى دینى: در این دوره، نوجوان علاقه‏مند است مثل والدین خود، آداب و مراسم دینى را انجام دهد.همین اعمال موجب افزایش رغبت دینى در او مى‏شود.از این‏رو، شایسته است اماکن عبادى داراى جاذبه باشد تا نوجوان را جذب کند.

2.دوره تردید دینى: در این دوره، او به انتقاد مفاهیم دینى مى‏پردازد و سؤالاتى به ظاهر کفرآمیز مطرح مى‏کند; اگر خدا نباشد چه مى‏شود، چرا خدا دیده نمى‏شود؟ او مراسم مذهبى را مورد انتقاد قرار مى‏دهد، بدون این‏که آن‏ها را مردود بشمارد.

3.دوره بازسازى دینى: نوجوان احساس مى‏کند که به حقایق دینى تازه‏اى نیاز دارد، اما متفاوت از آنچه والدینش بدان معتقد بودند.براى این منظور، ممکن است‏به گروه‏هاى دینى خاص گرایش پیدا کند.در این‏جا نقش محیط و اولیا و مربیان روشن مى‏شود و باید زمینه سالم را براى او فراهم کنند. (55) نوجوانى که در دوره تردید دینى به سر مى‏برد و مى‏خواهد زیربناى دین خود را با عقل و استدلال بسازد، نیاز شدیدى به کمک اولیا و مربیان دارد.فقدان ارشاد آن‏ها یا ارشاد با شیوه غلط موجب مى‏شود نوجوان راه خطا در پیش مى‏گیرد.البته در این زمینه، نباید از نقش محیط و دوستان غفلت کرد.

شیوه‏هاى جذب نوجوانان به مذهب

در زمینه شیوه‏هاى جذب نوجوانان به مذهب، توصیه‏هایى در ارتباط با خود نوجوانان، خانواده و دوستان ضرورى است که به اختصار به آن‏ها مى‏پردازیم:

1- در ارتباط با خود نوجوان:

الف.جهل‏زدایى از طریق والدین و مربیان و شناخت‏خداوند توسط کتاب‏ها، مجلات، فیلم‏ها، دوستان و مانند آن;

ب.ایجاد رغبت ازطریق‏برقرارى رابطه محبت‏آمیز با نوجوان;

ج.استفاده از شور و احساس مذهبى و شرکت دادن نوجوان در مراسم مذهبى;

د.ایجاد اعتقاد در نوجوان نسبت‏به نظارت مستمر خدا بر اعمال همه انسان‏ها;

ه.استفاده از تفکر انتزاعى نوجوان براى درک پدیده‏ها و قدرت خداوند; مثل استفاده برهان نظم;

و.یادآورى نعمت‏هاى خداوند; مثل سلامتى;

ز.پاسخ به پرسش‏هاى نوجوان و مجهز کردن او در دفاع از مذهب;

ى.زمینه‏سازى براى خودسازى و خودیابى و محاسبه نفس و پرهیزگارى. (56)

2- در ارتباط با خانواده:

الف.بعد الگویى خانواده از اهمیت‏خاصى برخوردار است; هر قدر آنان در اعتقادات و عبادات مستحکم‏تر باشند براى نوجوان بهتر است.

ب.ایجاد رابطه با نوجوان در محیط گرم خانواده به طور صمیمى و نشان دادن محبت در این ارتباط ضرورى است.

ج.مسؤولیت‏پذیرى و تشخص‏طلبى نوجوان به عنوان مشاور بودن براى والدین برحسب توصیه روایات الزامى است;

د.نظارت‏هاى غیرمستقیم و مراقبت‏هاى غیرآشکار و دادن تذکرات به موقع و مخفى - نه رسواگرانه - موجب هدایت او مى‏گردد.

ه.«سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.» بنابراین، باید حرف و عمل والدین و مربى یکى باشد. (57)

3- در ارتباط با معاشران و دوستان:

الف.نوجوان آسان‏پذیر و متاثر از رفیقان است.بنابراین، باید مراقب دوستان او بود.دوست اثر عمیق بر او مى‏گزارد، به حدى که گاهى به خاطر دوست، خود را به زحمت مى‏اندازد و از باور خود دست‏برمى‏دارد.این موضوع در دختران نمود بیش‏ترى دارد.

ب.وحدت فکر و عمل در سازمان‏ها و نظام‏هاى حکومتى; تبلیغات و عمل حکومت در یک جهت‏باشد.

ج.عضویت در مراکز سالم، اعم از کتابخانه و باشگاه، که در گسترش اعتقادات نوجوان مؤثر است. (58)

مشکلات تربیت مذهبى نوجوانان

تربیت مذهبى نوجوانان در جامعه با دشوارى‏هایى روبه‏روست که این مشکلات به دو دسته کلى تقسیم مى‏شوند: 1.آنچه مربوط به ماهیت تربیت مذهبى مى‏شود و داراى سه عنصر است: الف.تحول در شناخت; ب.تحول در عواطف; ج.تحول در رفتار.2- آنچه‏مربوط به‏شرایط و فضاى خاصى مى‏شود که درآن قرار داریم.

سه عنصر قسم اول مثلثى را مى‏سازند که در آن، سه عنصر مزبور با هم ارتباط متقابل دارند.اما مشکل وقتى ظاهر مى‏شود که از یکى از آن‏ها غفلت‏شود.بنابراین، نباید صرفا به یک بعد توجه کرد و سایر ابعاد را فداى آن کرد، بلکه این سه باید متناسب با هم مورد توجه قرار گیرند.اگر کارى بدون توجه به عواطف نوجوان صورت گیرد، نمى‏توان گفت آن نوجوان تربیت مذهبى شده است; مثلا، اگر نوجوان در اول وقت نماز بخواند (رفتار) ، ولى دلیل کار خود را نداند (فقدان شناخت) تربیت او مذهبى نیست.اما قسم دوم، که مربوط به فضاى خاص زندگى است، مثل این‏که اقامه نماز جماعت در مدارس اجبارى باشد، همین تاثیر منفى بر جاى مى‏نهد.البته این ادعایى است که مؤید عقلى و نقلى دارد.مؤید عقلى آن این است که اگر فردى چیزى را درک نکرده باشد و تقلید صرف باشد، دچار تزلزل مى‏شود و با مشاهده مورد خلاف دچار تردید مى‏گردد، اما اگر براى خودش توجیه شده باشد کم‏تر اتفاق مى‏افتد که از آن ست‏بردارد.در مورد مؤید نقلى هم روایاتى هست که مى‏گوید خواب عالم از عبادت جاهل بهتر است.اکتفا به این موضوع‏هم که فضا و حکومت مذهبى است درست‏نمى‏باشد و به‏صرف فضاى مذهبى، نبایدانتظارداشتن فرزندى‏مذهبى داشته باشیم، بلکه باید همه ابعاد تربیت دینى او نیز در نظر گرفته شود.

بنابراین، در تربیت دینى، تاکید بر ارتباط فردى است.البته این بدان معنا نیست که فضا و محیط رها شود و بى‏اثر تلقى گردد، بلکه منظور این است که محیط و فضاى سالم مذهبى لازم است، ولى کافى نیست.تاکید بر امر به معروف و نهى از منکر از همین باب است تا به هر کس خطاهایش تذکر داده شود.

تبادل فرهنگى با سایر جوامع

از جمله مسائلى که در تربیت مذهبى اثر منفى مى‏گذارد، مساله تبادل فرهنگى با کشورهاى بى‏بند و بار است; مثلا، نوجوانى که فیلم‏هاى آن‏ها را مى‏بیند سبک لباس و دیگر اشیاى مستعمل را مشاهده مى‏کند، تحت تاثیر فرهنگ خاص آن‏ها قرار مى‏گیرد.در این زمینه، وظیفه اولیا و مربیان است که در مورد فرهنگ غرب، بین محاسن و معایب‏اش تفکیک قایل شوند.این‏که به طور مطلق بگوییم فرهنگ غرب را قبول نداریم، براى نوجوان قابل پذیرش نیست; زیرا در مواردى، محاسن آن‏ها را دیده یا شنیده است. پس باید بین این دو را تفکیک کرد و متقابلا از امدادهاى غیبى و کمک‏هاى معنوى خداوند مثل کمک‏هاى خداوند درطول‏جنگ‏تحمیلى به رزمندگان اسلام براى او یادآور شد. باید به نوجوان گفت که آنچه از غرب منفى و مورد نکوهش است، فرهنگ‏ابتذال‏وبى‏بندوبارى است که روز به روز جنگ‏ها و نزاع‏ها، طلاق‏ها و جدایى‏ها و مفاسد اجتماعى، از اعتیاد گرفته تا مسائل ناموسى و جنگ و خون‏ریزى، همه ناشى از آن است. (59)

1 و 2- سیداحمد احمدى، روان‏شناسى نوجوانان و جوانان، رودکى، 1369، ص 17

3- محمدتقى فلسفى، گفتار فلسفى، جوان از نظر عقل و احساسات، هیئت نشر معارف اسلامى، 1352، ص 441

4- آیة‏الله صانعى سن بلوغ دختران را 13 سالگى مى‏دانند.

5- روان‏شناسى تربیتى، دوره کاردانى تربیت معلم، ص 142

6- به نقل از روان‏شناسى تربیتى، مراکز تربیت معلم، وزارت آموزش و پرورش، ص 167

7- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 449

8- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص 135

9- تحف العقول، ص 124/خصال صدوق، ص 636

10- دکتر محمود منصور، روان‏شناسى ژنتیک، تهران، انتشارات سمت، 1378، ص 36، زمینه روان‏شناسى، هیلگارد و دیگران، ج 1، ص 8 - 27

11- موریس دبس، مراحل تربیت، ترجمه على‏محمد کاروان، تهران، دانشگاه تهران، 1374، ص 163

12- على‏اکبر شعارى‏نژاد، روان‏شناسى رشد (2) ، کودکى و نوجوانى، دانشگاه پیام نور، 1372، ص 56 به بعد

13- دکتر سیداحمد احمدى، روان‏شناسى نوجوانان و جوانان، انتشارات مشعل، 1373

14- على فتحى آشتیانى، جزوه درسى، درس روان‏شناسى رشد، بخش نوجوانى، 1377.

15- محمدتقى فلسفى، پیشین، ص 186

16- آریانپور، فرویدیسم، تهران، 1375، ص 55

17- مجله Neverevue ،ش 12، نوامبر 1967 به نقل از گفتار فلسفى بزرگ سال و جوان، ص 212

18- محمدتقى فلسفى، پیشین، ص 188

19- کیهان، ش.8884، به نقل از مجله نیوزویک.

20-21-22-23بحار، ج 7، ص 78، روایت 11 از باب 46

24- میرزاحسین‏نورى، مستدرک‏الوسائل، مؤسسة‏آل‏البیت، 1408ق، ص 531.

25- حسن‏بن‏فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، قم، راضى، 1371، ص 99.

26- روم: 21

27- حسن بن فضل طبرسى، پیشین، ص 100.

28- میرزا حسین نورى، پیشین، ج 2، ص 531.

29- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الفرد، ج‏103، ص‏219.

30- محمد بن یعقوب کلینى، کافى، ج 5، ص 329.

31- شیخ حر عاملى، وسائل، ج 5، ص 1.

32- ملامحسن فیض کاشانى، عین الیقین، ص 243.

33- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 78، ص 6.

34- روان‏شناسى تربیتى، ص 151

35- دیوان حضرت على‏علیه السلام، ترجمه مصطفى زمانى

36- محمدرضا شرفى، مراحل رشد و تحول انسان، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368، ص 154

37- استاد مرتضى مطهرى، عدل الهى، ص 7

38- شک و تردید انسان ملاکى براى عقل اوست.(غررالحکم، ص 474)

39- روان‏شناسى رشد، ج 2، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، ص 782

40- الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین، طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، رضى، 1371، ص 115

41- محمد بن یعقوب کلینى، روضه کافى، ص 93

42 و 43- هاریس، مشکلات روحى جوانان، ص 73/ص 62

44- غررالحکم ص 677.

45- نهج البلاغه، شرح ابن ابى الحدید، دارالحیاء الکتب العربیه، 1404 ق، ج 20، کلمه 937، ص 343.

46- محمدرضا شرفى، مراحل رشد و تحول، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1371، ص 158

47- على فتحى آشتیانى، پیشین

48 و 49- على‏اکبر شعارى نژاد، پیشین، ص 756

50- محمدتقى فلسفى، پیشین، ص 197 و روان‏شناسى رشد 2، شعارى‏نژاد

51- على‏اکبر شعارى‏نژاد، پیشین، ص 77

52- (غررالحکم، ص 212.)

53- على اکبر شعارى نژاد، پیشین، ص 118

54- محمد على احمدوند، روان‏شناسى کودکى و نوجوانى، دانشگاه پیام نور، 1376.

55- على‏اکبر شعارى‏نژاد، پیشین، ص 91

56 و 57 و 58 و 59- على فتحى آشتیانى، پیشین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد